🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴
⚡️ آنچه بنده را حسّاس میکند ⚡️
☀️ سیدنا القائد ☀️
🔦 صدها رسانه را -از انواع و اقسام رسانهها- به کار میگیرند برای اینکه بتوانند روی این نقطهی حسّاس، [یعنی] نقطهی هویّت مستقلّ فرهنگیِ زنِ مسلمان، اثرگذاری کنند؛ دشمنان ما واقعاً خودشان را در خارج از کشور [برای این کار] میکشند؛ از طُرق مختلف؛ حالا چقدر پول خرج میشود برای اینکه بتوانند این تلویزیونها و این رادیوها و این فضای مجازی و این سایتهای اینترنتی را به کار بیندازند -مدام تبلیغ بکن، بگو، بگو، صد بار- که چه بشود؟
🔦 که نتیجهاش بالاخره این بشود که مثلاً فرض کنید چهار دختر فریب بخورند و در خیابان حجابشان را بردارند. اینهمه خرج، اینهمه زحمت، اینهمه فکر، پشت سر این کار است، دارند تلاش میکنند، [امّا] تلاششان عقیم است؛ نتیجهاش این است که چهار نفر -حالا چهار دختر در گوشه کناری- فریب بخورند یا انگیزههای گوناگونی پیدا کنند؛ بعضیشان هم ممکن است پول بگیرند -حالا من نمیدانم، نمیتوانم قطعاً بگویم- و این روسری را از سرشان بردارند یعنی مثلاً ما چه شدیم! نتیجهی همهی آن تلاش، خلاصه میشود در این نتیجهی کوچکِ حقیر.
🔦 خب، تا اینجا مسئلهای نیست؛ [امّا] آنچه بنده را حسّاس میکند، این است که ناگهان شما میبینید از دهان یک گروهی از افرادی که جزو خواص محسوب میشوند، مسئلهی «حجاب اجباری» مطرح میشود؛ معنایش این است که یک عدّهای نادانسته -حالا من میگویم نادانسته؛ انشاءالله نادانسته است- همان خطّی را دنبال میکنند که دشمن با آنهمه خرج نتوانسته است آن خط را در کشور به نتیجه برساند؛ همان خط را دارند دنبال میکنند؛ در بین اینها روزنامهنگار هست، در بین اینها روشنفکرنما هست، در بین اینها آخوند و معمّم هست. [میگویند] «امام که فرمودند باید زنها باحجاب باشند، همهی زنها را نگفتند»! حرف بیخود! ما بودیم آنوقت، ما خبر داریم؛ چطور اینجور است؟
🔦 امام در مقابل یک منکر واضحی که بهوسیلهی پهلوی و دنبالههای پهلوی در کشور به وجود آمده بود، مثل کوه ایستاد، گفت باید حجاب وجود داشته باشد. در مقابل همهی منکرات، امام همینجور محکم ایستاد. همان وقت بحث تجارت مشروبات الکلی بود؛ ما در شورای انقلاب بودیم، جلسات مشترکی با دولت داشتیم، همان وقت کسانی بودند که معتقد بودند تجارت مشروبات الکلی برای کشور فایده دارد، ما از این فایده چطور صرفنظر کنیم؛
🔦 مایل بودند این تجارت ادامه پیدا بکند، از بیرون شراب بیاورند. امام قرص و محکم ایستاد؛ در مقابل حرام الهی، امام بزرگوار میایستاد و ایستاد؛ این حرام الهی بود. حالا آقا از آن طرف درآمده [میگوید] که «آقا! این گناه که مثلاً از غیبت بزرگتر نیست؛ چرا شما در مقابل غیبت کسی را تعقیب نمیکنید، در مقابل این [کار] که مثلاً روسری را بردارد یا بیحجاب باشد، تعقیب میکنید». ببینید چه [خطایی]؟ عدم تشخیص؛ آنچه انسان [از آن] رنج میبرد، این است که تشخیص نیست. ما که نگفتیم اگر کسی در خانهی خودش در مقابل نامحرم روسریاش را برداشت، ما او را تعقیب میکنیم؛ [خیر] ما او را تعقیب نمیکنیم، در خانهی خودش است، کار شخصی میکند.
