eitaa logo
"گــــــــــــــــࢪدان‌بࢪخـط"
5.1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
306 فایل
- بسم الله . - وَ تَوَكَّل عَلَى اللَّهِ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلا . حــاج‌حسین‌یکتا‌میگه : اگه‌میخوای‌یه‌روزۍ‌دور‌تابوتت‌‌ بگردن؛ امروز‌باید‌دور‌امام‌زمان‌بگردی🤍🌿!:) [ما مامور به وظیفه ایم؛ نه نتیجه!] کپی؟راحت‌باشید.
مشاهده در ایتا
دانلود
••[💛🌾]•• "‌‌عجیب ترین شهدا" 😳😢 شهید حمید عرب نژاد= شهیدی که نشانی قبر خود را داد.😍😭 ---------------------------------------------- شهید سید مرتضی دادگر درمزاری=شهیدی که قرض های یک نفر را داد🙂🌱 --------------------------------------------- شهید محمدرضا شفیعی=شهیدی که بدنش با اسید هم از بین نرفت و بعد ۱۶سال سالم به خانھ بازگشت.🙂🌱 ---------------------------------------------- شهید محمود رضا ساعاتیان=شهیدی که از بهشت برای فرزندش نامه نوشت.🙂🌱 ---------------------------------------------- شهید محمدرضا حقیقی=شهیدے که درقبر خندید.🙂🌱 ---------------------------------------------- شهید عباس صابری=شهدی که عراقی ها برایش ختم گرفتند.🙂🌱 ---------------------------------------------- شهید سید مجتبی علمدار=شهیدی کھ روز تولدش شهید شد.🙂🌱 ---------------------------------------------- شهید سید مهدی غزالی=شهیدی که هر هفته مادرش را سرقبر صدا میزند.🙂🌱 --------------------------------------------- شهید علیرضا حقیقت=شهیدی که لحظه خاک سپاریش خندید.🙂🌱 --------------------------------------------- شهید هادی ثنایی مقدم =شهیدی که عکسش در اتاق رهبر است.🙂🌱 ---------------------------------------------- شهید علی رخشانی=شهیدی که پیکرش هنگام نبش قبر سالم بود.🙂🌱 ---------------------------------------------- شهید سید احمد پلارک=شهیدی که قبرش بوی گلاب میدهد.🙂🌱 --------------------------------------------- شهید علی‌اکبر دهقان=شهیدی که سر بی تنش سخن گفت.🙂🌱 ---------------------------------------------- شهید محمدحسین شیرزاد نیلساز=شهیدی که باوجود اینکه بدنش به استخواڹ تبدیل شده بود اما پاهایش دروݧ پوتین سالم بود.🙂🌱 --------------------------------------------- شهید مهدی خندان=شهیدی که عاشورا متولد شد و اربعین به شهادت رسید.🙂🌱 ---------------------------------------------- شهید حاج اکبر صادقی=شهیدی که به حرمت مادرش درقبر خندید🙂🌱 --------------------------------------------- شهید حاج علی محمدی پور فرمانده گردان ۴۱۲رفسنجان=شهیدی که درشب عملیات به تڪ تڪ اعضای گردان👥 گفت که سرنوشت شما چه خواهد شد:{شهادٺ،اسارٺ،زنده ماندڹ}ودر وصیت خود نوشت📜 :ای برادر عراقی که مرا به درجه شهادت رساندی اولین کسی را که در آن دنیا شفاعت میکنم تو هستی زیرا که مرا به این درجه رساندی} ‌•••••••••••• نشر=صدقه‌جاریه🤍💫 🇮🇷الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَج تیم‌جهادی‌گردان‌برخط ♡@ARMED_FORCES_IRAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در فضل و شرافتت همين بس باشد اينکه تو شريکة الحسيني زینب(س) 🇮🇷الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَج تیم‌جهادی‌گردان‌برخط ♡@ARMED_FORCES_IRAN
