✅ ای انسان تنها...
تا بوده به ما گفتن انسان موجودی اجتماعیه، اهل زندگی دسته جمعیه.
درست هم گفتن اما همۀ مطلبو نگفتن.
اگه یِ کم عمیق تر به انسان نگاه کنیم، می بینیم در عین اجتماعی بودن و بین جمع بودنش، اتفاقا خیلی خیلی تنها و غریبه!!
ما تنها به دنیا میایم،
تنها از این دنیا می ریم،
تنها تو قبر گذاشته می شیم،
تنها محشور می شیم،
و تنها به حساب و کتابمون رسیدگی میشه...
💠 خدای متعال می فرماید:
«وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ» [1] :
همانا شما به تنهایی به سوی ما باز می گردید، همانطور که ابتدای امر شما را تنها آفریدیم!
اول و آخر تنهاییه،
این وسط، تو این دنیا هم تنها بودیم، ولی حواسمون نبوده!
💠 امام سجاد (علیه السلام) به خداوند متعال عرضه می دارند:
«إلهی... ارْحَمْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا غُرْبَتِی... وَ فِی الْقَبْرِ وَحْدَتِی» [2]:
خدایا! رحم کن به غربت من در این دنیا و تنهاییم در قبر...
حتی ازدواج هم نباید باعث بشه که این تنهایی رو فراموش کنیم.
این همه سفارش اهل بیت به خواندن نماز شب، یکی از علتهاش همینه. خیلی کمک میکنه که به یاد تنهایی خودمون بیفتیم.
البته اینم بگم که یِ روز همۀ ما عمیقا تنهایی خودمون رو درک می کنیم،
منتها اون روز دیگه روز نیست!
شبه!
شب اول قبر!
الهی و ربّی مَن لی غیرُک؟
#آیه_کده
[1] الانعام: 94.
[2] دعای ابوحمزۀ ثمالی، مصباح المتهجّد (قرن4)، ج2، ص 593.
🌐 @hadibayat
✅ همسرت چطوره؟
چند روز بیشتر از ازدواج علی (علیه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نگذشته بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تشریف می برن منزل ایشون.
حضرت از امیرالمومنین سوال میکنن که :« کَیْفَ وَجَدْتَ أَهْلَک؟»: همسرت را چطور یافتی؟
علی (علیه السلام) جواب میدن: « نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّه»: چه خوب یاوری است در مسیر طاعت و بندگی خدا!! [1]
زن و شوهر تو هر زمینه ای باید کمک حال و یار و یاور همدیگه باشن، مخصوصا تو بندگی خدا.
باعث رشد و شکوفایی هم بشن، نه اینکه خدایی نخواسته غل زنجیر پای هم باشن در سیر الی الله.
زیاد شنیدم که میگن ما تو دوران مجردی عالَمی داشتیم. با خدا بیشتر رفیق بودیم. اهل مجالس دعا و... بودیم اما بعدِ ازدواج، دیگه خیلی چیزا یادمون رفت!!
خدایا کمک کن که زندگی همۀ محبین اهل بیت، اهل بیتی باشه.
#حدیث_کده
#خانواده_کده
[1] مناقب آل ابی طالب (قرن5)، ج3، ص356.
🌐 @hadibayat
#خاطره_کده
✅ داستان شگفت انگیز:
بدون شک یکی از بهترین اتفاقاتی که تو دوران کودکی برام افتاد، این ماجراییه که می خوام براتون تعریف کنم:
«یکی از روزهای خدا بود که من و بابام دوتایی با هم رفتیم کوهپیمایی. یادم نیست که اون موقع مدرسه می رفتم یا نه، ولی هرچی که بود خیلی بچه بودم. نهایتا اول ابتدایی.
تو مسیر که می رفتیم بابام یه داستانی رو در مورد «حق النّاس» برام تعریف کرد که همونجا فی المجلس مو به تنم سیخ شد!!
الان که داستان رو براتون تعریف کنم، شاید بگید آخه چرا این داستان رو برای بچۀ کوچیک تعریف کردن؟!
ولی اینقدر روی من تأثیر گذار بود که از اون به بعد خیلی روی حق و حقوق مردم دقت می کردم.
نمونه کوچیکش اینکه کلی از شاخه های درخت انار همسایه مون اومده بود تو حیاط ما و انارش به آدم چشمک می زد، اما اصلا بهشون نگاه هم نمی کردم، چه برسه که بخوام بکنم».
بعد ها اون داستان رو از زبون کسای دیگه هم شنیدم و با یه جستجوی مختصر تو اینترنت دیدم اصل داستان با کمی تغییر همونیه که بابام برام تعریف کرده بود.
🌐 @hadibayat
✅ این شما و این هم داستان:
نقل است حجه الاسلام آقاسید [مهدی] قوام از وعّاظ مشهور تهران فرمودند:
«شخصى براى انجام فریضه ى حج به مکه مى رفت. در مسیر راه به نجف رسید. همیان(کیسه) پولى داشت که مى خواست نزد کسى به امانت بگذارد.
