سلمان گفت:
«لاَ! وَ لَکنِّی رَأَیتُ شَیخاً کبِیراً مُتَوَکئاً عَلَی عَصَاهُ بَینَ عَینَیهِ سَجَّادَةٌ شَدِیدُ اَلتَّشْمِیرِ صَعِدَ إِلَیهِ أَوَّلَ مَنْ صَعِدَ وَ هُوَ یبْکی وَ یقُولُ: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی لَمْ یمِتْنِی مِنَ اَلدُّنْیا حَتَّی رَأَیتُک فِی هَذَا اَلْمَکانِ، اُبْسُطْ یدَک فَبَسَطَ یدَهُ فَبَایعَهُ، ثُمَّ نَزَلَ فَخَرَجَ مِنَ اَلْمَسْجِدِ»
نه! ولی پیری کهنسال را دیدم که بر عصای خویش تکیه زده بود و میان دو دیده اش اثر سجده زیادی بود و او نخستین کسی بود که از پله منبر بالا رفت؛ در حالی که می گریست و می گفت: ستایش خدایی را که مرا از دنیا نبرد تا تو را در این جایگاه ببینم، دستت را باز کن!
ابوبکر دستش را باز کرد و پیرمرد با او بیعت نمود و سپس از منبر پایین آمد و از مسجد بیرون رفت.
امام علی فرمود:
«هَلْ تَدْرِی مَنْ هُوَ؟»
آیا شناختی او چه کسی بود؟
سلمان گفت:
«لاَ! وَلَقَدْ سَاءَتْنِی مَقَالَتُهُ کأَنَّهُ شَامِتٌ بِمَوْتِ اَلنَّبِی(ص)!»
نه! ولی از کلامش بدم آمد؛ زیرا گویی از مرگ پیامبر خوشحالی می کرد.
حضرت فرمود فرمود:
«ذَاک إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اَللَّهُ»
او ابلیس بود.
با کمک قبیله اسلم و همچنین چندین دلیل دیگر که حواشی خارج از بحث هستند بدین ترتیب ابوبکر خلیفه شد و اکثریت مسلمانان با وی بیعت کردند، اما در این میان ابوبکر نیاز به شرعی کردن بیعت خود را داشت که این مهم فقط با بیعت کردن علی و همراهانش از قبیل سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و زییر و ابن عباس و..عملی می شد!
پس باید برای بیعت علی را هم به مسجد بخوانند.(نمیدونم چرا با خوندن این یه بند یاد روز شهادت مادرمون افتادم!داستانش شبیه نیست؟(: )
امام علی طی دو مرحله با مردم مدینه اتمام حجت کردند؛
در نخستین بار که قبل از دفن حضرت رسول اکرم بود امام علی در اولین اقدام در همان شب غصب خلافت، هنوز جنازه مطهر نبی اکرم دفن نشده بود، که مرکبی را آماده کردند، و حضرت فاطمه سوار بر مرکب و دست امام حسن و امام حسین را گرفته بود و به در خانه تمامی مهاجرین و انصار رفت و حق خود و خواست رسولالله را یادآوری نمود و پیمان گرفت که همگی فردا صبح برای بیعت با وی در مسجد جمع شوند! ولی صبح فردا بجز چهار نفر که یاران همیشگی حضرت یعنی سلمان، ابوذر، مقداد، زبیر بودند کس دیگری نیامد!!(این اهل بیت از همون اول تنها بودنا(: خوشا به حال اونایی که تو هر شرایطی پشتشون بودن)
امیرالمومنین این کار را سه شب تکرار کرد.
در بحارالانوار آمده است که امام علی(ع) شبانه به همراه فاطمه زهرا(س) در حالی که او را بر استری سوار می کرد، خانه ی مهاجر و انصار را به گردش در می آورد، تا از آنان درخواست یاری کند.
و آنان در جواب به دختر رسول خدا می گفتند:
ای دختر رسول خدا! ما با ابوبکر بیعت کردیم و اگر شوهرت در این امر، سبقت می گرفت، ما از ابوبکر روی گردان می شدیم و با او بیعت می کردیم.
و در مرحله ثانی که بعد از دفن پیامبر اکرم بود
امام علی دوباره مثل دفعه میش، شبانه اقدام به رفتن در خانه مهاجرین و انصار کرد، که مانند سابق فقط همان چهار نفر به ندای امام(ع) لبیک گفتند!!
به نقل از ارشاد القلوب دیلمی رسول اکرم در زمان حیات خود، به امام علی فرموده بودند:
«إِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ وَجَاهِدْهُمْ وَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاکْفُفْ یَدَکَ وَاحْقِنْ دَمَکَ حَتَّی تَجِدَ عَلَی إِقَامَهِ الدِّینِ وَکِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّتِی أَعْوَاناً»
اگر یارانی یافتی با آنان جهاد کن و اگر نیافتی دست نگهدار و خون خویش حفظ کن تا که برای برپایی دین و کتاب خدا و سنت من یارانی بیابی.
و به نقل از تفسیر البرهان بحرانی مولا متقیان علی خود در این رابطه می فرماید:
پس چنین کرد و به خانه یکایک مجاهدان بدر و پیشگامان در اسلام از مهاجران و انصار رفتم و آنان را درباره حقّم به خدا سوگند دادم و آنان را به یاری خویش فراخواندم، از همه آنان تنها چهار نفر به دعوتم پاسخ دادند:
سلمان، ابوذر، مقداد، و زبیر و از خاندانم نیز کسی نبود تا از من پشتیبانی کند.
و مجددا به نقل از بحارالانوار حضرت زهرا(س) خطاب به مهاجرین و انصار فرمود:
«یا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا الله!
فَإِنِّی ابْنَةُ نَبِیکمْ وَ قَدْ بَایعْتُمْ رَسُولَ الله(ص) یوْمَ بَایعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّیتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَکمْ وَ ذَرَارِیکمْ فَفُوا لِرَسُولِ الله(ص) بِبَیعَتِکمْ»
ای مهاجران و انصار!
خدا را یاری کنید. من دختر پیامبر شما هستم.
شما در روزی که با رسول خدا(ص) بیعت کردید، متهعد شدید که از آن چیزی که خود و فرزندانتان را حفظ می کنید.
او و فرزندانش را نیز محافظت کنید. پس حالا به بیعتتان با رسول خدا(ص) عمل نمایید.
چنین شد که امیرالمومنین با این کار حجت را با همه تمام کرد و حتی حضرت بعدها در جمله ای فرمودند
«أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَلُومُ نَفْسِی فِی جِهَادِکمْ وَ لَوْ کنْتُ اسْتَمْکنْتُ مِنَ الْأَرْبَعِینَ رَجُلًا لَفَرَّقْتُ جَمَاعَتَکمْ وَ لَکنْ لَعَنَ اللَّهُ أَقْوَاماً بَایعُونِی ثُمَّ خَذَلُونِی»
به خدا قسم! من از جنگ با شما از جان خود نمی ترسم، ولی اگر چهل نفر یاور داشتم، حق خود را از شما می ستاندم.
#اگرخمینینبود
ادامشو خودت تکمیل کن... 🙂
فقط بدون همه چیز رو مدیون او هستیم
#رهبر_کبیر