🔦 آن کاری که در ملأ انجام میگیرد، در خیابان انجام میگیرد، یک کار عمومی است، یک کار اجتماعی است، یک تعلیم عمومی است؛ این [خطا]، برای حکومتی که به نام اسلام بر سرِ کار آمده است تکلیف ایجاد میکند. حرام کوچک و بزرگ ندارد؛ آنچه حرام شرعی است نبایستی بهصورت آشکار در کشور انجام بگیرد (۱۳۹۶/۱۲/۱۷).
khamenei.ir
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴
✨ شیوهی صالحان ✨
🍃 آیت الله مصباح یزدی 🍃
💗 «وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ»، عباد الرحمان کسانی هستند که گفتارشان این است ... در دعایشان از خدا میخواهند که: «هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ»؛ از همسران و فرزندانمان نور چشم به ما ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران قرار بده. اینکه بندگان شایستهی خدا اهتمام داشته باشند به صلاح خانوادهشان، بخواهند همسرانشان همسرانی صالح و فرزندانشان فرزندان صالحی باشند، این شیوهی انبیاء و صالحان و به تعبیر قرآن در اینجا «عباد الرحمان» است ...
💗 یکی از فرازهای برجستهی زندگی حضرت ابراهیم [علیهالسلام] که آثار ماندنی تا روز قیامت خواهد داشت، ساختمان کعبه است که به کمک فرزندشان حضرت اسماعیل [علیهالسلام] خانه را ساختند. قرآن نقل میکند که وقتی که این پدر و پسر مشغول ساختن خانهی خدا بودند، اینجور دعا میکردند: «وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لک»؛ ... در یک چنین حالی که میدانستند خدمت شایستهای است، کار بزرگی است، خدای متعال خیلی به این کار رضایت دارد و قاعدتاً دعایشان را در این حال مستجاب میکند،
💗 یکی از دعاهایشان این بود که ما دو نفر را «مسلم» قرار بده. ... بعد به این اکتفا نمیکند که ما را مسلم قرار بده؛ فوراً اضافه میکند: «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً» یا در آن دعایش: «وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا ...» که در میان فرزندان من پیغمبری را مبعوث بفرما که حضرت رسول صلی الله علیه وآله میفرمودند: «أنا دعوة ابراهیم»؛ من همان دعای ابراهیم هستم. اهتمامی داشت به اینکه فرزندانشان همان منش خودش را داشته باشند، همان روش خودش را، همان نعمتهایی که خدا به آنها داده، به فرزندانشان هم بدهد ...
💗 خدا حضرت ابراهیم [علیهالسلام] را چند جور مورد ابتلا و آزمایش قرار داد ... وقتی امتحانات تمام شد و خوب و سرفراز از امتحانات بیرون آمد، آن وقت خدا پاداشش را این قرار داد: «قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا». خیلی ابراهیم [علیه السلام] مبتهج شد که بعد از مقام نبوّت و رسالت و خُلّت، مقام خیلی بالایی به او داده شده ... بلافاصله گفت: «وَ مِن ذُرِّيَّتِي»، غفلت نکرد از این که دعا را برای ذریهاش بکند تا آنها هم این مقام را داشته باشند. مقامی بود که انبیاء سابق هم معلوم نیست چند نفرشان این مقام را داشتهاند. ... معلوم میشود این یک شیوهی مرضیهای بوده که آدم به فکر فرزندانش باشد (17/3/85).
mesbahyazdi.ir/node/18 (با کمی ویرایش)
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴
☀️ امام خمینی ☀️
🎈 طبقهای که اسم خودشان را «طبقه اشراف و اعیان» گذاشته بودند، ارزش پیش آنها این بود که چند تا نوکر داشته باشند، و چند تا دِه داشته باشند و چند تا اسب داشته باشند و چند تا تازی و سگ داشته باشند. در پیش سرمایه دارها هم، ارزش، زیادی سرمایه و روی هم انباشتن سرمایهها و پر کردن بانکها یا تجارتخانهها از اموال، از هر راهی باشد.
🎈 وقتی در قشر تودههای مردم نگاه میکردی، در بین زن و مرد [در] هر دو طایفه، ارزش به لباس بود و به طرز پوشیدن لباس و دوختن لباس و آرایش. هر که بهتر لباس میپوشید و شیکتر بود در لباس، ارزشش پیش مردم بیشتر بود. و هر زنی که آرایشش به طرز اروپایی بود و لباسش از آنجا الهام میگرفت، این پیش زنها هم ارزشش زیادتر بود، البته پیش اکثر. ارزشها همه به امور مادی بود. وقتی بنا باشد که ارزش انسان به اسب و الاغ و سگ و تازی و امثال اینها باشد، آن مبدا ارزش، ارزشش از این شخص بیشتر است. اگر اسب مبدا ارزش یک انسان شد، آن اسب ارزشش از انسان بیشتر است؛ برای اینکه او ارزش به انسان داده.