تاجوانیدماباشماکارداریم؛ درپیری‌شهیدشویدامامثل‌شهدازندگی‌کنید! -حضرت آقا 🇮🇷الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَج تیم‌جهادی‌گردان‌برخط ♡@ARMED_FORCES_IRAN
زنـدگـۍ ࢪا دوسـتـــ داࢪم ࢪھ‌ـبـࢪم ࢪا بـیـشـتـࢪ..:) 🇮🇷الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَج تیم‌جهادی‌گردان‌برخط ♡@ARMED_FORCES_IRAN
🍃زبان حال امام عصر عجل الله تعالی فرجه در وصف حضرت زینب سلام الله علیها 🌺عمه ی من فهيمه و عالمه است🌺 🌺عمه ی من آيينه ی فاطمه است🌺 🌺عمه ی من نائبه الحيدر است🌺 🌺سيده النساء پس از مادر است🌺 🌺عمه ی من بحر معانی بود🌺 🌺عمه ی من حسين ثانی بود🌺 🌺عمه ی من زينت اُمُّ و اَب است🌺 🌺عصمت حق دخت علی زينب است🌺 🌺عمه ی من سفير خون خداست🌺 🌺همدم هجده سر از تن جداست🌺 🌺عمه ی من بانوي بيت الولاست🌺 🌺عمه ی من شير زن کربلاست🌺 ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها مبارک باد💐
قرار روزانه🍃 إِلٰهِى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكىٰ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِى الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ . يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ . يَا مَوْلانا يَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ. تقدیم به ساحت مقدس صاحب الزمان (عج)✨ تیم‌جهادی‌گردان‌برخط ♡@ARMED_FORCES_IRAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بابا شدن واسه مردا کلا یه حس خاصه ... حالا اگه بچه باشه که نور علی نور ! من نمیدونم یه همچین شبی تو خونه‌ی مولامون آقا امیرالمومنین-ع چه خبر بوده ... خود حضرت چقدر خوشحال بودن و چقدر امام حسن ع و امام حسین ع ذوق میکردن.. فقط میدونم که هر طوری شده باید امروز عیدیمونو بگیریم حضرت عشق خودشون فرمودن : به شیعیانِ ما بگید که خدا رو به حقِ قسم بدن که فرج رو نزدیک گرداند ! 🇮🇷الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَج تیم‌جهادی‌گردان‌برخط ♡@ARMED_FORCES_IRAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ زیبای «سیده زینب»🌱❤️ (سلام الله علیها) 🇮🇷الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَج تیم‌جهادی‌گردان‌برخط ♡@ARMED_FORCES_IRAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بانوی دمشق ...❤️🌱 سرود بانوی دمشق کاری از گروه سرود دختران میعاد بمناسبت ولادت با سعادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها و روز پرستار 🌿🌿 🇮🇷الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَج تیم‌جهادی‌گردان‌برخط ♡@ARMED_FORCES_IRAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"گــــــــــــــــࢪدان‌بࢪخـط"
_
تنها‌کسانی‌مردانه‌می‌‌میرند ك‌مردانه‌زیسته‌باشند . . '! - سیدمرتضی‌آوینی 🇮🇷الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَج تیم‌جهادی‌گردان‌برخط ♡@ARMED_FORCES_IRAN
