eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
One day, there was an unusual event. A big storm came suddenly. Snow covered the town. No one could get out. They needed food. The people said, “This is a task for a strong man.” Tim was under pressure to save them. But Jack wanted to be the hero, so they both went. Tim said, “You can’t help because of your lack of strength.” But Jack found some small passages under the snow. One of them led toward another town. That town had food. Because Tim was so big and strong, he almost couldn’t fit inside. They walked until there was a block of ice in their way. Jack said, “We can’t get past it. یک روز، رویدادی غیرعادی رخ داد. طوفان بزرگی به طور ناگهانی آمد. برف شهر را پوشاند. هیچ‌کس نمی‌توانست خارج شود. آن‌ها به غذا نیاز داشتند. مردم گفتند: «این یک کار برای یک مرد قوی است.» تیم تحت فشار بود تا آن‌ها را نجات دهد. اما جک می‌خواست قهرمان باشد، بنابراین هر دو رفتند. تیم گفت: «شما نمی‌توانید کمک کنید زیرا فاقد قدرت هستید.» اما جک برخی از راه‌های کوچک زیر برف را پیدا کرد. یکی از آن‌ها به سمت یک شهر دیگر می‌رفت. آن شهر غذا داشت. به دلیل اینکه تیم بسیار بزرگ و قوی بود، تقریباً نمی‌توانست داخل آن جا شود. آن‌ها راه رفتند تا اینکه یک تکه یخ در مسیر آن‌ها قرار گرفت. جک گفت: «ما نمی‌توانیم از آن عبور کنیم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
But if you strike it, it might break.” Tim knew that was probable. He broke it. When there were more ice blocks, Tim broke them. That made him tired. He couldn’t walk anymore. Jack said, “Let’s unite and support each other. I’ll get the food alone. You rest here.” Jack came back with food. Tim couldn’t remember which passage led home. He needed Jack to be his guide. The men became friends by working together. In town, people saw Jack with the food and cheered. They called Jack a hero. But Jack didn’t care. He was thinking of something else. He said to Tim, “I thought I was smart, but I learned a new term today: friendship.” اما اگر به آن ضربه بزنی ممکن است بشکند.» تیم می‌دانست که این احتمالاً درست است. او آن را شکست. وقتی بلوک‌های یخ بیشتری وجود داشت، تیم آن‌ها را می شکست. این باعث خستگی او شد. او دیگر نمی‌توانست راه برود. جک گفت: «بیا متحد شویم و یکدیگر را حمایت کنیم. من به تنهایی غذا را می‌آورم. تو اینجا استراحت کن.» جک با غذا برگشت. تیم نمی‌توانست به یاد بیاورد که کدام راه به خانه می‌رسد. او به جک نیاز داشت تا راهنمای او باشد. مردان با همکاری با یکدیگر دوست شدند. در شهر، مردم جک را با غذا دیدند و تشویق کردند. آن‌ها جک را قهرمان نامیدند. اما جک اهمیتی نمی‌داد. او به چیز دیگری فکر می‌کرد. او به تیم گفت: «من فکر می‌کردم که باهوش هستم، اما امروز یک اصطلاح جدید یاد گرفتم: دوستی.» ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۲۴ ✔️ 🔄 میانبر به ابتدای درس ۲۴ eitaa.com/Essential_English_Words/4085 گروه چت و رفع اشکال eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d اصطلاحات ، پادکست ، داستان صوتی تقویت مهارت شنیداری، گفتاری 👇 🌺 @English_House
☘ In the name of Allah ☘ درس بیست و پنجم
associate [əˈsəʊʃɪət] v. To associate means to connect something with a person or thing. → Most people associate birthday parties with having fun. مرتبط کردن ، همراهی کردن، پیوند دادن کلمه associate به معنی اتصال چیزی به شخص یا چیزی است. → اکثر مردم جشن تولدها را با خوش گذرانی مرتبط می دانند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
environment [ɪnˈvʌɪrənm(ə)nt] n. The environment is the place where people work or live. → Keeping our environment clean is important to our health. محیط ، اطراف ، دور و بر کلمه environment جایی است که مردم در آن کار یا زندگی می‌کنند. → تمیز نگه داشتن محیط ما برای سلامتی ما مهم است. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
factory [ˈfakt(ə)ri] n. A factory is a building where things are made or put together. → We have only one factory in our town. کارخانه یک factory ساختمانی است که در آن چیزها ساخته یا سرهم‌بندی می‌شوند. → ما فقط یک کارخانه در شهرمان داریم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
feature [ˈfiːtʃə] n. A feature is an important part of something. → The cell phone has many features. ویژگی ، خصوصیات ، خاصیت یک feature بخش مهمی از چیزی است. → تلفن همراه ویژگی‌های زیادی دارد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
instance [ˈɪnst(ə)ns] n. An instance is an example of something. → I have never experienced an instance of hate. Have you? نمونه ، مثال یک instance مثالی از چیزی است. → من هرگز نمونه‌ای از نفرت را تجربه نکرده‌ام. شما تجربه کرده‌اید؟ ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