🎈 اگر فرش و قالی و تجملات و بزک کردن و مو چطور کردن و مد را از اطراف آوردن، این ارزش یک انسان را زیاد میکند، آنها ارزششان بیشتر از این است؛ برای اینکه آنها مبدا ارزش هستند. انسان خودش ارزش ندارد، ارزشش به گاوداری است، گاوها ارزششان بیشتر از خود انسان است؛ ارزششان به پارک داری است؛ ارزششان به فرش داری است؛ ارزششان به امثال این مسائل است. و روی موازین عقلی، اگر مبدا اثر یک جایی باشد و به واسطه آن مبدا اثر، این آدم یا این شیء ارزش پیدا کند، آن مبدا اثر ارزشش بیشتر است.
🎈 نقل میشود که یک عارف مسلکی وارد شده بود به منزل یک امیر، یک سلطان یا یک امیر و دیده بود که مجلس [به] همه چیز مزین است، همه چیز هست. در این بین، آب دهان میخواست بیندازد. نگاه کرد به اطراف و آب دهنش را توی صورت آن امیر انداخت. امیر اعتراض کرد که برای چه؟ گفت: من هر چه نگاه کردم، کثیفتر از صورت تو در اینجا نیافتم. شما اگر آن ورق را ببینید، انسان اگر آن صفحه دوم عالم را ببیند و در آنجا ببیند که اینهایی که ارزششان را به این مسائل میدانند، آن وقت میبینید که در آنجا، صورت آنها آن قدر مشوه [است] و صورت انسانی هم نیست، یک صورت دیگری است، تا ببینی سگباز است و همه دلش را به سگ داده است، صورت سگ است (05 - 10 - 1361).
#هویت_مستقل
#استدلال_تربیتی
📚 جلد ۱۷ صحیفه امام خمینی
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🏔 آقا بزرگ ساوجی 🏔
🍃 شیخ عبدالکریم حائری یزدی 🍃
✨ یکی از سادات شیرازی ... برای حل مسائل شرعی به قم رفته و خدمت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری رسیده بود. مرحوم حاج شیخ از ایشان پرسیده بود: «شما آقای ساوجی را در حدود خیابان عین الدوله ... میشناسید؟»
✨ سید پاسخ میدهد: خانهی من با ایشان فاصلهی کمی دارد. حاج شیخ فرموده بود: «یا وجود این، چرا به ایشان مراجعه نمیکنید؟ ایشان مثل من هستند».
📚 مسیحای شهر
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🏔 آقا بزرگ ساوجی 🏔
🍃 استاد جاودان 🍃
✨ حاج آقای حق شناس داستانی میگفت که آدم حیرت میکرد. یک آقایی بود به نام آقا شیخ آقا بزرگ ساوجی رضوان الله علیه. از ملاهای درجه اول شهر ما بوده. یک آقایانی پای درس ایشان می رفتند. یک آقایانی بودند به نام آقای آقا سید رضا دربندی، آقای آقا مهدی قوام، شاید شما نام سيد مهدی قوام را شنیده باشید. ...
✨ اینها روزها برای درس آقا ساوجی به مدرسه مروی میرفتند. ... حوزه مروی یک استاد بزرگی داشت به نام آقای آقا سید محمد تنکابنی. ... آقا تنکابنی که از اساتید درجه اول این مدرسه بود هم هر روز می دید که اینها میآیند و پای درس آقا ساوجی میروند. یک روزی در راهروی بلند مدرسه با اینها برخورد کرد و پرسید شما به درس این آقا می روید این آقا برای شما چه درسی می گوید؟ این آقا سواد دارد؟
✨ آقای آقا سید رضا جواب داد و گفت ... آقا ما پای درس ایشان می رویم. اما گذشته از این من از ایشان به عنوان اعلم تقلید می کنم. ... آقای تنکابنی گفت آقا ما دو ماه با هم دماوند بودیم. ... گفت در تمام این دو ماه این آقا یک کلمه حرف که نشان بدهد سواد دارد، نزد. از این دهان یک کلمه حرف که نشان بدهد ایشان با سواد است در نیامد که من بدانم حتی نوشتن و خواندن بلد است.
