eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
665 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
💦🌹💦🌹💦🌹💦 هر صبح روزمان را با سلام به ساحت مقدس چهارده معصوم علیهم السلام منور و متبرک کنیم.🌹 ❤️بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ❤️ ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ و رحمة الله و بركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علي بن ابي طالب و رحمة الله و بركاته ❣️السلام علیکِ یا فاطمةَﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀو رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ و رحمة الله و بركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها الشهيد و رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦِ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ و رحمة الله وبركاته ❣️السلا‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ایّها ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ایّها ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ایّها ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ و رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ايّها ﺍﻟﺮﺿَﺎ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ و رحمة الله وبركاته ❣️السلاﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ايّها ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ و رحمة الله وبركاته ❣️السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی و یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القرآن اِمامَ الاِنسُ و الجّانّ و رحمة الله وبركاته. 🌷السلام عليكم جميعاً ورحمة الله و بركاته🌷 💦🌹💦🌹💦🌹💦🌹💦🌹 التماس دعا
سلام مولایم امروز روز توست ما از خدا فقط تو را آرزو كرديم تو را جان غربت حسين فقط خودت را از خدا بخواه ما جز تو چيزى از خدا نمی‌خواهيم... بحق الحسین اللهم عجل لولیک الفرج
قلم ديگر تاب نوشتن ندارد نميداند از كجا شروع كند به كجا پايان برد اين همه مصيبت يكجا، پى در پى، چگونه می‌شود در چند خط خلاصه شود؟ غربت حسين (علیه السلام) قلب مجروح زينب (سلام الله علیها) بى قرارى رقيه (سلام الله علیها) ناله هاى رباب (سلام الله علیها) ليلاى بى على اكبر (علیه السلام) اين حجم از بلايا را چگونه در سخن تنگم بگنجانم؟ ‌ اى تنها بازمانده كربلا... می‌شود خودت بيايى و حرف به حرف برايمان بگويى؟ كربلاى مصيبت زده دنيا ديگر تاب بى تو دوام آوردن را ندارد... ▪️بحرمة الحسین علیه‌السلام ▫️اللهم عجل لولیک الفرج
✨امام صادق علیه السلام فرمودند: آنگاه که اصحاب امام حسین علیه السلام شهید شدند و ایشان تنها ماند، فرشتگان بسوی خدا ضجّه زدند و گریه کردند و گفتند: پروردگارا! با حسین علیه السلام پسر پیغمبرت، چنین رفتار کنند؟ ▫️پس خداوند نور حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه) را به آن ها عرضه کرد و فرمود: «با مهدی انتقام او را میگیرم» 📚 اصول کافی جلد۱صفحه ٤٦٥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخشی از زيبايی های وقايع کربلا: زيباترين خواهش يک زن { همراه کردن زهير با امام حسين (عليه السلام) توسط همسرش} زيباترين بازگشت { توبه حر و الحاق به سپاه امام حسين (عليه السلام)} زيباترين وفا داری {نخوردن آب در شط فرات ابالفضل (عليه السلام)} زيباترين جنگ { نبرد حضرت علی اکبر (عليه السلام) با دشمن} زيباترين واکنش {پرتاب کردن سر و هب توسط مادرش به طرف دشمن} زيباترين پاسخ {احلی من العسل جناب قاسم ابن الحسن(عليه السلام)} زيباترين هديه {تقديم عون و محمد به امام حسين (عليه السلام) توسط مادرشان حضرت زينب (سلام الله عليها)} زيباترين نماز {نماز ظهر عاشورا در زير باران تير} زيباترين جانثاری {حائل قرار دادن دستها، توسط عبدالله ابن حسن (عليه السلام) و دفاع از عمو} زيباترين سخنرانی {سخنراني امام سجاد (عليه السلام) و حضرت زينب (سلام الله عليها) در کاخ ظلم} از همه زيبايي ها زيباتر جمله « ما رأيتُ الا جميلاً » که حضرت زينب (سلام الله عليها) حيدر وار بيان کرد. وقتی که یزید با کنایه از ایشان پرسید: خب. چه دیدی؟ و خانم جواب دادند: غیر از زیبایی چیزی ندیدم ا‌للّهُمَّ عَجِّل لولیکالفرج
