گاهی وقتا فکر میکردم مادرم مایه خجالت ماست،اونموقع اصلا نمیفهمیدم چرا یه ذره غرور و اعتماد به نفس نداره یا چرا عصبانی نمیشه اما متوجه نبودم که شاید چیز با ارزش تری داره که همه ی اینارو فدای اون میکنه و اینا همه بخاطر منه...!
عشق واقعی غرورو از یاد آدم میبره و اونو کمرنگ میکنه،برای همینه که مادرا قوی ان.
میگن خدا مادرارو زیاد آفرید چون همه جا به وجودشون احتیاج هست..
حتی اگر خودت مادر باشی، فرشته نگهبان تو مادرته!حتی گفتن کلمه ی مادر به قلب آدم قوت تپیدن میده.
مادرا همیشه قوی ان))
از اون سریالاییه که وقتی میبینی زمان از دستت در میره و کلی میخندی،منم که عاشق همچین سریالایی ام😭✨
تمام روزهای این تابستون تو ذهنم و توی خاطراتم ثبت میشه،تمامشون زیبان و به یاد موندنی!
درود!
من اومدم با یه تقدیمی دیگه...
شما قراره این پیام رو فور کنید و لینکتون رو اینجا بزارید و داستان از این قراره که شماا توی یه شهر مخفی عجیبی زندگی میکنید(یه جور شهر رویاها) و من میگم که توی این شهر خونه شما چه شکلیه،چه چیزهایی دور و برشه و همچنین توی کدوم نقطه شهر قراره داره:>>
امیدوارم این پیام رو نادیده نگیرید،تشکر🤏🏻🌱!
فکر کنم من تنها کسی ام که تاحالا هیچ سریالی رو ریواچ نکرده...
بیشتر دلم میخواد سریالای جدید ببینم و خاطره های جدید و زیبایی بسازم باهاشون.
امروز من سرشار از زیبایی و خنده بود..
میتونم بگم بیست و چهارمین روزِ تابستونیِ من روزی سرشار از بازی و خنده و دعوا بود🤍
روز هفتم:
شاید این جمله:"سبز باش و جوانه بزن،حتی در خشک ترین کویر در زندگی ات🌱! "
خب وقتشه برم خونه رو تمیز کنم،اونوقت با خیال راحت و حال خوب سریالم رو میبینم.
تابستون واقعی توی لحظه به لحظه ی امروز وجود داشت!
کلی آب بازی کردیم،فوتبال و وسطی و اسم فامیل و امیر کبیر و کلییی خوش گذروندیم،من واقعا الان خیلیی خوشحالم😭✨