eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
116 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات لیسانس مهندسی کامپیوتر ۴ سال تو کانون ایران زبان خوندم دانشجوی مترجمی زبان اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان کوتاه 🧔 The Old Man with a Bump An old man had a large bump on his face. He went to the best physician in town. He gave the old man tragic news: “ I can’t do anything. You’ll have to get accustomed to it.” One day, the old man went into the forest. Suddenly, the light became dim. It was going to rain. So he found a hollow tree to sit under. It leaked a little, but there was no other place he could wait. پیرمرد و غده ای روی صورتش پیرمردی یک برآمدگی (غده) بزرگ روی صورتش داشت. او به بهترین پزشک شهر مراجعه کرد. پزشک خبر ناگواری به پیرمرد داد: “من نمی‌توانم کاری بکنم. باید به آن عادت کنی.” یک روز، پیرمرد به جنگل رفت. ناگهان، هوا تاریک شد. قرار بود باران ببارد. بنابراین او یک درخت توخالی پیدا کرد تا زیر آن بنشیند. کمی آب می‌چکید، اما جای دیگری برای منتظر ماندن نداشت. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
@Essential_English_Wordsold man with a bump.mp3
زمان: حجم: 1.65M
When the rain stopped, his joints felt stiff from sitting. Suddenly, he heard a tune coming from far away. Many fables said monsters lived in the forest. No one could affirm that the stories were true, though. Still, his instincts told him that there was something out there. He walked farther into the forest. Then he saw a fire glowing. He was astonished to see a clan of monsters. They were having a great feast and banging on drums. He stood behind a tree, spying on them. Then the leader asked, “ Who’s the best dancer here?” وقتی باران قطع شد، مفاصل او از نشستن خشک شده بودند. ناگهان، صدای آهنگی را شنید که از دور می‌آمد. بسیاری از افسانه‌ها می‌گفتند که هیولاها در جنگل زندگی می‌کنند. با این حال، هیچ کس نمی‌توانست صحت آن داستان‌ها را تأیید کند. با این وجود، غریزه او به او گفت که چیزی در آنجا وجود دارد. او بیشتر به داخل جنگل رفت. سپس یک آتش درخشان دید. او از دیدن قبیله‌ای از هیولاها شگفت‌زده شد. آنها یک جشن بزرگ گرفته بودند و بر روی طبل‌ها می‌کوبیدند. او پشت درختی ایستاد و آنها را زیر نظر گرفت. سپس رهبر پرسید: “بهترین رقصنده اینجا کیست؟”
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
#short_story #story #audio_story #word #vocabulary #english #pronunciation #لغت #کلمه #انگلیسی #زب
زمان: حجم: 911.2K
“ Me!” the man yelled, coming from behind the tree. He started to dance. When he was finished, the leader said, “ I want you to dance every night. In order to make sure you return, I’m going to keep something you love.” “ Please don’t take my bump,” he begged. “ I can’t sacrifice it. It’s good luck!” He exclaimed, pointing at it for emphasis. The monsters agreed that they had to take his bump. After they did, the man stroked his face to make sure it was gone. He had tricked them! He never went back, and he never had to worry about his bump again. مرد فریاد زد: “من!” و از پشت درخت بیرون آمد. او شروع به رقصیدن کرد. وقتی کارش تمام شد، رهبر گفت: “من می‌خواهم هر شب برقصی. برای اینکه مطمئن شوم برمی‌گردی، میخواهم چیزی را که دوست داری نزد خود نگه دارم.” او التماس کرد: “لطفاً غده من را نگیرید.” “نمی‌توانم آن را قربانی کنم. آن برای من خوش‌شانسی می‌آورد!” او با اشاره به آن برای تأکید، فریاد زد. هیولاها موافقت کردند که باید غده او را بردارند. پس از این کار، مرد دست بر صورتش کشید تا مطمئن شود که غده از بین رفته است. او آنها را فریب داده بود! او هرگز به آنجا بازنگشت و دیگر هرگز مجبور نبود نگران غده اش باشد. 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹 🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۲۱✔️ 🔄 میانبر به ابتدای درس ۲۱ سطح ۳ eitaa.com/Essential_English_Words/7185 🔄 میانبر به دروس سطح ۱ eitaa.com/Essential_English_Words/4875 🔄 میانبر به دروس سطح ۲ eitaa.com/Essential_English_Words/6558 🌺 اصطلاحات ، پادکست @English_House 🌺 گروه چت و رفع اشکال انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d 🌺 گروه ویس انگلیسی eitaa.com/joinchat/1052901407C14f1434408 🌺 گروه دوستانه زبان آلمانی eitaa.com/joinchat/921895063C7a9e5f7d7f