4_449856266152443936.mp3
2.95M
⭕️نقش حضرت زینب سلام الله وامام سجاد علیه السلام پس از واقعه عاشورا
گاه آهسته فقط وای برادر می‌خواند لب تشنه «قتلوا» بود که از بر می‌خواند اشک می‌ریخت و هر آینه می گفت حسین تا دم مرگ فقط روضه حنجر می‌خواند ➖➖➖➖➖➖➖
درمحضرحضرت دوست
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوپنجاه‌ونه 👈این داستان⇦《 جوان‌ترین چهره》 ـــــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 حرف‌هایی برای گفتن 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎برنامه شروع شد ... افراد، یکی یکی، میکروفون‌های مقابلشون رو روشن می‌کردن ... و بعد از معرفی خودشون ... شروع به رزومه دادن می‌کردن ... و من، مات و مبهوت بهشون نگاه می‌کردم ...😳 🔹هر چی توی ذهنم می‌گشتم که من تا حالا چه کار کردم ... انگار مغزم خواب رفته بود ... نوبت به من نزدیکتر می‌شد ... و لیست کارها و رزومه هر کدوم ... بزرگتر و وسیع‌تر از نفر قبل ... نوبت من رسید ... قلب💓م، وسط دهنم می‌زد ... چی برای گفتن داشتم❓... هیچی ... 🔸نگاه مسئول جلسه روی من خشک شد ... چشم که چرخوندم همه به من نگاه می‌کردن ...👀 با شرمندگی خودم رو جلو کشیدم ... و میکروفون مقابلم رو روشن کردم ...🎤 🔻- مهران فضلی هستم ... از مشهد ... و متأسفانه برخلاف دوستان، تا حالا هیچ کار ارزشمندی برای خدا نکردم ...🍃✨ 🔹میکروفون رو خاموش کردم و به پشتی صندلی تکیه دادم ... حس عجیب و شرم بزرگی تمام وجودم رو پر کرده بود ...😔 💢- این همه سال از خدا عمر گرفتی ... تا حالا واسه خدا چی کار کردی❓ ... هیچی ... 🔸حالم به حدی خراب بود که اصلا واسم مهم نبود ... این فشار و سنگینی‌ای که حس می‌کنم ... از نگاه بقیه است یا فقط روحمه که داره از بی لیاقتیم زجر می‌کشه ...😔😔 🔻سالن بعد از سکوت چند لحظه‌ای به حرکت در اومد ... نوبت نفرات بعدی بود اما انگار فشاری رو که من درونم حس می‌کردم ... روی اونها هم سایه انداخته بود ... یا کوله بار اونها هم مثل خالی بود ...😳 💢برنامه اصلی شروع شد ... صحبت‌ها، حرفها، نقدها و بیان مشکلاتی که گروه‌های مختلف باهاش مواجه بودن ... و من سعی می‌کردم تند تند ... تجربیات و نکات مثبت کلام اونها رو بنویسم ... 💠هر کدوم رو که می‌نوشتم ... مغزم ناخودآگاه دنبال یه راه حل می‌گشت ... این خصلت رو از بچگی داشتم ... مؤمن، ناله نمی‌کنه ... این حدیث رو که دیدم، ناله نکردن شد سرلوحه زندگیم ... و شروع کردم به گشتن ... هر مشکلی، راه حلی داشت ... فقط باید پیداش می‌کردیم ...👌 🔻محو صحبتها و وسط افکار خودم بودم ... که یهو آقای مرتضوی، مسئول جلسه ... حرف‌ها رو برید و من رو خطاب قرار داد ... - شما چیزی برای گفتن ندارید❓ ... چهره‌تون حرف‌های زیادی برای گفتن داره ...😁 🔸شخصی که حرف می‌زد ساکت شد ... و نگاه کل جمع، چرخید سمت من ...😳😳 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 🚩 لینک کانال : @Abbasse_kardani
🔻 👈این داستان⇦《 ایده‌های خام 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎بدجور جا خورده بودم ... توی اون شرایط ... وسط حرف یه نفر دیگه ... ناخودآگاه چشمم توی جمع چرخید برگشت روی آقای مرتضوی ... نیم خیز شدم و دکمه میکروفون رو زدم ... - نه حاج آقا ... از محضر بزرگان استفاده می کنیم ...😊 🔹با لبخند خاصی بهم خیره شد🙂 ... انگار نه انگار، اونجا پر از آدم بود ... نشست بود ... عادی و خودمونی ... - پس یه ساعته اون پشت داری چی می‌نویسی❓... 🔸مکث کوتاهی کرد ... - چشمهات داد می‌زنه توی سرت غوغاست ... می‌خوام بشنوم به چی فکر می‌کنی❓ ... 🔻دوباره نگاهم توی جمع چرخید ... هر چند، هنوز برای حرف زدن نوبت من نشده بود ... با یه حرکت به چرخها، صندلی رو کشیدم جلو ... 🍀- بسم الله الرحمن الرحیم ... با عرض پوزش از جمع ... مطالبی رو که دوستان مطرح می‌کنن عموما تکرارایه ... مشکلاتی که وجود داره و نقد موارد مختلف ... بعد از 3، 4 نفر اول ... مطلب جدید دیگه‌ای اضافه نشد ... قطعا همه در جریان این مشکلات و موارد هستند و اگر هم نبودن الان دیگه در جریانن ... 🔹برای این نشستها، وقت و هزینه صرف شده ... و ما در قبال ثانیه‌هاش مسئولیم و باید اون دنیا جواب بدیم ... پیشنهاد می کنم به جای تکرار مکررات ... به راهکار فکر کنیم ... و روی شیوه‌های حل مشکلات بحث کنیم ... تا به نتیجه برسیم ...👌 🔸سالن، سکوت مطلق بود ... که آقای مرتضوی، سکوت رو شکست ... - خوب خودت شروع کن ... هر کی پیشنهاد میده ... خودش باید اولین نفر باشه ... اون پشت، چی می‌نوشتی‌❓ ... 🔻کمی خودم رو روی صندلی جا به جا کردم ... هنوز خیلی خامه ... باید روشون کار کنم ... 🔹- اشکال نداره ... بگو همین جا روش کار می‌کنیم ... خودمون واست می‌پزیمش ...😁ناخودآگاه از حالت جمله‌اش خنده‌ام گرفت ... 🍃✨بسم الله گفتم و شروع کردم ... مشکلات و نقدها رو دسته بندی کرده بودم ... بر همون اساس جلو می‌رفتم ... و پشت سر هر کدوم ... پیشنهادات و راهکارها رو ارائه می‌دادم ... 🔻چند دقیقه بعد، حالت جمع عوض شده بود ... بعضی‌ها تهاجمی به نظراتم حمله می‌کردن ... یه عده با نگاه نقد برخورد می‌کردند و خلاءهاش رو می‌گفتن ... یه عده هم برای رفع نواقص اونها، پیشنهاد می‌دادن ...😳 و آقای مرتضوی ... در حال نوشتن✍ حرف‌های جمع بود ... 🔸اعلام زمان استراحت و اذان ظهر که شد ... حس می‌کردم از یه جنگ فرسایشی برگشتم ... کاملا له شده بودم ... اما تمام اون ثانیه‌های سخت، ارزشش رو داشت ...😊 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 🚩 لینک کانال : @Abbasse_kardani
خدایا حق ما را بگیر و انتقام ما را از کسانی که به ما ستم نمودند بستان !! مولای غریبم دعای عمه جانتان میان مجلس حرامیان ‌‌!! تو رو به اِضطرار زینب‌ کبری بیا آقا ... اللهم عجل لوليک الفرج بحق سيدتنا الزينب علیها السلام 🚩 لینک کانال : @Abbasse_kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎👆👆این کلیپ از دست نده کلیپ استاد رائفی پور امام حسین نشانه ظهور بگوییم اللهم عجل لولیک الفرج 🚩 لینک کانال : @Abbasse_kardani
شبتون مهدوی دعای فرج🙏
💦🌹💦🌹💦🌹💦 هر صبح روزمان را با سلام به ساحت مقدس چهارده معصوم علیهم السلام منور و متبرک کنیم.🌹 ❤️بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ❤️ ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ و رحمة الله و بركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علي بن ابي طالب و رحمة الله و بركاته ❣️السلام علیکِ یا فاطمةَﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀو رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ و رحمة الله و بركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها الشهيد و رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦِ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ و رحمة الله وبركاته ❣️السلا‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ایّها ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ایّها ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ایّها ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ و رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ايّها ﺍﻟﺮﺿَﺎ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ و رحمة الله وبركاته ❣️السلاﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ايّها ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ و رحمة الله وبركاته ❣️السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی و یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القرآن اِمامَ الاِنسُ و الجّانّ و رحمة الله وبركاته. 🌷السلام عليكم جميعاً ورحمة الله و بركاته🌷 💦🌹💦🌹💦🌹💦🌹💦🌹 التماس دعا
❤️ هزاران جان عاشق هزاران قلب مشتاق هزاران چشم امید هزاران دست دعا هزاران بغض در گلو مانده هزاران روح حسرت زده در انتظار روز سپیدے ڪہ طنین قدمهاے مقدست در گوش آسمان بپیچد و نواے دلنشینت،جهان را پر ڪند...
