۱۷ مهر
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
@AGHILEH_BANIHASHEM
3.2هزار
دنبالکننده
13.9هزار
عکس
4.4هزار
ویدیو
149
فایل
اگربهخاطر«حمایتازوطن»متهم به ساندیسخوری میشویم؛ماساندیسخوریرا ترجیحمیدهیم به «وطنفروشی» ساندیسخورهمکهباشیم، الحمدلله جیــرهخوارِدشمن نیستیم🔥! ناشناس'
@AGHILEH_BANIHASHEM_69
کپی : همه جوره حلالِ ..
مشاهده در ایتا
پیوستن
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
3.2هزار دنبالکننده
دانلود
مطالب قبلی
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
اگر او عوض شد که من بردم
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
ساعت های ۷ شب بود که در خونه به صدا آمد
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
رفتم جلوی در سید علی با تیپ مذهبی اش مرا به هیئتشان دعوت کرده بود
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
توی پلاستیکی چند دست لباس همراهش بود
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
بقولی بلوز یقه آخوندی و شلوار پارچه ای
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
زدم زیر پلاستیک و گفتم من این ها را نمی پوشم عرب نیستم
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
سید علی با خنده پارچه سبز رنگی را روی سرم گذاشت
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
و گفت عرب نیستی و سیدی؟
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
حرصم گرفت آخر این مایع ی ننگ را از شناسنامه ام حذف میکنم
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
مرا به زور دنبال خود کشید و برد به سمت هیئت
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
وارد هیئت شده بودم که نگاهم به پدرم افتاد
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
خشکش زده بود
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
حق داشت من کجا و هیئت کجا
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
در میان سخنرانی اش فقط نگاهش رو به من بود
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
کم کم چراغ ها خاموش شد
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
پدرم با آن صدای زیبایش روضه خواند
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
سید علی با آرنج به پهلویم زد و گفت ساعت بگیر بعد تموم شدن زمان بریم جایی که تو میگی
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
دستم به طرف ساعت رفت
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
پدرم با صدای بلند میان روضه گفت
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
چشمانتان را ببندین و فکر کنید شما حسینید
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
بر خلاف میلم چشم هایم را بستم
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
روز عاشورا را تصور کردم
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
پدرم روضه را آغاز کرد و گفت آی ناموس دار ها
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
نمی دانم خواهر یا دختر دارید یا که نه ؟
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
اما اگر سیلی به دخترتان بزنند یا چادر خواهرتان را آتش بزنند
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
چه میکنید
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
در ذهنم تمام این صحنه ها آمد
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
اگر کسی دست به طرف چادر خواهرم می برد خونش را حلالم می دانستم
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
دختر نداشتم اما کسی دست به صورتش می زد آتشش میزدم
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
رگ غیرتم باد کرده بود