🦋🍁 🌿دل بسپار به خدایی که آفرید؛ آتشی که ابراهیم را نسوزاند 🔥 دریایی که موسی را غرق نکرد🌊 نهنگی که یونس را نخورد🐋 همه عالم که برای تو بد بخوان.. اگه خدا نخواد نمیشه ...!👌🏻 🇮🇷الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَج تیم‌جهادی‌گردان‌برخط ♡@ARMED_FORCES_IRAN
"گــــــــــــــــࢪدان‌بࢪخـط"
#رمان #شهیدانه #بدون_تو_هرگز 6♥️🕊 🖇قسمت ششم : داماد طلبه! .... پدرم با شنیدن این جمله مات و مبهو
۷♥️🕊 🖇قسمت هفتم : "افکار منفی" پدرم از داماد طلبه اش متنفر بود. بر خلاف داماد قبلی، یه مراسم عقدکنان فوق ساده برگزار کرد! با 10 نفر از بزرگ های فامیل دو طرف، رفتیم محضر بعد هم که یه عصرانه مختصر،منحصر به چای و شیرینی !!! هر چند مورد استقبال علی قرار گرفت اما آرزوی هر دختری یه جشن آبرومند بود و من بدجور دلخور! هم هرگز به ازدواج فکر نمی کردم، هم چنین مراسمی! هر کسی خبر ازدواج ما رو میشنید شوکه می شد. همه بهم می گفتن ،هانیه تو یه احمقی! خواهرت که زن یه افسر متجدد شاهنشاهی شد به این روز افتاد، تو که زن یه طلبه بی پول شدی دیگه می خوای چه کار کنی؟ هم بدبخت میشی هم بی پول! به روزگار بدتری نسبت به خواهرت مبتلا میشی! دیگه رنگ نور خورشید رو هم نمی بینی! گاهی اوقات که به حرف هاشون فکر می کردم ته دلم می لرزید گاهی هم پشیمون می شدم اما بعدش به خودم می گفتم دیگه دیر شده من جایی برای برگشت نداشتم... از طرفی هم اون روزها طلاق به شدت کم بود.  رسم بود با لباس سفید می رفتی و با کفن برمی گشتی حتی اگر در فلاکت مطلق زندگی می کردی باید همون جا می مردی! واقعا همین طور بود ... یه روز می خواستیم برای خرید عروسی و جهیزیه بریم بیرون، مادرم با ترس و لرز زنگ زد به پدرم تا برای بیرون رفتن اجازه بگیره، اونم با عصبانیت داد زده بود و گفته بود: از شوهرش بپرس و قطع کرده بود! مادرم به هزار سعی و مکافات و نصف روز تلاش، بالاخره تونست علی رو پیدا کنه. صداش بدجور می لرزید با نگرانی تمام گفت: سلام علی آقا می خواستیم اگه میشه برای خرید جهیزیه بریم بیرون... 📝نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی . . ⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱ @ARMED_FORCES_IRAN
"گــــــــــــــــࢪدان‌بࢪخـط"
#رمان #شهیدانه #بدون_تو_هرگز ۷♥️🕊 🖇قسمت هفتم : "افکار منفی" پدرم از داماد طلبه اش متنفر بود. بر خ
8♥️🕊 🖇قسمت هشتم : "خرید عروسی" مادرم پشت گوشی با نگرانی تمام گفت: سلام علی آقا ... می خواستیم برای خرید جهیزیه بریم بیرون ... امکان داره تشریف بیارید؟ شرمنده مادرجان، کاش زودتر اطلاع می دادید. من الان بدجور درگیرم و نمی تونم بیام هر چند، ماشاء الله خود هانیه خانم خوش سلیقه هست، فکر می کنم موارد اصلی رو با نظر خودش بخرید. بالاخره خونه در اختیار ایشونه و... اگر کمک هم خواستید بگید، هر کاری که مردونه بود، به روی چشم. فقط لطفا طلبگی باشه! اشرافیش نکنید!!! مادرم با چشم های گرد و متعجب بهم نگاه می کرد اشاره کردم چی میگه؟ از شوک که در اومد، جلوی دهنی گوشی رو گرفت و گفت: میگه با سلیقه خودت بخر، هر چی می خوای! دوباره خودش رو کنترل کرد، این بار با شجاعت بیشتری گفت: علی آقا، پس اگر اجازه بدید من و هانیه با هم میریم البته زنگ زدم به چند تا آقا که همراه مون بیان ولی هیچ کدوم وقت نداشتن تا عروسی هم وقت کمه و ... بعد از کلی تشکر، گوشی رو قطع کرد. هنگ کرده بود! چند بار تکانش دادم ... مامان چی شد؟ ... چی گفت؟ بالاخره به خودش اومد! گفت خودتون برید، دو تا خانم عاقل و بزرگ که لازم نیست برای هر چیز ساده ای اجازه بگیرن و.... برای اولین بار واقعا ازش خوشم اومد! تمام خریدها رو خودمون تنها رفتیم، فقط توی خریدهای بزرگ همراه مون بود؛ برعکس پدرم، نظر می داد و نظرش رو تحمیل نمی کرد... حتی اگر از چیزی خوشش نمی اومد اصرار نمی کرد و می گفت: شما باید راحت باشی باورم نمی شد یه روز یه نفر به راحتی من فکر کنه! یه مراسم ساده ... یه جهیزیه ساده ... یه شام ساده ... حدود 60 نفر مهمون ... پدرم بعد از خونده شدن خطبه عقد و دادن امضاش رفت! برای عروسی نموند. ولی من برای اولین بار توی زندگیم خوشحال بودم... علی جوان آرام، شوخ طبع و مهربانی بود... 📝نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی . . ⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱ @ARMED_FORCES_IRAN
"گــــــــــــــــࢪدان‌بࢪخـط"
#رمان #شهیدانه #بدون_تو_هرگز 8♥️🕊 🖇قسمت هشتم : "خرید عروسی" مادرم پشت گوشی با نگرانی تمام گفت: س
9♥️🕊 🖇قسمت نهم :"غذای مشترک" اولین روز زندگی مشترک، بلند شدم تا غذا درست کنم. من همیشه از ازدواج کردن می ترسیدم و فراری بودم برای همین هر وقت اسم آموزش آشپزی وسط میومد از زیرش در می رفتم بالاخره یکی از معیارهای سنجش دخترها در اون زمان، بلد بودن آشپزی و هنر بود. هر چند، روزهای آخر، چند نوع غذا از مادرم یاد گرفته بودم اما از هر انگشتم، انگیزه و اعتماد به نفس می ریخت! غذا تفریبا آماده شده بود که علی از مسجد برگشت. بوی غذا کل خونه رو برداشته بود. از در که اومد تو، یه نفس عمیق کشید؛ - به به، دستت درد نکنه عجب بویی راه انداختی ... با شنیدن این جمله، ژست هنرمندانه ای به خودم گرفتم! انگار فتح الفتوح کرده بودم ... رفتم سر خورشت و درش را برداشتم. آبش خوب جوشیده بود و حسابی جا افتاده بود. قاشق رو کردم توش بچشم که؛ نفسم بند اومد... نه به اون ژست گرفتن هام ،نه به این مزه غذا! اولش نمکش اندازه بود اما حالا که جوشیده بود و جا افتاده بود ...شور شده بود! گریه م گرفت! خاک بر سرت هانیه! مامان صد دفعه گفت بیا غذا پختن یاد بگیر... و بعد ترس شدیدی به دلم افتاد خدایا! حالا جواب علی رو چی بدم؟ پدرم هر دفعه اگه طعم غذا حتی یه کم ایراد داشت بیچاره بودیم! - کمک می خوای هانیه خانم؟ با شنیدن صداش رشته افکارم پاره شد و بدجور ترسیدم! قاشق توی یه دست، درب قابلمه توی دست دیگه! همون طور غرق فکر و خیال خشکم زده بود! با بغض گفتم ... نه علی آقا برو بشین الان سفره رو می اندازم ... یه کم چپ چپ و با تعجب بهم نگاه کرد ... منم با چشم های لرزان منتظر بودم از آشپزخونه بره بیرون ... کاری داری علی جان؟ چیزی می خوای برات بیارم؟ با خودم گفتم نرم و مهربون برخورد کن، شاید بهت کمتر سخت گرفت... - حالت خوبه؟ - آره، چطور مگه؟ - چرا شبیه آدمی هستی که می خواد گریه کنه ؟! به زحمت خودم رو کنترل می کردم و با همون اعتماد به نفس فوق معرکه گفتم ... نه اصلا ... من و گریه؟ تازه متوجه حالت من شد ... هنوز قاشق و در قابلمه توی دستم بود ... اومد سمت گاز و یه نگاه به خورشت کرد ... چیزی شده؟ به زحمت بغضم رو قورت دادم ... قاشق رو از دستم گرفت ... خورشت رو که چشید، رنگ صورتم پرید ... با خودم گفتم: مردی هانیه ... کارت تمومه ... 📝نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی . . ⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱ @ARMED_FORCES_IRAN
"گــــــــــــــــࢪدان‌بࢪخـط"
#رمان #شهیدانه #بدون_تو_هرگز 9♥️🕊 🖇قسمت نهم :"غذای مشترک" اولین روز زندگی مشترک، بلند شدم تا غذا
10♥️🕊 🖇قسمت دهم : دستپخت معرکه علی چند لحظه مکث کرد ... زل زد توی چشم هام ... - واسه این ناراحتی و می خوای گریه کنی؟ ... دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و زدم زیر گریه ... آره ... افتضاح شده ... با صدای بلند زد زیر خنده .. با صورت خیس، مات و مبهوت خنده هاش شده بودم. رفت وسایل سفره رو برداشت و سفره رو انداخت. غذا کشید و مشغول خوردن شد ... یه طوری غذا می خورد که اگه یکی می دید فکر می کرد غذای بهشتیه ! یه کم چپ چپ ... زیرچشمی بهش نگاه کردم. می تونی بخوریش؟ ... خیلی شوره  ها! نه؟! چطوری داری قورتش میدی؟از هیجان پرسیدن من، دوباره خنده اش گرفت. گفت خیلی عادی ... همین طور که می بینی ... تازه خیلی هم عالی شده ... دستت درد نکنه ... - مسخره ام می کنی؟ - نه به خدا ... چشم هام رو ریز کردم و به چپ چپ نگاه کردن ادامه دادم ... جدی جدی داشت می خورد! کم کم شجاعتم رو جمع کردم و یه کم برای خودم کشیدم ... گفتم شاید برنجم خیلی بی نمک شده، با هم بخوریم خوب میشه. قاشق اول رو که توی دهنم گذاشتم ... غذا از دهنم پاشید بیرون ... سریع خودم رو کنترل کردم! و دوباره همون ژست معرکه ام رو گرفتم نه تنها برنجش بی نمک نبود که ... اصلا درست دم نکشیده بود! مغزش خام بود ... دوباره چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش ... حتی سرش رو بالا نیاورد که منو ببینه. مادر جان گفته بود بلد نیستی حتی املت درست کنی ... سرش رو آورد بالا ... با محبت بهم نگاه می کرد ... - برای بار اول، کارت عالی بود اول از دست مادرم ناراحت شدم که اینطوری لوم داده بود ... اما بعد خیلی خجالت کشیدم ... شاید بشه گفت ،برای اولین بار، اون دختر جسور و سرسخت، داشت معنای خجالت کشیدن رو درک می کرد ... 📝نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی . . ⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱ @ARMED_FORCES_IRAN
چند وقتی بود یادم رفته بود واستون بذارم این چند تا قسمت رو داشته باشین آقایون نکته رو گرفتین؟! از آشپزی خانم هاتون عیب نگیرید نحوه برخورد با همسرتون رو یاد بگیرید و شهیدانه زندگی کنید... و خانم ها هم از اخلاقیات و رفتار این بانوی مجاهد درس بگیرید نکته های اخلاقی بسیار زیبایی داره🥰 لینک دست یابی به قسمت اول👇🏻 https://eitaa.com/ARMED_FORCES_IRAN/22505
