💫💫💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫
💫💫
💫
💥 #پارت_هفتاد_و_یک
💥 #دختر_بسیجی
چرا می تونستم !
_خب! پس ..........
_دلم نخواست !
نگاهش رو ازم گرفت و بعد چند لحظه سکوت پرسید : می تونم یه سوال ازتون بپرسم؟!
_بپرس !
_چرا خودتون من رو آوردین اینجا؟!
این سوالی بود که برای خودم هم مطرح و جوابش برای خودم هم مجهول بود و وقتی دیدم جوابی براش پیدا نمی کنم با بی خیالی گفتم : چون دلم برات سوخت !
سوالی و متعجب نگاهم کرد و من با سرد ترین لحن ممکن ادامه دادم : تو حالت خیلی بد بود و من با خودم گفتم ممکنه هر لحظه از حال بری! ولی حالا می بینی که...... نه! بادمجون بم آفت نداره !
لبخند مگینی زد و گفت : ممنون از تعریف تون !
جوابی ندادم و در عوض وقتی دیدم سرمش تموم شده از جام برخاستم و گفتم : من بیرون درمانگاه، توی ماشین منتظرتم .
با گفتن این حرف از اتاق خارج شدم و رو به پرستاری که حواسش بهم بود گفتم که سرم آرام تموم شده و به سمت در خروجی درمانگاه قدم برداشتم...
✨
✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨✨
#رمان_جدید_تقدیم_نگاه_های_قشنگتون👌
#گردان_بر_خط😎
#مارو_زیاد_کنید👌
@gordan_bar_khat
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️
◼️◼️
◼️
💥 #پارت_هفتاد_و_یک
💥 #پسر_حاجی
او تصوير محرابى كه در قالب شاهين با پيرهنى طوسى كه دكمه هايش باز
بودند را ديد كه چگونه چهره ى ورم كرده و سينه هاى خراشيده اش به او
نيشخند مى زدند. ناباور قدمى جلو گذاشت و دستش را روى بدنش كشيد.
اخم هايش در هم رفت. انگار گرگى درنده بدنش را چنگ انداخته است. سرى
ناباور تكان داد و بدون اينكه چشم از انعكاس آينه بگيريد هٌل زده فرياد زد.
-ستاره...ستاره؟
ستاره از لبانش نمى افتاد اما گويى گوشى براى اين انعكاس صدا وجود نداشت.
ترديد تمام وجودش را گرفته بود و حسى گنگ و ناشناخته باعث شد از ان
اتاق مرموز فرار كند. مى دويد و خانه اى را كه نمى دانست چه شكلى است
بدون هيچ حس كنجكاوى پشت سر گذاشت.او مى دويد و همه چيز را محو
و گذرا در گوشه ى چشمش به تصوير مى كشيد. درختان باغ، صندلى هايى
كه برعكس شده و مرتب بودند، سنگفرش و خانه ى خالى از سكنه را پشت
سر گذاشت. او با پاي پياده تا ماشينى كه نمى دانست دقيقا كجا هست؛ مى
دويد.
فقط يك چيزى را مى خواست؛ كه آن دويدن ها برسد به خانه امنش كه بوى
غذاى طاهره خانم و كل كل هاى مهديه و حضور حاج بابايش در آن جريان
داشت.
دست روى سرش كشيد و با صدايى گرفته آهسته لب زد:
-حاج بابا راستش امروز يكم ناخوشم نمى تونم برم مسجد...
✨
✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨✨
#رمان_جدید_تقدیم_نگاه_های_قشنگتون👌
#گردان_بر_خط😎
#مارو_زیاد_کنید👌
@gordan_bar_khat