☘ In the name of Allah ☘ level3
accommodate [əˈkɒmədeɪt] v. To accommodate is to have enough room. → The meeting room can accommodate nine people. جا دادن، جا شدن، فراهم کردن جا برای، منزل دادن کلمه accommodate یعنی فضای کافی داشتن. → اتاق جلسه می‌تواند گنجایش ۹ نفر را فراهم کند. ➖➖➖➖➖➖➖➖ circus [ˈsəːrkəs] n. A circus is a traveling show with animals and people. → I like to go to the circus to see the animals do tricks. سیرک یک circus یک نمایش سیار با حیوانات و افراد است. → من دوست دارم به سیرک بروم تا حرکات نمایشی حیوانات را ببینم. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
coincide [kouinˈsaid] v. If two things coincide, they happen at the same time. → My birthday coincides with Christmas. همزمان بودن، مصادف بودن، در یک زمان اتفاق افتادن اگر دو چیز coincide باشند، در یک زمان اتفاق می‌افتند. → تولد من با کریسمس مصادف است. ➖➖➖➖➖➖➖➖ commission [kəˈmɪʃən] v. To commission someone to do something is to pay them to do it. → The artist was commissioned to create a picture. سفارش دادن، مأموریت دادن، گماشتن، مأمور کردن (با پرداخت پول) کلمه commission به کسی برای انجام کاری به این معنی است که برای انجام آن به او پول می‌دهید. → به هنرمند سفارش داده شد تا یک نقاشی خلق کند. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
dose [dous] n. A dose is a certain amount of medicine that you take at one time. → My mother gave me a dose of medicine before I went to bed. دوز، مقدار مصرف (دارو) یک dose مقدار معینی از دارو است که شما در یک بار مصرف می‌کنید. → مادرم قبل از خواب به من یک دوز دارو داد. ➖➖➖➖➖➖➖➖ dye [daɪ] v. To dye something is to make it a certain color by using a special chemical. → Valery got her hair dyed at the salon yesterday. رنگ کردن (با مواد شیمیایی) کلمه dye چیزی یعنی آن را با استفاده از یک ماده شیمیایی خاص به رنگ معینی درآوردن. → والری دیروز موهایش را در آرایشگاه رنگ کرد. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
extent [ɪksˈtent] n. The extent of something is how large, important, or serious it is. → He ate to such an extent that he became overweight. حد، اندازه، میزان یک extent چیزی نشان می‌دهد که آن چقدر بزرگ، مهم یا جدی است. → او تا حدی غذا خورد که دچار اضافه وزن شد. ➖➖➖➖➖➖➖➖ gender [ˈdʒendər] n. Gender is a category that describes being either a boy or a girl. → Do you know the gender of her new baby? جنسیت یک gender دسته‌بندی است که توصیف می‌کند فرد پسر است یا دختر. → آیا جنسیت نوزاد جدید او را می‌دانید؟ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
headline [ˈhedlaɪn] n. A headline is the title of a newspaper story. → The headline on the front page was about the economy. عنوان اصلی، تیتر، سرفصل، عنوان سرصفحه روزنامه یک headline عنوان یک داستان روزنامه است. → تیتر صفحه اول درباره اقتصاد بود. ➖➖➖➖➖➖➖➖ informal [ɪnˈfɔːrməl] adj. When something is informal, it is not official. → They had an informal meeting to talk about their experiences. غیررسمی وقتی چیزی informal است، رسمی نیست. → آن‌ها یک جلسه غیررسمی برای صحبت در مورد تجربیاتشان داشتند. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
11.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢پشت پردهء رمز ریال💢 🔴دوشنبه، 16 خرداد 1401، ساعت 9 شب، با سخنرانی مهندس میزوجی ✅پخش زندهء هم‌زمان، از 4 پلت فرم: ⬅️توییتر: https://twitter.com/i/spaces/1YpJkZYWLWdGj ⬅️تلگرام: https://t.me/MizPodcast_Gap ⬅️آپارات (همراه با پخش فیلم‌ها و اسناد): https://www.aparat.com/2030docs/live ⬅️و کلاب هاوس: https://www.clubhouse.com/join/%D8%B3%D9%86%D8%AF-2030-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%AA%D9%88%D8%B4/HzfK2yvV/xpWADebY?utm_medium=ch_invite&utm_campaign=8leQBgY9HcAULSZcZQU-gQ-224106 ✔️برای آنکه بدانید، چه برنامهء شومی برای کل ملت‌ها و نیز، مردم شریف جمهوری اسلامی ایران در نظر گرفته شده است، این برنامهء شنیدنی را از دست ندهید! ❌امشب ساعت 9، در هر یک از پلت فرم‎‌های 4گانهء فوق، می‌توانید، از این برنامهء مفید و شنیدنی بهره‌مند شوید. ⭕️لطفاً در پخش این اعلامیه و اطلاع‌رسانی برنامه، کوشا باشید!