به دکان عطارى رسید که مسأله مى گفت و عده اى به سخنان او گوش مى دادند. با خود گفت: این مرد خوبى است، بهتر است پولم را نزد او بگذارم.
همیان(کیسه) را نزد او امانت گذاشت. بعد از مراجعت از مکه، همیان پولش را از او خواست، ولى عطار انکار کرد و گفت: چیزى به من ندادى.
بیچاره چون شاهدى نداشت چاره اى ندید جز این که به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) شکایت کند.
گفت: به حرم رفته ام و گریه کردم. حضرت در حالت بیهوشى به من فرمود: برو و پولت را از حاج سید على بگیر. با خودم گفتم: آقاى حاج سید على مرجع تقلید است، من که پول را به او ندادم، این حرف چه معنایى دارد؟
روز بعد متوسل شدم، باز در حالت بیهوشى، همان جمله را به من فرمود. باز تعجب کردم. روز سوم مشرف شده و به شدت گریستم، فرمود: مطلب همان است که گفتم، برو پولت را از حاج سید على بگیر.
به ناچار خدمت ایشان رفتم و داستان را گفتم. فرمود: بلى پولت نزد من است، فردا بیا مسجد و پولت را بگیر.
به دستور ایشان، در شهر اعلان کردند که همه ى مردم به مسجد بیایند. سپس ایشان در جمع مردم به منبر رفته، فرمود:
همه ساله براى خرید اجناس به بغداد مى رفتم. در سفرى از دکان یک یهودى، مقدارى پارچه خریدم و یک فِلِسْ (تقریبا معادل یک شاهى ایران) بدهکار شدم، سال بعد که رفتم، دیدم دکانش بسته است.
مردم گفتند: یهودى مرده است. من بدهى خود را داخل دکان انداخته به نجف برگشتم.
شب در خواب دیدم، بازارِ محشر است و هنگامى که به وسط پل صراط رسیدم، دیدم کوهى از آتش، از جهنم بیرون آمد. نگاه کردم دیدم همان یهودى است.
گفت: یک فِلِسَمْ را بده. گفتم در دکانت انداختم.
گفت: باید به ورثه ى من می دادی، به آنان نرسیده است.
گفتم: این جا که پولى ندارم. گفت: گناهان مرا قبول کن.
گفتم: اگر گناهان تو را بپذیرم، جهنمى مى شوم.
گفت: من هم نمى گذارم قدم از قدم بردارى.
گفتم: یهودى رهایم کن و مرا اذیت نکن.
گفت: محال است که بگذارم حرکت کنى، مگر این که بگذارى بدنم را به تنت بزنم تا قدرى خنک شود.
گفتم: اگر بدنت را به من بزنى، مى سوزم.
گفت: چاره اى نیست.
گفتم: یهودى! مرا رها کن، هلاک مى شوم.
گفت: امکان ندارد، مگر آن که دستم را به سینه ات بزنم تا مقدارى خنک شوم.
گفتم: طاقت ندارم.
گفت: پس بگذار سر انگشتم را به سینه ات بزنم.
چون دیدم رهایم نمى کند، به ناچار موافقت کردم.
انگشتش را به سینه ام زد و من از شدت سوزش، نعره زده و از خواب بیدار شدم. همسایه ها از صداى ناله ام بیدار شدند و سینه ى من در اثر حرارت انگشت یهودى زخم شد.
در این هنگام، آقاى حاج سید على بالاى منبر، سینه ى خود را به مردم نشان داد و فرمود: اى مردم هفت سال از این جریان گذشته است، ولى هنوز سینه ام زخم است!
وقتى سخن به این جا رسید، عطار برخاست و رفت و همیان(کیسه) پول را آورد و به آقاى حاج سید على داد و ایشان هم به من برگرداند» [1].
#خاطره_کده
منبع: افکار نیوز، شناسه خبر: ۸۲۰۶۷۹، بیانات حجه الاسلام والمسلمین علیرضا توحیدلو.
🌐 @hadibayat
#توییت_کده
همۀ بچه ها تو دل برو هستن.
نه بخاطر زیبایی و با نمکی چهره.
بلکه بخاطر معصومیت و پاکی لوح وجودشون.
اگه بینشون فرق میذاری، یه مراجعۀ اساسی به خودت بکن،
چون ظاهر از باطن برات مهم تره.
🌐 @hadibayat
#سواد_رسانه
✅ امان از دست فالوورها:
در روابط، سلسله مراتب باید رعایت بشه،
آدم با همسر و اعضای خانوادش طوری برخورد میکنه، با همسایه طوری، با اقوام طوری و با غریبه طور دیگه.
اما در فضای مجازی همۀ اینا «فالوور» ما میشن و به مرور با همه به یک شکل تعامل می کنیم،
این یکی از آسیب های جدی فضای مجازیه.
محرم و نامحرم، همه جا محرم و نامحرمه، مراقب باشیم.
#سواد_رسانه
🌐 @hadibayat
✅ حتی به اندازۀ 10 ثانیه!!
