eitaa logo
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
7.2هزار دنبال‌کننده
41هزار عکس
11.3هزار ویدیو
324 فایل
گروهِ ما « تلخند » https://eitaa.com/joinchat/2981756958Cd8dc470671 عکسنوشته‌شهدا @AXNEVESHTESHOHADA عکسنوشته‌حجاب @AXNEVESHTEHEJAB ارتباط با مدیران @toramanchashmdarraham مدیر تبادل @Masih_ss
مشاهده در ایتا
دانلود
دختر لاریجانی ✍علی مهدیان 💥در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ رهبری به همه کاندیداها توصیه کرد شعارهای خود را حول عدالت و رفع محرومیت تنظیم کنند. آنچنان توجهی به این توصیه نکرد. او ترجیح میداد از دو قطبی های شکل گرفته در جامعه به نفع خود بهره ببرد. او خوب میدانست استفاده از دو قطبی که مثل زخم تازه در بدنه اجتماعی شکل گرفته باعث میشود بتواند رای های منفی را هم کند و انتخاب شود. در پیام رهبری به مناسبت انتخاب او باز هم توجه به مقوله محرومین و عدالتخواهی شد و این نگرانی رهبری نسبت به تصمیمات کلان دولت به بارها مورد توجه قرار گرفت. ✅ محصول رفتار دولت نژاد بود. او معتقد بود عدالت باید پیاده شود ولو هزینه اش تشدید دوقطبی های اجتماعی باشد لذا نظر رهبری را پا گذاشت. عدالت و مبارزه با فساد مهم بود ولو وحدت اجتماعی نابود شود. حفظ وحدت جامعه دلیل مشمیز کننده ای بود برای جلوگیری از مبارزه با فساد حاکمان. ✅دولت احمدی نژاد که به دلایل مختلف مورد رهبر بود از جمله سر دست گرفتن به دلیل رعایت عقلانیت از یک سوی و اخلاق و معنویت از سوی دیگر مورد بود. و همین ضعف در عقلانیت در تحقق عدالت باعث شد که دولت روحانی با شعار روی کار بیاید و با کمک دوقطبی ها و شعار به عقب برنمیگردیم باقی بماند. و حالا و فساد در این دولت به طور توسط طیف گسترده ای از ضعفا لمس شود. ✅مبارزه های مصداقی احمدی نژاد که با های انتخاباتی شروع شد و البته کمک به او کرد و در میان هم کمتر مورد توجه حزب الله قرار گرفت در نهایت با مجلس و اتهام به دیگران ادامه پیدا کرد و این همه برای مبارزه با فساد بود و ایجاد عدالت. بعدتر تهمت به صادق لاریجانی و دختر او نیز به همین روال رخ داد. رفتارهایی که به قول رهبری و خلاف شرع و خلاف اخلاق بود. به قول علی لاریجانی سبک رابینهودی عدالتخواهی و به قول جریان بهار سبک احمدی نژادی ✅این مدل عداتخواهی یک سبک اقدام بود. سبکی که برایش مهم است و کشک است. وحدت مردم است. شرع و اخلاق درش بی اهمیت است. اسمش را عدالتخواهی مصداقی گذاشته اند لکن تعبیر درس تر برایش است. لذا خروجی اش ضربه های کلان اجتماعی در حوزه فساد و عدالت است خروجی که با روی کار آمدن دولتهای زاویه دار با عدالت و متظاهر به تفاخر محقق میشود. ✅عدالتخواهی مصداقی موارد جزیی را میبیند و حرکت ملت را . این عدالتخواهی اساسا مصداقی نیست بلکه مصداق را اندازه ای که خودش میپسندد میبیند. برایش بی معنی است. لذا همیشه را فدای میکند اصل یعنی این مورد خاص و فرع قانون است و اخلاق است وحدت و همه چیز. میتوان به جد مدعی شد که این روش عین ظلم است و نه عدالتخواهی. عین منکر است و نه نهی از منکر. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
احمدی نژاد: حکومت دینی واژه‌ای غلط و من درآوردی است/ در ضدارزش هم حق با مردم است و باید تبعیت کنیم/ مهر تایید احمدی نژاد بر نظریه «پایان دوره اسلام‌گرایی» مشایی #احمدی_نژاد #مشایی #عدالتخواهی_مصدقی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
یه نماینده مجلس چرا باید با شفاف شدن کاراش و آراش مخالف باشه؟هنوز کسی نمیدونه کیا به تشدید مبارزه با مفاسد اقتصادی رای منفی دادن اصلی ترین شرط برای رای به‌ نماینده مدنظرتون رو یک‌ چیز اعلام‌ کنید: رای مثبت وی به طرح شفافیت آراء نمایندگان 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ... ۷۳ وای... احساس کردم الان دیگه وقتشه که سکته کنم!! با پرایدش داشت از سر کوچه میومد و
🔹 ...۷۴ هر دوتامون با چشمای گشادمون بدرقه‌ش کردیم، بعد اینکه درو بست تا چند دقیقه همونجوری به در زل زده بودم! جرأت نداشتم نگاهمو برگردونم! داشتم دونه دونه گندهایی که زدمو تو ذهنم مرور میکرد! اول قاب عکس بعد آبروریزی بعد دعوا بعد دماغش بعد لو رفتن فضولیم و دیدن قاب عکس شکسته!!😩 از همه بدتر هنوز نمیدونستم چطور تو کوچه اون چرندیاتو از خودم درآوردم!! و چطور تونستم اونجوری پشت سر هم دروغ بگم! با صدای خنده ی ریزی که شنیدم ناخودآگاه سرم چرخید طرفش! سرشو تکیه داده بود به دیوار و دستشو گذاشته بود رو سرش و میخندید!! یه لحظه ترسیدم بخاطر ضربه ای که به سرش خورده،دیوونه شده باشه!! -چیشده؟؟😰 -ببخشید خیلی مظلومانه به در نگاه میکردین ! خندم گرفت!😅 -من... من...واقعا معذرت میخوام! همش براتون دردسر درست میکنم! دوباره اخماش رفت تو هم -حقش بود! تا یاد بگیره نباید هر مزخرفی که به ذهنش میرسه رو بگه! -آخه شما بخاطر من... -هرکس دیگه ای هم جای شما بود ،همین کارو میکردم!! یه جوری شدم! سریع خودمو جمع کردم و مثل خودش اخم کردم و سرمو انداختم پایین! ادامه داد -مگه الکیه کسی رو ناموس مردم عیب بذاره و راست راست بگرده؟ -هیچوقت فکر نمیکردم آخوندا هم دعوا بلد باشن!! با تعجب نگام کرد و دوباره مسیر نگاهشو عوض کرد! -مگه طلبه ها،یا به قول شما آخوندا،چشونه؟؟ -هیچی!ولی در کل فکر میکردم فقط بلد باشین سر مردمو شیره بمالین!! -بله؟ و دوباره خندید! -یعنی اینقدر از ما بدتون میاد؟؟ -راستش... ببخشیدا ولی... بهتر نیست یکم تفکراتتونو عوض کنید؟ میدونید الان تو قرن چندم داریم زندگی میکنیم؟؟ -اولا راجع به سوال اولتون، طلبه و غیر طلبه نداره! آدم اگه آدم باشه باید سر وقتش عصبانی بشه و سر وقتش دل رحم! سر وقتش جدی، سر وقتش مهربون! بعدم در مورد سوال دومتون بله میدونم قرن چندم هستیم!!😊 و اگر بفرمایید دقیقا کدوم قسمت افکارم پوسیدگی داره،سریعا بهش رسیدگی میکنم! و با لبخند به دیوار رو به روش نگاه کرد! -دقیقا فکر میکنم کل افکارتون! یا حداقل همون افکاری که توی اون دفترچه نوشتید!! و سریعا لبمو گاز گرفتم!! این که تو دفترچش فضولی یا کنجکاوی یا هر کوفت دیگه ای کرده بودمم لو دادم! با بیچارگی دستمو گذاشتم رو چشمام تا اون لبخندش که از قبل هم پررنگ تر شده بود رو نبینم!! -عه دستتون درد نکنه ،شرمنده کتابامو جمع کردید؟؟ دیشب داشتم دنبال چندتا نکته توشون میگشتم، اما از خستگی خوابم برد و موندن رو زمین!! انگار زحمت پرت کردن دفترچه هم افتاده رو دوش شما!☺️ میخواستم از خجالت آب بشم و برم زمین -ببینید باور کنید من دختر فضولی نیستم، فقط... فقط....!! احساس کردم زل زده بهم،ولی وقتی رد نگاهشو گرفتم دیدم داره به قاب عکس خورد شده جلوی کمد نگاه میکنه!!! نمیدونم چجوری تونسته بودم طی چند ساعت اونهمه گندکاری بالا بیارم!! ولی فقط دلم میخواست زودتر همه چی تموم بشه!! -من...من... پرید وسط حرفم -ببخشید که همسایه ها براتون مزاحمت ایجاد کردن. من واقعا شرمنده ام! راستش قصد نداشتم بیام ولی چندبار با گوشیتون تماس گرفتم ولی جواب ندادین. واسه همین نگران شدم و اومدم ببینم اتفاقی افتاده که دیدم بله...! متاسفم که آرامشتون بهم خورد! با دهن باز نگاهش میکردم! واقعا این موجود زیادی عجیب غریب بود! شرمنده سرمو انداختم پایین -ممنون که به روم نمیارید باورکنید من فضول نیستم فقط واقعا... چجوری بگم! شما خیلی عجیب غریبی برام!! -من؟؟ چرا؟ بلند شدم و رفتم سمت قاب عکس و شروع کردم به جمع کردن! -‌نمیدونم! یه جوری ای! بعدم ماشینت،خونت،پر از آرامشه! -مواظب باشید دستتون نبره! بذارید خودم جمعش کنم! -نه خودم دوست دارم جمع کنم! -باشه. پس من میرم،شما راحت باشید. با ماجرای امروزم دیگه فکرنکنم کسی جرأت کنه مزاحمتون شه! -نه نه! نرو! میدونم بخاطر من داری ، یعنی دارید میرید بیرون! اما نیاز نیست من دارم میرم،دیرم میشه! -مطمئنید؟ نمیخواید بیشتر بمونید؟ -نه! انگار امروز قرار نیست حال من خوب باشه کلا! فقط یه سوال! اون جمله ها... اون دفترچه... واقعا چرا اینارو مینویسی؟ چرا وقتتو براشون میذاری؟ حیف تو،یعنی شما نیست؟؟ سرشو انداخت پایین و به طرف دفترچه نگاه کرد! -کدوم جملش بیشتر نظرتونو جلب کرده؟ -نمیدونم... همونا که راجع به خدا بود! کدوم خدا؟ تو خدایی میبینی؟؟ "محدثه افشاری"
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ...۷۴ هر دوتامون با چشمای گشادمون بدرقه‌ش کردیم، بعد اینکه درو بست تا چند دقیقه همونجوری ب
🔹 ... ۷۵ لبخند ملیحی گوشه ی لبش نقش بست و سرشو تکون داد. -آره من میبینمش! شما نمبینیش؟؟ زیرچشمی نگاهش کردم -فکرکنم بدجوری به سرتون ضربه خورده!☺️ -جدی میگم🙂 نمیبینید؟؟ -نه من فقط بدبختی میبینم! خدا نمیبینم! و خدایی رو هم که نمیبینم نمیپرستم! -خب...کار درستی میکنید! ابرومو دادم بالا و سرمو تکون دادم -یعنی چی؟ منو مسخره کردی؟؟ -نه،شما گفتید نمیبینمش پس نمی‌پرستمش! منم گفتم کار درستی میکنید. خدایی رو که نمیبینی که نباید بپرستی!! نمیفهمیدم چی داره میگه! رفت سمت ظرفشویی و آستیناشو داد بالا، جوراباشو درآورد و شروع کرد به وضو گرفتن. با پوزخند نگاهش کردم و با حالت مسخره کردن گفتم -یعنی تو ،شما،میبینیدش که این کارا رو میکنید؟ بعد وضو، از تو کمد شونه برداشت و رفت سمت آینه ، همینجور که موهاشو شونه میکرد گفت -بله،گفتم که! میبینمش... شونه رو گذاشت تو کمد و یکی از شیشه های عطرشو برداشت. احساس کردم اونم داره منو مسخره میکنه! منم با همون حالت ادامه دادم -عه؟ میشه به منم نشونش بدی؟😏 بوی خیلی خوبی تو خونه پیچید... بوی گرم و ملایمی که از اسپری و ادکلن های منم خوشبوتر بود! -من نمیتونم نشونش بدم، باید خودتون ببینیدش! -این چه مزخرفاتیه که میگی اخه! اه... بس کن! خدایی وجود نداره! آستیناشو مرتب کرد و یه جوراب تمیز از کمد برداشت، اومد سمتم و قاب عکسو ازم گرفت و با لبخند نگاهش کرد. اینکه نگاهم نمیکرد از یه طرف... و آرامشش از طرف دیگه داشت حرصمو درمیاورد! -اگر خدایی وجود نداره پس کی اون مشکلات رو براتون بوجود آورده؟ با چشمای گرد نگاهش کردم واقعا نمیفهمیدم چی میگه! سعی کردم پوزخندمو حفظ کنم! -حتما خدا؟!!😏 لبخند زد -بله! -وای... چرا شما اینجوریی!؟ اینهمه تناقض تو حرفاتون... من دارم گیج میشم! شماها که همش دم از مهربونی خدا میزنید... اونوقت الان میگی.... یعنی چی؟؟ کلافه سرمو تکون دادم و رفتم کیفمو برداشتم و برگشتم سمتش -شما خودتونم نمیفهمید چی میگید! یه عمره مردمو گذاشتید سرکار. یه مشت بیکارم افتادن دنبالتون ،فکر کردین خبریه! ولی در اصل هیچی حالیتون نیست! هیچی...!😠 صدام از حد معمول بالاتر رفته بود و از شدت عصبانیت میلرزید. دلم میخواست خفه‌ش کنم! بدون حرفی درو باز کردم و اومدم بیرون. کوچه خلوت بود، سوار ماشین شدم و راه افتادم. خبری ازش نشد، فکرکنم هنوز با اون لبخند مسخرش داشت زمینو نگاه میکرد!! 😒 خیابونا شلوغ بود، پشت چراغ قرمز وایساده بودم که نگاهم افتاد به آینه ی جلوی ماشین! از دیدن خودم وحشت کردم!!😳 ریملم ریخته بود زیر چشمم و شبیه هیولاها شده بودم!! وای... حواسم نبود که تو کوچه از ترس گریه‌م گرفته بود! یعنی تمام مدت جلوی اون با این قیافه بودم...!؟😣 حتما اون لبخند مسخرش بخاطر قیافه ی من بود شایدم واسه همین نگام نمیکرد و سرش همش پایین بود!! واییییی...ترنم! واقعا گند زدی! مشتمو کوبیدم به فرمون و خودمو فحش میدادم! بیشتر از دو ساعت طول کشید تا برسم خونه. باورم نمیشد اینهمه اتفاق مزخرف فقط تو یه روز برام افتاده بود! اولین کاری که کردم صورتمو شستم، بعد یه بسته بیسکوئیت برداشتم و رفتم اتاقم. "محدثه افشاری"
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ... ۷۵ لبخند ملیحی گوشه ی لبش نقش بست و سرشو تکون داد. -آره من میبینمش! شما نمبینیش؟؟ ز
🔹 ... ۷۶ گوشی رو از کیفم برداشتم و افتادم رو تخت،🛌 هنوز سایلنت بود و پنج تا میس کال از "اون" داشتم. همون موقعی که تو خونش مشغول فضولی بودم زنگ زده بود و نگران شده بود! با یادآوری خرابکاری هام و اتفاقات و در آخرهم دادی که سرش زدم، احساس شرمندگی کردم. لب پایینمو گاز گرفتم! تازه فهمیدم چیکار کرده بودم! اون همه دردسر براش درست کردم، آخرم هرچی از دهنم درومد بهش گفتم! خجالت زده به اسمش نگاه کردم! "اون"!! چهرش جلوی چشمم نقش بست! نمیدونم چرا با اینکه ازش بدم میومد، ولی ازش بدم نمیومد!!! خودمم نمیفهمیدم یعنی چی! بیشتر برام شبیه معما بود! انگشتمو رو اسمش نگه داشتم و ویرایش رو زدم "اون" رو پاک کردم و نوشتم "سجاد" اما نتونستم تایید رو بزنم! سجاد،یه جوری بود! انگار خجالت میکشیدم اینجوری صداش کنم! دوباره پاک کردم و نوشتم "آقا سجاد" اینجوری بهتر بود!! بابام اگر میفهمید شماره ی آخوند تو گوشیمه،این بار دیگه حتما از ارث محرومم میکرد!! رفتم تو صفحه ی اس‌ام‌اس، با فکر اینکه بخوام از یه پسر معذرت خواهی کنم، اخم کردم و گوشیو گذاشتم کنار. اما... عذاب وجدان داشتم! باهاش بد حرف زده بودم! با خودم گفتم اصلا اگر اشتباه میکنه،تقصیر خودش نیست که! اینجوری بهش یاد دادن. اگر باور من درست باشه،بهش ثابت میکنم و از اشتباه درش میارم...😊 دوباره گوشی رو برداشتم! نمیدونم چرا این آدم اینجوری بود! یه جوری بود! دلم میخواست همش یه جوری نزدیکش بشم!😅 چی باید مینوشتم؟؟ یاد حرفاش افتادم... نمیفهمیدم! یعنی چی که مشکلاتم رو خدا به وجود آورده؟ یعنی چی که اون خدا رو میبینه؟ اون جمله های تو دفترچه... همه چی برام نامفهوم بود! کلا این موجود عجیب بود! ساعت داشت ده میشد!🕙 هرچی فکر کردم،چیزی به ذهنم نرسید! فقط یچیز نوشتم " ببخشید! " چشمامو بستم و ارسال رو زدم، هضمش برام سخت بود که ببینم از یه پسر عذرخواهی میکنم!! ده دقیقه ای گذشت. لجم گرفته بود که غرورمو گذاشتم زیر پا اونوقت اون حتی جوابمم نمیده!! دلم میخواست دوباره گوشیو بردارم و از اول فحشش بدم که پیام داد! نفسمو حبس کردم،نیم خیز رو تخت نشستم و پیامشو باز کردم "خواهش میکنم. ایرادی نداره." خورد تو ذوقم! همش همین؟؟😳 بعد با خودم فکر کردم خب آره دیگه،تو هم یه کلمه گفتی! باز این لطف کرده چهار کلمه جواب داده!! دوست داشتم باز باهاش صحبت کنم! بنظرم رسید شاید بهتر باشه بحث نصفه نیممون رو ادامه بدم! "دوست نداشتم اینجوری بشه! متاسفم... ولی من واقعا نمیفهمم چی میگید!" "خدای ندیده رو هیچکس نگفته بهش ایمان بیار! ولی خب نیاز هم نیست یک جسمی رو ببینید. همین اتفاقاتی که طول شبانه روز برای ما میفته نشونه ی وجود خداست!" "اصلا باشه... به فرض هم که خدا وجود داره! مگه نمیگید خدا مهربونه؟؟ پس چرا اینهمه درد کشیدن منو نمیبینه؟ اگه میبینه چرا کاری نمیکنه؟ متاسفم اما... من نمیتونم وجود این خدا رو باور کنم!" "یعنی فقط بخاطر مشکلاتتون؟؟!" "خب آره ،مگه چیز کمیه؟؟" "فکر میکنم لازم باشه فردا همدیگه رو ببینیم! وقت دارید؟" وای...میخواست منو ببینه! سعی کردم معلوم نباشه که ذوق کردم! "بله،چه ساعتی و کجا؟" "ساعت چهار،میدون آزادی. شبتون بخیر." تعجب کردم و با خودم شروع کردم به حرف زدن! -وا! به همین زودی خداحافظی کرد؟؟😕 این ساعت تازه اس‌ام‌اس بازی مزه میده! تازه میخواستم بگم بیا تلگرام!! خیلی وقت بود با پسری چت نکرده بودم! اصلا از ضدحالی که بهم زد خوشم نیومد! این بار با بی حالی نوشتم "شب بخیر!" "محدثه افشاری" 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیرالمؤمنین عليه السلام: شُكر را غنيمت شماريد؛ كه كم ترين بهره آن افزايش نعمت است اِغتَنِمُوا الشُّكرَ؛ فَأَدنى نَفعِهِ الزِّيادَةُ غررالحكم حدیث 2535 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
#ختم_صلوات امروز به نیت : 🌷شهید مدافع حرم #عبدالرحیم_فیروزآبادی 🍃ولادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۰ 🍂شهادت: ۱۳۹۴/۹/۱۶ 🕊محل شهادت:سوریه، #حلب 🍁نحوه شهادت:اصابت تیر به گردن 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. #سهم_هر_بزرگوار_5صلوات 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🇮🇷 @AXNEVESTESIYASI #اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
#ختم_صلوات امروز به نیت : 🌷شهید مدافع حرم #عبدالرحیم_فیروزآبادی 🍃ولادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۰ 🍂شهادت: ۱۳۹۴/
🌹🍃 راوی:همسر محترمه شهید 🌷 عبدالرحیم یک انسان و بود و در جمع بود و شیطنت هایی هم می کرد. پیرو خط ولایت فقیه، یک همسر دلسوز و پدری مهربان برای دوتا دخترانش بود. 🌷انگشتر عقیقی داشت که همیشه در قنوت نگین اش را برمی گرداند و دعای ❣اللهم ارزقنی شهاده فی سبیلک❣می خواند. 🌷 عبدالرحیم همیشه در فکرش اطرافیانش بود. 🌷 برای رفتن به سوریه راضی کردن من زیاد سخت نبود. به این نبودن ها عادت داشتم. عبدالرحیم #۲۷_روز در منطقه بود که دعاهای در قنوتش به اجابت رسید. 🌹🍃 از زبان شهید بزرگوار ⬇️ ای مردم مسلمان! ما برای نمی جنگیم برای عزیز می جنگیم. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از یهتدون
ویدیویی در پیج مسیح علینژاد نشر شد که چندین نکته پنهان داشت. با انتشار این ویدیو، مسیح واقعیت شکست و ناکامی طرح های خود را برای همگان برملا کرد:👇 🔺اوهمه ی طرح هایش: ♦️نه به حجاب اجباری ♦️چهارشنبه های سفید با نشان شال سفید رنگ ♦️ دوربین من اسلحه من ♦️بالا رفتن و شال سر چوب کردن زنک های خیابان انقلاب را با تم اعتراضی کار کرد و از پیوستن زنان و مردان بیشمار به طرح هایش دم میزد، در حالیکه در کلیپ داخل مترو، 🔸زنان بهایی با کپی برداری و تقلید حرکت گل دادن از زنان محجبه، توجه و پیوستن زنان مسافر را گدایی میکردند. 🔸حرکت های اعتراضی آنها به ٱرزوی همزیستی در کنار زنان محجبه تقلیل یافته است. 🔸از فضای باز خیابان های پر رفت و آمد، از مرد و زن، به داخل محیط بسته ی واگن با فضای کوچک و جمعیت محدودِ زنان خزیده اند. 🔸 از فریاد و توهین و کتک زدن زنان محجبه به لبخند و موسیقی و تقدیم گل تغییر رویه داده اند. ✳️ با این 👆شرایط است که معتقدم شال سفید، همان پرچم تسلیم است که مدتها پیش سر چوب کرده تکان تکان دادند. پرچم تسلیمی که... 😏 پیش پیش برای امروز برافراشتند !!! 👆همه ی این از بالا به پایین افتادن ها در حالیست که علاوه بر حمایت های خارجی، حمایت های داخلی هم داشتن(کیه که از ملاقات های هر از گاه دختر مغروق استخر با بهایی ها بیخبر باشه و ...) این نشون میده علیرغم فشل کار کردنمون در این عرصه هم دست خداوند به کمک آمده است. اما از این به بعد کار با ماست، تربیت زنانی آگاه که به گل و لبخندی، داغیِ خون سرخ جوون هامون و فراموش نکنن😔 ✍مـحـمــ🔆ــد (ص) 💯 % یهتدونی باشیم 😎 👇 @yahtadoon
