نظر بپوش ز خود تا نظر توانی یافت
بشوی دست ز جان تا گهر توانی یافت
ترا که چشم ز نور ستاره خیره شود
ز آفتاب حقیقت چه در توانی یافت؟
ز شارع کشش دل قدم برون مگذار
که وصل کعبه ازین رهگذر توانی یافت
اگر در آتش سوزان چو شمع صبر کنی
ز اشک و آه، کلاه و کمر توانی یافت
هر آنچه گم شده است از تو ای سیاه درون
به روشنایی آه سحر توانی یافت
چنین که خواب نظربند کرده است ترا
ز فیض صبح چه مقدار در توانی یافت؟
ز دوستان زبانی مدار چشم وفا
ز برگ بید محال است بر توانی یافت
درین حدیقه هستی چو لاله ممکن نیست
که نان سوخته ای، بی جگر توانی یافت
شکوفه یافت وصال ثمر ز بی برگی
بریز برگ ز خود تا ثمر توانی یافت
غبار دامن صحرای خاکسار شو
که تاج رفعت ازین رهگذر توانی یافت
قدم ز دایره اختیار بیرون نه
که سود هر دو جهان زین سفر توانی یافت
چو عمر می گذرد در کمین فرصت باش
که وصل سوخته ای چون شرر توانی یافت
نگشته سبز چو طوطی ز زهر ناکامی
امید نیست که وصل شکر توانی یافت
نظر بپوش چو یعقوب از جهان صائب
مگر ز گمشده خود خبر توانی یافت
#صائب
شهادت پیامبر اکرم و امام دوم و امام هشتم شیعیان رو به تمامی شیعیان چنل تسلیت میگم 🖤
حق با شماست
من هیچگاه پس از مرگم جرات نکرده ام که در آینه بنگرم و آنقدر مرده ام که هیچ چیز مرگ مرا دیگر ثابت نمی کند.
فروغ فرخزاد
آخرین باری که حس کردم حالم خیلی خوبه و جهان به میلم در گردشه، پنج سالم بود و در شهربازی.
J’ai tellement regardé des films seul, j’ai fait tellement de sorties seul, j’ai tellement essayé de me faire du bien seul que maintenant si quelqu’un entre dans ma vie, j’ai l’impression qu’il est de trop
اونقدر تنهایی فیلم دیدم تنهایی رفتم بیرون تنهایی غذا خوردم سعی کردم خودم تنهایی حال خودمو خوب کنم که یکی دیگه که میاد توو زندگیم حس میکنم اضافه ست