فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 موضع گیری رئیس جمهور علیه نیروی انتظامی .
پزشکیان: نیروی انتظامی نوجوانان ما را هدایت نمیکند؛ تخریب میکند و مدرسه است که جوانان ما را هدایت میکند.
پ.ن: آدم چقدر باید نمک نشناس و بی اطلاع از قواعد حکمرانی باشه که این همه خدمات و ماموریت های موفق نیروهای انتظامی در برخورد قاطع با ولنگاری در کشور را نبيند و فهمی از حکمرانی مسائل در کشور نداشته باشد که هر دستگاهی طبق قانون یک وظیفه مشخص دارد و نباید آن جایگاه را تخریب کرد.
🔻حاصل #وفاق_میلی تا اینجا:
🔹️پزشکیان با معرفی این وزرا، رأیدهندگان به خودش را سرخورده کرد(۲۷٪)
🔹مجلس انقلابی با رأی دادن به وزرای غیرانقلابی، رأیندهندگان به پزشکیان را عصبانی کرد(۲۲٪)
🔹گزارۀ «همهشون با همند» هم که باعث شد ۵۱٪ رأی ندهند، مهر تأیید خورد…
مجموع نارضایتیها هم «به نام رهبری» فاکتور شد!
✍🏻روحالله مؤمن نسب
ظریف قطعا عامل نفوذی ماسونهای جهانی است. اعضای کابینه را تعیین کرده . موقع تایید وزرا که طی عملیات فرمایشی و باند بازی از دم تایید شدند ، برای فرار از مسئولیت فرار کرده ، آبها که از آسیاب افتاد دوباره به دستور اربابانش آمده. فریب هیچکدام از رفتارهای شبه انقلابی وزرا را نخورید. شاه اردن به مراتب از اینها بیشتر و دائما رنگ عوض میکند. گاهی شعارهای سوپر انقلابی سر میدهد گاهی نوکر استکبار جهانی میشود. این هم نوعی از رفتارهای آنوسی است.
دیدار برخی نظامیان با عراقچی ، بخش از پروژه ی کثیف ظریف برای تسلط بر نیروهای نظامی است. تا در زمان مناسب با یک حرکت سریع( همه چیز) را تغییر دهند. (شیلی) . آنوقت ماموریت کثیف ظریف تمام میشود. همه انچه در انتخابات مسخره ی اخیر انجام شد ، تحت نظارت ابوموسی اشعری یا همان جنتی بوده است.
بر همگان واضح که تا چه حد عامل نفوذی در سپاه ، ارتش و اطلاعات داریم. علت مخالفت برخی نظامیان با ورود عدالتخواهان به عرصه مبارزه انتخاباتی ، همین عوامل نفوذی اند.
از ابتدای ۷ اکتبر گذشته ، یک مورد آزار دهنده در شیوه عمل مبارزین مشاهده میشد. آنها مردم غزه و فلسطین را دم توپ گذاشته بودند!! روند کشتار مردم و دسترسی اسرائیل و آمریکا به آبهای آزاد غزه ، مشکوک بودن جریانات را نشان میداد. آنها برای طبیعی جلوه دادن مبارزات ، هر از گاهی سربازان مزدور خودشان در ارتش اسرائیل و نیز شهرک نشینان را کشتند!
قاآنی که مثلا جانشین سردار شهید است ، میداند که چه گذشت !!
دشمن متوجه شد ، جریانات از دستش خارج شده نیروهای مقاومت در دوره رئیسی واقعا رو به مبارزه گذاشتند ، حتی سنوآر آمد. صحبتهای مثلا مادر اسرائیلی برای تاثیر گزاری زنانه ، در سنوار تاثیری نداشت. پس به کمک عوامل نفوذی اسرائیل در ارتش و سپاه ، رئیس جمهور شهید و وزیر امور خارجه اش را سوار ( بالگرد!!) کردند، و قس عیهذا !! تمام عوامل نفوذی در میان مسلحین مختلف ، همگی وابسته به لابیجانیها هستند که طی دوران فرماندهی اش جاسازی شدند!
تمام کثافتکاریهای انجام گرفته ، تحت نظارت احمد جنی یا ابو موسی اشعری انجام گرفت و اگر توسط باقیمانده های اندک انقلابیون که در مصادر مانده اند ، این اراذل پاکسازی نشوند ، کودتای ماسونی ظریف قطعی است. چون جامعه ما پس از تحمل شوکهای فریدونِ ساواکی ، تحمل رفتارهای یک مشت آنوسی یا ابلهان بیشعور را که در کابینه ی شبه انقلابی اند ندارد .
اگر نهضت مشروطه بدلیل کنار گذاشتن حضور ۶ فقیه ، منحرف شد ، انقلاب اسلامی بدلیل حضور همان ۶ تا اصولی ، به قهقرا میرود چرا که جامعه ما امروز زیر فشار نیرنگها و لجاجتهای جناح اصولی ، در حال فروپاشی است. مگر آنکه مانده ی انقلابیونِ کنار زده شده فکری کنند.
http://eitaa.com/tabalvoreandisheh
💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید...
خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا...😢💔
🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد ....
🔹شهید سید مرتضی دادگر🌷
🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.....
🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم....
🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم....
🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه....
🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم....
🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم....
🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد....
🔹شهیدسیدمرتضیدادگر...🌷
فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من....
🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم.....
🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند....
🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم....
🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم....
🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... »
🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده...
🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم :
🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...
گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟
🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد....
🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات....
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟
🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم....
🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری...
وسط بازار ازحال رفتم...
🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹
❤️🩹اگر دلت شکست حداقل به یک نفر ارسال کن😭
یادتونه این مردک #محسنبرهانی شهید غیرت # الداغی رو #نفلهشده خواند؟!
حالا جالبه در دولت جناب پزشکیان اومدن درخواست آزادی این شخص محارب با جمهوری اسلامی رو از رئیس جمهور کردن و در عوض هم استاد دانشگاه رو بخاطر #نفلهخواندن یک دخترکومله که با انتحارخود کشور را به آتش کشید ، را برکنار کردند!
این حرکت خطرناک به زودی از #مهساکومله_سقطشده یک آزادیخواه شهید و از شهدایی چون #آرمانوعجمیانعزیز یک جلاد ساخته و دقیقا با همین دوقطبی علنی کشور را به #جنگداخلی با چاشنی #گرانیبنزین میکشد...
#زهیرمعصومی
@zohe72.کانال کمیل