payamerahbar.apk
6.81M
✅بالاخره نسخه سوم اپلیکیشن «گام دوم انقلاب» منتشر شد. 🔶ویژگی‌ها: - متن بخش بندی شده بیانیه - بیش از ۵۰تحلیل پیرامون این بیانیه - دارای تنظیمات مربوط به فونت و سایز متن - دارای بخش اخبار مرتبط با بیانیه - دارای بخش علاقه‌مندی‌ها و جستجو - گرافیک ساده و کاربرپسند - بدون هیچگونه تبلیغات لینک دانلود از کافه‌بازار: http://cafebazaar.ir/app/?id=ir.gam2.enghelab&ref=share 🔷جهت حمایت از ما پس از نصب اپلیکیشن، لطفا نظر یادتون نره😉
#عروسان_ابلیس مارتین ایندیک(محقق آمریکایی) دیگر وقت آن نیست که دانشجویان را به خیابان ها بکشانیم؛ بلکه باید #چادر را از سر #زنان برداشت و از این طریق می توان 'نظام اسلامی ایران را سرنگون کرد اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
کاش رسانه‌هایی که از یک سخنرانیِ یک ساعته‌ی علامه #مصباح، یک بخش تقطیع و تحریف شده را بعنوان تیتر برجسته کردند تا مثلاً گند بی‌تدبیریِ دولت متبوعشان در تنظیم بازار گوشت را بنحوی بپوشانند و بی‌کفایتی‌اش در اذهان مردم را به حاشیه بکشانند، کمی هم به لقمه‌ای که قرارست اینگونه سر سفره‌شان ببرند فکر میکردند!! #دیاثت_سیاسی #شیادی_رسانه‌ای 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🌿 رکنا از محکومیت #سلمان_خدادادی، نماینده مجلس شورای اسلامی به۲ سال انفصال از خدمت و تبعید و ۹۹ ضربه شلاق برای «ارتباط نامشروع» با #زهرا_نویدپور از سوی شعبه ۵ دادگاه کیفری استان تهران خبر داد. 🍂خانم نویدپور که آقای خدادادی را به «تجاوز» متهم کرده بود، چندی پیش ناگهانی و مشکوک درگذشت. این حکم هنوز قطعی نیست و در صورت اعتراض طرفین پرونده در دادگاه تجدید نظر بررسی و درباره قطعیت آن تصمیم‌گیری خواهد شد. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹اعمال لیلة الرغائب.. شب آرزوها #لیله_الرغائب #شب_آرزوها 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
نیکلاس مادورو، از ایران، روسیه، چین، کوبا و سازمان ملل درخواست کمک کرده است؛ همانطور که اگر در #سوریه تعلل میکردیم، باید در #کرمانشاه با #داعش می‌جنگیدیم، تعلل دولت در کمک به #ونزوئلا نیز میتواند اقتصاد و امنیت ایران را به خطر بیاندازد، آنهم وقتی که تسلط #آمریکا بر نفت ونزوئلا، یعنی یک ابزار قدرتمند برای آمریکا و تبدیل #نفت ایران به کم ارزش‌ترین نفت دنیا !! #تدبیرم_آرزوست 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
♦️سپاه صاحب بزرگترین ناوگان پهپاد بمب افکن تهاجمی منطقه شد 🔹رزمایش بزرگ پهپاد تهاجمی - رزمی نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با نام "الی بیت المقدس ۱" در منطقه عمومی خلیج فارس برگزار و با طلوع قدرت هوایی جدید کشور ، نیروی هوافضای سپاه صاحب بزرگترین ناوگان پهپاد بمب افکن تهاجمی منطقه شد. #اقتدار_سپاه 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI