- بعد از گذشت یک سالِ سخت، بالاخره پزشکان غزه در حال استراحتن :) -

وقتی با خودم تنها میشم دلم برا خودم میسوزه؛ دلم میخواد خودمُ بغل کنم و بگم اشکال نداره اگه خسته‌ای، اگه حس میکنی تموم تنت درد میکنه، اگه دیگه توانِ ادامه دادن نداری، اگه خودِخودِ مغز و قلبت درد میکنه، اشکالی نداره همه‌ی اینا میگذره ؛)💔

جنابِ شعرهای من, حواست هست دلتنگم؟(: - قهرمانلو

‹سندروم‌شیشه‌خیارشور› آره خلاصه •

تورا دوست دارم - 🪐 📜

خستگی سینهٔ ما را خیالت مرهم است ای به هجران خسته مارا، خسته را مرهم فرست - 🪐 📜

یکی دو روزه مامانم اینا رفتن مسافرت ، امروز هوس خوراکی کردم هرجارو گشتم هیچی پیدا نکردم ! فقط توی کابینتا یه سری قوطی بود که با ماژیک روش نوشته بود : نخورید ؛ مایع ظرفشویی نخورید ؛ سمِ گلدون نخورید ؛ جرمگیر توالت زنگ زدم به مامانم گفتم دایی و زن دایی اومدن چیکار کنم ؟ گفت در کابینتو باز کن اونیکه علامت مرگ داره توش آجیله ، اونیکه نوشته مرگ موش توش گز ، اونیکه نوشته صابون توش شکلات! یعنی دیگه هرکامیونی ببینم پشتش بنویسه رفیق بى كلك مادر؟؟ منفجرش میکنم - وای 😂😔 - 🪐 📜

قشنگی این دوتا توئیت >>>

چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری‌ست جای گلایه نیست! که این رسم دلبری‌ست... - فاضل نظری

-

پینه بسته بود سرانگشتان آدمی که جان را به سختیِ عشق می‌خرید پناهگاهِ سرِ لیلی‌های زمین به زیر بار جنونِ عشق می‌خمید نیمه شب بود به زیر سایه‌ی مهر قطره‌ای از عشق به دامانش چکید جوانه‌ی احساس منعطف آدمی درون وجود حوای عزیز می‌تپید محصول خلق عشق و جوشش پرده‌ی نزول خدا را که می‌درید خلاصه نوزاد خسته‌ی سفر درون آغوشِ گرم پدر می‌رمید.. از نفس مسیحاییِ حنجر خود به گوش او نسیم عشق می‌دمید (: