دوستان برای فعالسازی آهنگ پیشواز ربنا حامد زمانی ایرانسل عدد ۳۳۱۷۱۱۷ رو به ۷۵۷۵ ارسال کنید. من همین رو خودم رو گوشیم گذاشتم راضیم😂😂 نگران نباشید تبلیغاتی نیست🤦♂🤦♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیزر اصلی آهنگ بگذرد💔
#حامد_زمانی
#بگذرد
هدایت شده از 𝐴𝑉𝐼𝑁 𝑀𝐸𝐷𝐼𝐴 | آوین مدیا
Ziyarat-Ashura-ali-fani-232665.mp3
8.41M
صوت زیارت عاشورا🖤
با صدای علی فانی🍂
سی و هشتمین روز از #چله_زیارت_عاشورا🍂
به نیابت از #شهید_علی_خلیلی❤️
۱_شهید حاج قاسم سلیمانی✅
۲_ شهدای گمنام✅
۳_شهید آرمان علی وردی✅
۴_شهید روح الله عجمیان✅
۵_شهید حسن مختار زاده✅
۶_شهید دانیال رضا زاده✅
۷_شهید حسین زینال زاده✅
۸_شهید حمید سیاهکالی✅
۹_شهید مصطفی صدرزاده✅
۱۰_شهید محمدرضا دهقان امیری✅
۱۱_شهید بابک نوری✅
۱۲_شهید عارف کاید خورده✅
۱۳_شهید امیر سلیمانی✅
۱۴_شهید محمد حسین حدادیان✅
۱۵_شهید محمد حسین محمد خانی✅
۱۶_شهید محمد هادی ذوالفقاری✅
۱۷_شهید عیسی برجی✅
۱۸_شهید حسین معز غلامی✅
۱۹_شهید محمد امین کریمیان✅
۲۰_شهید محرمعلی مرادخانی✅
۲۱_شهید عباس آسمیه✅
۲۲_شهید زکریا شیری✅
۲۳_شهید محمود رضا بیضایی✅
۲۴_شهید جهاد مغنیه✅
۲۵_شهید وحید زمانی نیا✅
۲۶_شهید شهروز مظفری نیا✅
۲۷_شهید رضا حاجی زاده✅
۲۸_شهید محسن حججی✅
۲۹_شهید سجاد برسنجی✅
۳۰_شهید محسن قوطاسلو✅
۳۱_شهید مصطفی احمدی روشن✅
۳۲_شهید حسن طهرانی مقدم✅
۳۳_شهید مسلم خیزاب✅
۳۴_شهید مهدی اسحاقیان✅
۳۵_شهید روح الله مهرابی ✅
۳۶_شهید عباس دانشگر✅
۳۷_شهید حسن علاء نجمه✅
۳۸_شهید علی خلیلی✅
۳۹_شهید محمدرضا کشاورز
۴۰_شهید رسول خلیلی
𝐴𝑉𝐼𝑁 𝑀𝐸𝐷𝐼𝐴 | آوین مدیا
#خبر بیو جدید کانال رسمی تلگرام حامد زمانی پ.ن: چند تا از پست های کانال هم ویرایش شده و همین نماد ک
همچنین این نماد در بیو صفحه رسمی اینستاگرام حامد زمانی اضافه شده
𝐴𝑉𝐼𝑁 𝑀𝐸𝐷𝐼𝐴 | آوین مدیا
همچنین این نماد در بیو صفحه رسمی اینستاگرام حامد زمانی اضافه شده
البته توی اینستاگرام یکم فرق میکنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنویسید شب تار سحر می گردد..
یک نفر مانده از این قوم که بر میگردد!🥀
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
#استوری🪐
#جمعههای_امام_زمانی
@istafan
𝐴𝑉𝐼𝑁 𝑀𝐸𝐷𝐼𝐴 | آوین مدیا
#مســـیر_عشـــق_70❤️ بہ قلـم : ریـحــانـہ_قــــاف📝 رفتیم پارک کنار دانشگاه و شروع به قدم زدن کردیم
#مســـیر_عشـــق_71❤️
بہ قلـم : ریـحــانـہ_قــــاف📝
وقتی برگشتم خونه همینطوری آب ازم می چکید که مامان با دیدنم هینی کشید و گفت:
+ این چه وضعیه؟؟؟ مگه پیاده اومدی؟؟؟؟
خنده ای کردم و گفتم: _ پیاده که نیومدم ولی زیر بارون قدم زدیم خیس شدیم.
+ از دست شما جوونا بخدا. برو لباستو عوض کن...سرما نخوری کار دستمون بدی.
همونطور که میلرزیدم رفتم تو اتاق و مستقیم رفتم زیر دوش حموم. بعدم نمازم و خوندم و خوابیدم. آخرم با صدا زدنای مامان دم غروب بیدارشدم.
+ مهسااااااااا پاشو شب نمیخوابی...
_ بخدا چشام باز نمیشه.
+ بیا واسه خودتو داداشت یه چایی بریز ببر.
_ متین مگه خودش دست و پا ندارهههه.
+ تو ببری یه وقت چیزی ازت کم میشه؟
از تخت پاشدم و یه نگاهی به قیافه عجق وجقم تو آینه انداختم...یه آبی به دست و صورتم زدم و رفتم پایین. دو لیوان چایی ریختم و با تخمه رفتم اتاق متین. چند تقه به در زدم و درو باز کردم...که...به به! اتاق کن فیکون!
اومدم یکم مسخره بازی در بیارم، داد زدم: _ متین؟؟؟ کجایی؟
+ علیک سلام.
الکی به درو دیوار نگاه کردم و گفتم: _ کوشی؟؟؟ نمیبینت!
+ بیا تو مسخره بازی در نیار جوجه.
_ بیام تو؟ چقدرم که الان اتاقت راه داره. چرا اینجا رو این ریختی کردی؟
+ دیگه گفتم یه مدت کار نکردی گفتم اینجا رو بهم بریزم فردا که نیستم مرتب کنی اتاقمو.
_ نوکر بابات غلام سیاه، مگه من بیکارم؟
+ آره دیگه، نو که اومد به بازار کهنه میشه دل آزار، حالا کی قراره بری کلا؟
_ عمت بره، خدا نکنه من برم!
+ بزار حداقل من دست زنمو بگیرم بیارم!
_ پسرم پسرای قدیم، پاشو وسایلتو جمع کن فردا جا نمونی. سوغاتی هم بیاریا!
+ مگه دارم میرم مسافرت خواهر من؟
_ حالا هر جا که داری میری نباید واسه آبجیت سوغاتی بیاری؟
+ بهترین سوغاتی من برای تو سلامتیمه، همن که کنارتم خودش کلیه بابا.
زیر لب با خنده و پرویی گفتم و کمکش کردم ساکشو ببنده.
شب خیلی زود خوابیدم که مثلا صبح برم کمک ولی صبح دلم طاقت نیاورد و با متین رفتم بدرقه، بعدم تا برگشتم ساعت ۱۰ بود و به قول مامان یکم زود برگشتم. ناهار رو که خوردم همه لباسا و وسایل مورد نیاز شبو گرفتم و رفتم بالا. چند تقه به در زدم و منتظر موندم. بعد از چند لحظه یه دختر قد بلند که همون شب فهمیده بودم دختر عمهی محمده در رو باز کرد. خیلی تحویلم گرفت و تعارفم کرد داخل، پرسیدم:
_ کسی خونه نیست؟
+ چرا زن دایی سحر و مامان من تو آشپزخونن ماهانم تو اتاقشه من تو حال بودم صدای در رو شنیدم.
وسایلمو گذاشتم رو مبل و رفتم تو آشپزخونه.
_ سلام سحر جووووووون.
هر دو یدفعه برگشتن سمتم + سلام به روی ماهت عزیزم.
با عمه فریبا هم احوال پرسی کردمو گفتم: _ اومدم ببینم کمک نمیخواین.
+ دست گلت درد نکنه عزیزم.