✨ من می گویم فرشته ها هم انگشت به دهان میشوند که یک آدم چقدر میتواند هضم نفس داشته باشد. به این کار میگویند هضم نفس. خب آدم چیز بلد باشد، دلش میخواهد بگوید دیگر. نمیخواهد؟ شما ریاضیدان باشی، از ریاضیات حرف میزنی و فلسفهدان باشی، از فلسفه حرف میزنی. طبیب باشی، از طبابت حرف میزنی. آدم خودش را نشان میدهد دیگر. آدمیزاد است. ... آخر آدم چقدر میتواند هضم نفس داشته باشد؟ ما خیلی به ایشان ارادات داریم.
javedan.ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
❤️ دختر عزیزم! به به به! ❤️
🍃 استاد حسینی قمی🍃
🔍 یه مادری، فرزندش حجابش خوب نیست، نمازش خوب نیست، دو جور میتونه دعوتش کنه! 🔎
#الگوی_تربیتی
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
✨ انسانی سراپا طیّب ✨
🍃 آیت الله بهاء الدینی 🍃
🍎 قرآن میفرماید: «سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ مِمَّا لَا يَعْلَمُونَ». مراد از خلقت ازواج، خلقت مخصوص انسان نیست؛ خدای تعالی همهی ازواج را از نبات آفریده است. مادهی اصلی این خلقت، نبات، حبوبات و میوههاست. بنابراین، یک جزء انسان «نبات الارض» است.
🍎 جزء دیگر انسان خصوصیات توارثی است که از پدران و مادران به ارث میرسد؛ «وَ مِنْ أَنفُسِهِمْ»؛ خصوصیات نژادی که در سعادت و شقاوت و خوبی و بدی افراد تأثیر دارد. جزء سوم «مِمَّا لَا يَعْلَمُونَ» است. مقصود از این، نورانیت و جهت عقلانی بشر و جهت الهی انسان است.
🍎 حال انسان اگر نباتش از طیبات باشد و حرام نباشد، خوردنیهایش، نه ذاتاً حرام باشد (مثل خمر و گوشت خوک) و نه عَرَضاً (مثل اموال غصبی و دزدی)، و محیط اکتساب و فعالیت او نیز محیط حکومت اسلامی باشد، محیطی که انسان را ملزم به فجایع نکند و پدر و مادر او نیز الهی باشند، در این صورت، این چنین انسانی سراپا طیّب است.
🍎 نبات او نباتی است که قرآن فرموده است «کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ»، پدر و مادر او نیز الهی هستند و آثار سوء ندارند. از طرف دیگر، نورانیت عقلی و جهت الهی نیز کامل است. طیبات آثارش طیب است و خبیثات آثارش خبیث. این انسان با این خصوصیات، جز آثار طیب برجای نمیگذارد. شراب و گوشت خوک، مال دزدی و غصبی هر یک آثار خبیثی دارد.
📚 نردبان آسمان – ص 131
ذرّیه طیّبه - ملحقات
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 🏔 آقا بزرگ ساوجی 🏔 🍃 استاد جاودان 🍃 ✨ حاج آقای حق شناس داستانی میگفت
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🍃 آیت الله مصباح یزدی 🍃
🔍 يكى از انگيزههايى كه به طور طبيعى در انسانها وجود دارد اين است كه مىخواهند خودشان را مطرح كنند. اين حالت در بچهها بيشتر به چشم مىخورد؛ مثلا، وقتى كودكى چيزى را مىداند دلش مىخواهد آن را اظهار نمايد تا به ديگران بگويد كه از اين چيزها سردرمىآورد.
🔍 اين حالت در حد يك خردسال و يا يك انسان بزرگسال كه هنوز تربيت معنوى پيدا نكرده كاملا طبيعى است و عيبى هم ندارد. اما كسى كه به تكليف رسيده و مىخواهد متخلّق به اخلاق اسلامى گردد، بايد به تدريج سعى كند اين انگيزههاى غيرالهى را تضعيف نمايد و به جاى آن انگيزههاى الهى را در خود تقويت كند.
🔍 البته در مورد بچهها بايد توجه داشت كه اگر انسان از همان ابتدا بخواهد فرزندش را با اخلاص كامل بار بياورد به گونهاى كه هيچ ريا و خودنمايى در اعمال او وجود نداشته باشد، آن كودك هيچ گاه فرد مؤمن و نمازخوانى نخواهد شد؛ چرا كه بچه براى انجام دادن كارهاى خير نياز بهتشويق دارد كه يكى از راههاى آن، تعريف و تمجيد او نزد ديگران است و اين مستلزم اظهار آموختهها توسط كودك مىباشد.
🔍 بنابراين، اين عوامل طبيعى را مادامى كه هنوز پاى تكليف به ميان نيامده، بايد رعايت كرد، ولى از ابتداى تكليف بايد احكام شرعى و واجب و حرام را به او شناساند و مثلا، به او فهماند كه اگر نماز براى غيرخدا و به منظور خودنمايى باشد باطل است. برخى افراد شايد تا سن شصت، هفتاد سالگى هم هنوز از نظر عقلانى رشد نكرده و حالتهاى قبل از بلوغ را داشته باشند؛
🔍 يعنى دلشان بخواهد چيزى را كه مىدانند نزد ديگران مطرح كنند و بدينوسيله خودشان را نشان بدهند. يكى از راههاى رهايى از اين آفت، اين است كه انسان خودش را به كم حرفزدن عادت دهد. كسانى كه زبانشان آزاد است و در اختيار خودشان نيست، در مقام سخن گفتن انگيزهها و نيّات خالص شرعى را در نظر نمىگيرند.
🔍 بزرگان ما همواره سعى مىكردند براى محفوظ ماندن از اين آفت كمتر حرف بزنند. گاهى عالمى مدتها در يك شهرى زندگى مىكرده است، اما حتى بعضى نزديكانش ميزان علم او را نمىدانستهاند، حال آنكه عالمى برجسته، مجتهدى بزرگ و صاحب تأليفاتى متعدد بوده است.
📚 پندهاى امام صادق علیه سلام - ص 239
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🔍 چرا اینقدر خدمت میکنی؟! 🔎
🍃 استاد شهید مطهری 🍃
💛 اساسا عمق روحیه غربیها قساوت است و مردمان قسی القلبی هستند. البته خود غربیها هم این مطلب را قبول دارند و این نوع عواطف، محبتها، احسانها و گذشتها را خصلتهای شرقی مینامند . حتی محبت پدر نسبت به فرزندان خود و فرزندان نسبت به پدر یا مادر و همچنین برادر نسبت به برادر یا خواهر، و خواهر نسبت به خواهر، در بین آنها خیلی کم وجود دارد. ...
💛 یکی از دوستان ما نقل میکرد که به اطریش رفته بود برای اینکه معدهاش را عمل کند و پسرش هم آنجا تحصیل میکرد. میگفت من بعد از اینکه عمل کرده بودم و دوره نقاهت را بسر میبردم، روزی در رستورانی نشسته بودم و در آنجا پسرم به من خدمت میکرد و سفارش چای و قهوه و غذا میداد و دور من میچرخید. در طرف دیگر رستوران، زن و مردی که نشان میداد زن و شوهر هستند پهلوی یکدیگر نشسته بودند و دائما ما را میپاییدند.
💛 یک دفعه که پسرم از جا بلند شد و میخواست از کنار آنها رد شود، دیدم که از پسرم چیزهائی میپرسند و او هم دارد به آنها جواب میدهد . بعد که آمد به او گفتم: آنها به تو چه میگفتند؟ گفت : به من گفتند این کیست که تو داری اینقدر به او خدمت میکنی؟ گفتم او پدرم است . گفتند خوب پدرت باشد ! مگر باید اینهمه به او خدمت کنی؟! پسرم گفت من با منطق خودشان با آنها حرف زدم، گفتم: آخر او برای من پول میفرستد و من در اینجا درس میخوانم، اگر او این پول را نفرستد، من نمیتوانم درس بخوانم.
💛 با تعجب گفتند: از پولهائی که خودش درمیآورد. به تو میدهد تا خرج کنی؟! گفتم آری، از پولهائی که خودش درمیآورد. آنها خیلی تعجب کردند و آنوقت ما را مثل یک غولهای شاخداری که اساسا موجودات عجیبی هستیم نگاه میکردند. بعد هر دو آمدند و شروع به صحبت کرده، گفتند: بله ، ما هم یک پسری داریم که سالهاست در خارج است و چنین و چنان است. بعد پسرم به طور خصوصی درباره آنها تحقیق کرد و معلوم شد که دروغ میگویند و اصلا پسری ندارند .
#هویت_مستقل
#داستان_تربیتی
📚 انسان کامل
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
☄️ بچه مسلمان بیرون نمیآید ☄️
🍃 استاد شهید مطهری 🍃
⚡️ «جبر محیط» برای بسیاری از مردم یک عذر شده است. از فردی میپرسند: آقا تو چرا اینجور هستی؟ یا خانم! تو چرا لخت بیرون میآیی؟ میگوید: دیگر محیط است، محیط اینچنین اقتضا میکند. به آن دیگری میگویند: تو چرا در مجالسی که شرکت در آن مجالس حرام است شرکت میکنی؟ نشستن بر سر سفرهای که در آن شراب نوشیده بشود، ولو برای خوردن نان حلال، حرام است. چرا در چنین مجلسی شرکت میکنی؟ میگوید: اوضاع و شرایط اینجا اینچنین اقتضا میکند، چه کنیم، محیط فاسد است. چرا بچههایت میروند فیلمهای خطرناک میبینند؟ میگوید: خوب دیگر، محیط است، مگر میشود جلویش را گرفت؟! چرا به مسجد نمیروند؟ محیط فاسد است! مسئله جبر محیط برای عدهای یک عذر شده است.
⚡️ از نظر اسلام این عذر به هیچ وجه مسموع نیست. محیط فاسد است، محیط اجازه نمیداد، در این محیط بهتر از این نمیشد عمل کرد، از نظر اسلام عذر غیرمسموع است. یعنی ما در درجه اول وظیفه داریم محیط خودمان را برای یک زندگی اسلامی مساعد کنیم ولی اگر محیطی که در آن هستیم به شکلی است که ما قادر نیستیم آن را به شکل یک محیط اسلامی و جوّ خودمان را به شکل یک جوّ اسلامی دربیاوریم، و احساس کنیم که در این جوّ و محیط، ایمان خودمان، ایمان زنمان، ایمان بچه هایمان، نسل آیندهمان از بین میرود، اسلام میگوید محیط را رها کن. رها کردن محیط هم لزومی ندارد که معنایش این باشد که انسان شهری را رها کند به شهر دیگر برود یا کشوری را رها کند به کشور دیگر برود، بلکه در مورد محلهها هم صدق میکند.
⚡️ در شهرهای بزرگ مانند تهران، نسبت به محلهها صدق میکند؛ یعنی یک محله میتواند اسلامی باشد، جوّش میتواند جوّ اسلامی باشد و بچه انسان که در آن محل بزرگ میشود، تا حدی با آداب و تعالیم و تربیت اسلامی بزرگ میشود. اگر ما منطقه را عوض کنیم و به منطقه دیگری برویم، جوّ عوض میشود. مثلًا در بازاریها شاید این مطلب بیشتر از دیگران صدق کند؛ در یک محیط اسلامی زندگی میکنند، مثلًا وسط شهر، جنوب شهر. البته غیر از جنوب شهر هم بسیاری از محلات جوّ اسلامی دارد، ولی هست در این شهر محلهها و کوچهها و جوّهایی که واقعاً اگر انسان زن و بچهاش را به آنجا ببرد، آن همسایههایی که بر آنجا احاطه پیدا کردهاند، آن نبودن مسجد در آنجا، اینکه در آنجا چشم زن و بچه به یک زن و مردی که شعائر اسلامی را رعایت کنند هرگز نمیافتد، مسجدی وجود ندارد، جلسه وعظی وجود ندارد، اسم خدایی شنیده نمیشود، اسلامی شنیده نمیشود،
⚡️ برعکس به هر خانه که نگاه میکنی، صبح یک انسان بیرون میآید در حالی که یک سگ هم دارد او را بدرقه میکند، در اتومبیلش هم یک سگ هست، آوازی جز آواز موسیقی و لهو و لعب در آنجا شنیده نمیشود، به انسانی جز انسانهایی که هیچ علامتی از اسلام ندارند انسان برخورد نمیکند، [این امور بر آنها تأثیر میگذارند.] البته ممکن است در خود آن پدر و مادر چون در جوّها و فضاهای اسلامی بزرگ شدهاند تأثیری نکند؛ آنها اگر بیست سال هم آنجا بمانند تغییری نمیکنند یا چندان تغییری نمیکنند، ولی بچهای که از دو سالگی چشم باز میکند چنین محیطی را میبیند، بهطور قطع و یقین دیگر به صورت یک بچه مسلمان بیرون نخواهد آمد.
📚 آزادی معنوی - ص 156
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🍃 علامه طباطبایی 🍃
💛 غالبا حال پدر و مادر مخصوصا با در نظر گرفتن اینکه نسبت به فرزندشان محبت و شفقت دارند اینطور است که طبعا در امر فرزندشان متوجه و منقطع بسوى خدا مى شوند، هر چند خودشان به تفصیل توجه و انقطاع خود التفات نداشته باشند،
💛 عینا نظیر دریانوردى هستند که در هنگام طوفان و تلاطم دریا و آنجا که امواج با سرنوشت او بازى مى کند تمام توجهش معطوف به پروردگارش مى شود، هر چند تا آن روز پروردگارى را بندگى نکرده باشد، و خودش هم نفهمد که الان دلش به کجا تکیه دارد، چون این حالت یک حالت قلبى و درونى است که خواه ناخواه با توجه و بى توجه به انسان دست مى دهد.
💛 پدر و مادر نیز نسبت به فرزند همین حال را دارند، و از سویداى دل منقطع به سوى پروردگارشان هستند، و چنین زبان حالى دارند که «پروردگارا اگر به ما فرزندى صالح و مطابق دلخواهمان روزى کنى البته از شکرگزارانت خواهیم شد»
💛 و وقتى خداوند این خواسته درونى ایشان را مستجاب مىکند و فرزند صالحى به ایشان ارزانى مىدارد همین پدر و مادر در امر این فرزند براى خدا شریک قائل شده و در حفظ و تربیت او به هر دست آویزى دست زده و به هر پناهگاهى پناهنده مى شوند.
💛 ... مقصود از اینکه فرمود: «براى خدا شرکاء گرفتند» این است که سرگرم تربیت فرزند خود شده و درباره او به تدبیر اسباب و عوامل پرداخته، و همین معنا ایشان را از خلوص در بعضى از توجهات که به پروردگار خود داشتند باز داشت .
📚 ترجمه تفسیر المیزان - جلد 8 - از صفحه 488
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🍃 استاد قرائتی 🍃
⁉️ سؤال: نمیشود خودم هر طور دوست دارم نماز بخوانم؟ حتماً باید اینطور که شیخها میگویند نماز بخوانیم؟ وضو بگیریم. رو به قبله بایست. لباست؛ من خودم از خدا تشکر میکنم. با هر زبانی دلم میخواهد.
⏰ جواب: شبانه روز ۲۴ ساعت است. هر ساعتی هم چهار تا یک ربع است. چهار تا ۲۴ تا، ۹۶ تا! شبانه روز ۹۶ تا یک ربع است. یک یک ربع را خدا گفته آنطور که من میگویم بگو. ۹۵ یک ربع را هر زبانی میخواهی با خدا حرف بزن. یعنی یک نود و ششم هم خدا سهم ندارد؟ انصاف است.
⏰ شما با خدا هر طور میخواهی تشکر کن. با هر زبانی، رو به قبله باشد یا نباشد، با وضو و بی وضو، اما خدا گفته، نماز ما یک ربع بیشتر نمیشود من ساعت گذاشتم. نماز ما یک ربع الی بیست دقیقه میکشد. خدا میگوید: بیست دقیقه آنطور که من میگویم تشکر کن، نود و پنج تا یک ربع را آنطور خودت میخواهی.
⏰ در ثانی ... یکوقت میبینی ما عوض تشکر چرت و پرت میگوییم. بشر عقلش ناقص است، صبح میگویند: خیابان یک طرفه است و عصر میگویند: دو طرفه است. اینجا میگویند: اینجا برای دوچرخه سوار است و زمین را رنگی میکنند و فردا میگویند: دوچرخه نیست دوباره رنگش را پاک میکنند.
⏰ در این فلکهها هی یک مجسمه درست میکنند، خراب میکنند و طور دیگر میکنند. چقدر انسان تا به حال پشیمان شده است؟ این پشیمانی دلیل بر این است که عقل ما کامل نیست. ... از ۹۶ تا یک ربع در ۲۴ ساعت گفتهای ۹۵ یک ربع به اختیار خودت، این یک ربع را آنطور من میگویم، عبادت کن.
#استدلال_تربیتی
Qaraati.ir