گاهی تو یِ جمعی نشستیم و صحبت می کنیم که یک دفعه یادی از بنده خدایی به میون میاد که از دنیا رفته،
بعدشم میگیم شادی روحش یِ صلوات بفرستین.
(اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)
یعنی طرف اینقدر دستش از دنیا کوتاهه که حتی نمی تونه یِ صلوات (که 10 ثانیه هم طول نمی کشه) برا خودش بفرسته!!
یعنی دیگه نمی تونه حتی به اندازۀ 10 ثانیه به خدا نزدیک بشه!!
خدایا به ما به ظاهر زنده ها کمک کن که قدر تک تک لحظات این عمر ارزشمندمون رو بدونیم و درست ازش استفاده کنیم.
#دل_کده
🌐 @hadibayat
✅ آه...
راوی به همراه امام صادق (علیه السلام) وارد جمعی از دوستان میشن.
یِ نفر بوده که هی «آه» میکشیده،
بنده خدا بهش میگه: اخوی! به جای آه کشیدن ذکر خدا بگو که حضرت می فرمایند:
«همانا «آه» اسمی از اسامی خداوند عزوجل است. پس هرکه بگوید «آه» استغاثه به درگاه خداوند تبارک و تعالی برده است».
«...إِنَ آهِ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ قَالَ آهِ فَقَدِ اسْتَغَاثَ بِاللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى» [1]
[1] التوحید شیخ صدوق (قرن 3)، ص219.
🌐 @hadibayat
✅ مثلث عشقی!!
برای بچه کوچیکت یه اسباب بازی میخری، تا چند وقت سرش باهاش گرمه، بعد براش عادی و تکراری میشه و حتی شاید دیگه ازش بدشم بیاد.
ما آدم بزرگا هم همینطوریم. یه موبایل جدید، لپ تاپ جدید، خونۀ جدید، ماشین جدید...، تا یِ مدتی برامون جذابه و لذت داره، بعدش دیگه عادی میشه و اگه بتونیم در اولین فرصت عوضش میکنیم.
برای همین هم بزرگان گفتن: «لِکُلِّ جَدیدٍ لِذَّةٌ» [1]: هر چیز جدیدی لذت بخشه.
آدم ازدواج که میکنه وارد یه دنیای جدیدی میشه و تا مدتی (شاید یکی دو سال) همه چی براش لذت بخش و جذابه ولی چه دلت بخواد و چه نخواد، عادی شدن و حتی زده شدن از زندگی مشترک آسیبیه که هر زندگیی رو تهدید میکنه.
اما یه راهکار خیلی خوب هست که نه تنها این زندگی برات عادی نشه، بلکه روز به روز و لحظه به لحظه هم شیرین تر و قشنگتر هم بشه...
و اون اینکه پای یه عشق دیگه رو هم به زندگیت باز کنی، یِ مثلث عشقی درست کنین!
و اون نفر سوم کسی نیست جز خدا.
هرچی زن و شوهر بیشتر عاشق خدا باشن، بیشتر هوای همدیگه رو دارن و عاشقانه تر زندگی میکنن.
💠 برای همین هم هست که حضرت آقا می فرمایند:
«در خانواده های متدین که زن و شوهر به این حدود [احکام اسلامی] اهمیت می دهند، می بینید که سالهای متمادی با هم زندگی می کنند. محبت زن و شوهر به یکدیگر باقی می ماند و جدائیشان از هم سخت است و دل در گرو محبت یکدیگر دارند...» [2].
[1] این عبارت روایت نیست، بلکه جمله ای است که بین علما معروف است، بعنوان نمونه در شرح اصول کافی ملا صالح مازندرانی ج2، ص202 آمده است.
[2] مطلع عشق، ص47 و 49.
#خانواده_کده
🌐 @hadibayat
✅ نذار کسی بفهمه!
انسان محبوب بودن رو خیلی دوست داره،
اینکه بهش اهمیت بدن رو خیلی دوست داره،
دیگران هواشو داشته باشن رو خیلی دوست داره،
شاید به خاطر همین تمایلاتشم هست که دوست داره از مشکلات و نگرانیهاش با بقیه درد و دل کنه،
چون باعث میشه دل بقیه براش بسوزه،
قربون صدقش برن،
مشت و مال روحی بهش بدن
و...
💠 حالا تو این شرایط، امیرالمومنین (علیه السلام) در توصیف مؤمن می فرمایند :
«الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِه» [1].
«شادی مومن در رخسارش و اندوهش در قلبش است»
یعنی مومن دنبال ناراحت کردن بقیه به قیمت راحت شدن خودش نیست،
نمی خواد دیگران رو در غمش شریک کنه، اما خودش رو شریک غم دیگران میکنه،
مومن می خواد همه شاد باشن، حتی اگه کوهی از غم رو پشتش سنگینی می کنه...
واقعا عمل به این روایت کار هر کسی نیست.
[1] نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص 533.
#حدیث_کده
🌐 @hadibayat