🎉 «عروسک‌ ضد اسرائیلی» ساخت ایران در لندن خانم حیدری؛ سازنده‌ی این عروسک‌ها میگه: با خودم فکر کردم عروسک‌های آلاء می‌تونه وسیله‌ی آگاهی‌بخشی غیرمستقیم به بچه‌ها درباره ماهیت کشورهای استکباری باشه. پس به ذهنم رسید پرچم آمریکا و اسراییل رو کف کفش عروسک‌های آلاء طراحی کنم و با این شیوه، کنجکاوی بچه‌ها رو تحریک کنم. یکی از هموطنان که راهی انگلیس بود، سفارش عروسک داد و تأکید کرد حتماً کف کفشش منقش به پرچم آمریکا و اسراییل باشه! با نگرانی گفتم: خدای نکرده در فرودگاه لندن براتون مشکل ایجاد نشه ... در جواب گفت: با سلام و صلوات ردش می‌کنم ان‌شاءالله ... بیشتر بخوانید 📆۱۴۰۲/۸/۱۰ 🇮🇷الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَج تیم‌جهادی‌گردان‌برخط ♡@ARMED_FORCES_IRAN
📣 بعضی از خبرهای خوش در مهر ماه 👇 📆 ۱۴۰۲ [برای مشاهده پیوندها، باید عضو کانال باشید] 📌 تولید نمونه اولیه خودروی پرنده https://eitaa.com/2342488/6391 📌 رونمایی از سه محصول جدید ریلی | با هدف افزایش ایمنی سفر با قطار https://eitaa.com/2342488/6314 📌 تولید مشعل‌های دانش‌بنیان ایرانی | پایان انحصار آمریکا و آلمان https://eitaa.com/2342488/6379 📌 ساخت لباس تب‌نمای نوزادان | برای اولین‌بار در ایران https://eitaa.com/2342488/6490 📌 تولید نوشت‌افزار با رنگ خوراکی و خمیر بر پایه گندم https://eitaa.com/2342488/6390 📌ساخت ۱۰۰ مدل قطعه خودرو https://eitaa.com/2342488/6407 📌 محلول‌های ضد لغزش جایگزین زنجیر‌چرخ در جاده‌های برفی و کوهستانی https://eitaa.com/2342488/6335 📌 شبیه‌ساز خودرو‌های سنگین https://eitaa.com/2342488/6543 📌 ساخت دستگاه‌های نانواکسیژن برای مزارع آبزی‌پروری | افزایش سه برابری تولید https://eitaa.com/2342488/6545 📌 تولید انواع الکتروموتور و ژنراتور | برای اولین‌بار در کشور https://eitaa.com/2342488/6427 💠 خبرهای خوش دیگه 👇👇 عضو شوید
♟💫صعود ۱۹ پله‌ای مرد شماره یک شطرنج ایران در رنکینگ جهانی مقصودلو؛ مرد شماره یک شطرنج ایران، که در مسابقات گرند سوئیس شرکت کرد، در دور هفتم این مسابقات توانست به پیروزی برسه و ریتینگ زنده خودش رو افزایش بده. او که ماه گذشته عملکرد خوبی رو از خودش نشان داد حالا با ریتینگ زنده ۲۷۳۵.۷ با ۱۹ پله صعود، موفق شد در رده ۱۴ جهان بایسته. بیشتر بخوانید 📆۱۴۰۲/۸/۱۱ 🇮🇷الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَج تیم‌جهادی‌گردان‌برخط ♡@ARMED_FORCES_IRAN
💧آبرسانی به حدود ۲ هزار روستا | خوزستان پروژه آب، فاضلاب و آبرسانی در حدود ۱۸۵۰ روستا در ۳ سال گذشته در حوزه انتخابیه به سرانجام رسیده که این مسئله با همراهی دولت ممکن شد. با اختصاص اعتباری حدود ۳۰ هزار میلیارد تومانی توسط رئیس‌جمهور ... بیشتر بخوانید 📆۱۴۰۲/۸/۱۰ 🇮🇷 اللهم عجل لولیک الفرج 📲جبهه جهاد با جنگ سایبر دشمن کانال اول ما در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/L4uSXTa6FqaJkBlSq7daxL کانال دوم در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/GpAlLDhNFDs801x457yNWd کانال ما در ایتا👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2944204991C61509ee85a کانال ما در روبیکا👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BIHDGJFI0UFZGOQKCEPTIMSOYSLTISDM پیام بده تا بتونی وضعیت هامون را ببینی مسلمون