استاد رائفی پور میگفت : -تو کربلا ی تربت دادن به من دعای تربت رو خوندم بار اولم بود به یک جمله رسیدم نابود شدم چی بود اون جمله؟ این بود: قسم به این خاک که معصومی در آن حل شده‌است!) " https://eitaa.com/AbCDEhh

میگفٺ‌ڪہ؛ عَظِمَت‌ِنوڪرۍ‌،دَرخونہ‌ےِ امـٰام‌حٌسِـین‌رو،زمانے‌میفَہمے.. کہ‌شَبِ‌اَوَّل‌ِقبـر، وقٺۍزَبـونِت‌بَنداومَـد..؛ یہ‌وَقت‌میبینۍ‌یہ‌صِدایۍمیاد، میگہ‌نترس‌،مَـن‌هَستَم...🥲❤️‍🩹 https://eitaa.com/AbCDEhh

وقتی ورزش تمام شد، ابراهیم اصلا احساس خستگی نمی‌کرد. انگار نه انگار که چهار ساعت شنا رفته! البته ابراهیم این کارها را برای قوی شدن انجام می‌داد. همیشه می‌گفت: برای خدمت به خدا و بندگانش، باید بدنی قوی داشته باشیم. مرتب دعا می‌کرد که: خدایا بدنم را برای خدمت کردن به خودت قوی کن. #شهید_ابراهیم_هادی #مدیون_شهدا_هستیم

ماجرای شکستن نفس شهید ابراهیم هادی. ابراهیم هیکلی چهارشانه وورزشی داشت،یک روز که درباشگاه کشتی بودیم وداشتیم برای تمرین اماده می شدیم ،ابراهیم هم وارد شد چند دقیقه بعد یکی از دوستان وارد باشگاه شدوتاوارد شد ابراهیم راصدا زدوگفت:ابرام جون تیپ وهیکلت خیلی جالب شده،تو راه که می اومدی دوتا دختر پشت سرت بودن مرتب داشتن از تو حرف میزدند ،شلوار وپیراهن شیکی پوشیدی،ساک ورزشی هم که دست گرفتی کاملا معلومه ورزشکاری. وقتی به ابراهیم نگاه کردم به فکر فرو رفته بود انگار ناراحت شده بودوتوقع چنین حرفی را نداشت، روز بعد تا ابراهیم را دیدیم خنده ام گرفت،پیراهنی بلند پوشیده بودوشلوار گشاد! وبه جای ساک ورزشی لباس هایش را داخل کیسه ای پلاستیکی انداخته بود . از ان روز به بعد اینگونه به باشگاه می امد. بچها به اومیگفتند بابا تو دیگه کی هستی ما به باشگاه می اییم تا هیکل وزشکاری پیدا کنیم وبعد هم لباس تنگ بپوشیم اما تو با این هیکل قشنگ وروفرم اخر این چه لباس هایی است که میپوشی؟ ابراهیم به حرف انها اهمیت نمی داد وبه دوستانش توصیه میکرد: 🌺اگر ورزش برای خدا بود ،عبادت میشوداما اگر به هر نیت دیگر باشد ضرر میکنید. @AbCDEhh

#ڪلیپ🎥💔 #بفرمایید_روضہ -دامن‌ڪشان‌رفتی،دلم‌زیروروشد چشم‌حرامی‌باحرم‌روبه‌روشد، بیابرگردخیمه‌ای‌‌ڪس‌وڪارم منوتنها‌نگذار،ای‌علمدارم،علمدارم،علمدارم... #عمو_عبّــاسم🌙 #أللّٰهم_عجِّݪ_لِوَلیـٖڪَ_الفَرَج🦋 https://eitaa.com/AbCDEhh

جزحریمِ‌نظرٺ،نیسٺ‌پناهِ‌دگری؛ گـرہ‌ی‌بستہ‌‌‌‌ی‌من‌بانظـری‌بازشَود...💔 https://eitaa.com/AbCDEhh

"(لب‌ تشنہ رفتن تا خدا، معناۍ ع‌ـبـّٰاس)" -از سوۍ فرات مۍآید. مشڪ بہ دست و با لب‌ هایۍ ترڪ خورده…  آب از چشمان پر از نجابتش شرمنده مۍشود. آنگاه ڪہ دستانش بہ لب‌ هاۍ خشڪیده نزدیڪ شد، دو‌ ڪَفَش پر‌ از آب زلال… اما تصویر خیمہ‌ها و رقیہ در نگاهش بر عطش غالب گشت؛ رسالت او تنها آب بود و سقّا بودن!" این همان فرمان امامش است. عباس، آنڪہ فرات هم از او شرمنده است… 📎و این میراث ماست از یادگار علقمہ : 'پاۍمردۍ و وفادارۍ' #عمو_عبّــاسم🌙 #أللّٰهم_عجِّݪ_لِوَلیـٖڪَ_الفَرَج🦋 https://eitaa.com/AbCDEhh

وعباس‌دنبال‌دست‌هایش‌می‌گشت تا‌بہ‌پای‌‌مادربرخیزد...💔🌴 #عمو_عبّــاسم🌙 #أللّٰهم_عجِّݪ_لِوَلیـٖڪَ_الفَرَج🦋 https://eitaa.com/AbCDEhh