آغاز شد روزهایی که برایشان صبح و شام گریه می‌کنید! روزهای عیان شدن ناموس خدا میان کوچه و بازار ، اما... دلواپس لحظه‌هایی هستم که قلب مهربان و صبورت از حزن و ماتم آکنده است، برای روزی که با این کاروان به شام میرسی برای هلهله و سنگ هایِ پشتِ بام... دلواپسم برایتان آقا جان برای روزی که با زینب و اطفال بزمِ شراب میروی، برای روزی که خرابه کنارِ رقیه... دلواپسم برای این همه مصیبت در پیش چشمان نازنینت، و دعا می کنم خداوند حافظتان باشد و الساعه فرج شما را برساند...
✨﷽✨ 🌼مظلوم ترین فرد عالم ✍متاسفانه در بیشتر مجالس مذهبی از یاد امام زمان و دعا برای تعجیل ظهور آن حضرت غفلت می شود، و اگر بدانیم چقدر از آن حضرت غافل بوده ایم، متوجه می شویم که آن حضرت مظلوم ترین فرد عالم هستند. امام حسین در عالم مکاشفه به یکی از علمای قم فرمودند: مهدی ما در عصر خودش مظلوم است، تا می توانید درباره آن حضرت سخن بگویید و قلم فرسایی کنید؛ آنچه درباره شخصیت این معصوم بگویید درباره همه معصومین علیهم السلام گفته اید؛ چون حضرات معصومین همه در عصمت و ولایت یکی هستند و چون این زمان، دوران مهدی ما است سزاوار است درباره او بیشتر گفتگو شود. 💥و در خاتمه فرمودند: باز تاکید میکنم درباره مهدی ما زیاد سخن بگویید و بنویسید، مهدی ما مظلوم است، بیش از آنچه نوشته و گفته شده باید درباره اش نوشت و گفت. 📚 کتاب صحیفه مهدیه؛ بخش مقدمه 🖤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🖤
Tamam Omr Baraye Mahdi.mp3
2.04M
تمام عمرم برای مهدی(عج)... 💠 (عج) 🎤 علی فانی ➖➖➖➖➖➖➖
تفاوت یاران امام زمان و امام حسین.mp3
4.35M
⭕️ 📌 «تفاوت یاران امام زمان و امام حسین» 👤 استاد ▫️ حتی اگه نصف عزادار‌ها حاضر باشن برای امام زمان جون بدن، امام باید ظهور کنن! پس چرا نمیان؟
‍ ⭕️شتاب کنندگان در امر ظهور 💢در غيبت نعمانى از ابو المرهف از حضرت صادق عليه السّلام روايت مينمايد كه فرمود: محاضير ب هلاكت مى افتند... عرض كردم: محاضير چيست؟ فرمود: آنها كه «در باره ظهور» شتاب دارند. و مقرّبون نجات مى يابند، و سنگر بر شالوده خود ثابت ميماند؛ شما همچون گليم پاره هاى خانه خود باشيد كه فتنه و آشوب بضرر عاملين آن تمام مى شود، هر گاه آنها قصد آزار شما نمايند خداوند آنها را بكارى مشغول مى سازد تا از آن فكر درگذرند. ✍مؤلف: «محاضير» جمع محضير است و محضير بمعنى اسب بسيار تندرو است (و شايد مقصود جماعت بسيارى باشد كه همه شتاب دارند كه حضرت زود قيام كند) 📚بحار الانوار، صفحه ۸۹۲
مداحی آنلاین - چه شود اگر ببینم ز تو گوشه نگاهی - حمید علیمی.mp3
7.44M
احساسی (عج) 🍃چه شود اگر ببینم 🍃ز تو گوشه نگاهی 🎤 👌فوق زیبا
اهل معرفت.mp3
5.43M
💌 زهیر ... بُریر ... وهب ... و تمام اصحاب عاشورای ۶۱ همراه با امام بودند و به امام رسیدند؛ تمام سرنوشتشان را یک انتخاب رقم زد... وقت حساب کتاب رسیده... چقدر به آن ها شباهت داریم؟! 🎤
درمحضرحضرت دوست
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوشصت‌ویک 👈این داستان⇦《 ایده‌های خام 》 ـــــــــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 فروشی نیست 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎بعد از نماز، آقای مرتضوی صدام کرد ... بقیه رفتن نهار ... من با ایشون و چند نفر دیگه ... توی نمازخونه دور هم حلقه زدیم ...👥 🔹شروع کرد به حرف زدن ... علی الخصوص روی پیشنهاداتم... مواردی رو اضافه یا تایید می‌کرد ... بیشتر مشخص بود نگران هجمه‌ای بود که یه عده روی من وارد کردن ... و خیلی سخت بهم حمله کردن ... من نصف سن اونها رو داشتم ... و می‌ترسید که توی همین شروع کار ببرم ...⚡️ 🔸غرق صحبت بودیم که آقای علیمرادی هم به جمع اضافه شد ... تا نشست آقای مرتضوی با خنده خطاب قرارش داد... - این نیروتون چند❓ ... بدینش به ما ...😳 🔻علمیرادی خندید ... - فروشی نیست حاج آقا ... حالا امانت بخواید یه چند ساعتی ... دیگه اوجش چند روز ...😁 - ولی گفته باشم‌ها ... مال گرفته شده پس داده نمی‌شود... 🔹و علمیرادی با صدای بلند خندید ...😂 - فکر کردی کسی که هوای امام رضا رو نفس بکشه ... حاضره بیاد دود و سرب برج میلاد شما بره توی ریه‌اش❓ ... 🔸مرتضوی چند لحظه‌ای لبخند زد ... و جمعش کرد ... - این رفیق ما که دست بردار نیست ... خودت چی؟ ... نمی‌خوای بیای تهران، پیش ما زندگی کنی❓... 💢پیشنهاد و حرفهایی که زد خیلی خوب بود ... اما برای من مقدور نبود ... با شرمندگی سرم رو انداختم پایین ... - شرمنده حاج آقا ... ولی مرد خونه منم ... برادرم، مشهد دانشجوئه ... خواهرم هم امسال داره دیپلم می‌گیره و کنکوری میشه ... نه می‌تونم تنها بیام و اونها رو بزارم ... نه می‌تونم با اونها بیام ...😔😔 🔹بقیه‌اش هم قابل گفتن نبود ... معلوم بود توی ذهنش، کلی سؤال داشت ... اما فهمیده‌تر از این بود که چیزی بگه ... و حریم نگفتن‌های من رو نگهداشت ...👌 🔸من نمی‌تونستم خانواده رو ببرم تهران ... از پس خرج و مخارج بر نمی‌اومدم ... سعید، خیلی فرق کرده بود اما هنوز نسبت به وضعش احساس مسئولیت می‌کردم ... و الهام توی بدترین شرایط، جا به جا می‌شد ... 🔻خودم هم اگه تنها می‌رفتم ... شیرازه زندگی از هم می‌پاشید ... مادرم دیگه اون شخصیت آرام و صبور نبود ... خستگی و شکستگی رو می‌شد توش دید ... و دیگه توان و قدرت کنترل موقعیت و بچه‌ها رو نداشت ... و دائم توی محیط، ناراحتی و دعوا پیش می‌اومد ... مثل همین چند روزی که نبودم ... الهام دائم زنگ می‌زد☎️ که ... - زودتر برگرد ... بیشتر نمونی ... ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 🚩 لینک کانال : @Abbasse_kardani
🔻 👈این داستان⇦《 آشیل 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎توی راه برگشت ... شب توی قطار ... علیمرادی یه نامه بهم داد ... 🍀- توصیه نامه است برای * ... مرتضوی گفت: تو حیفی با این روحیه و این همه استعداد ... توی مجتمع ما بمونی ... برات توصیه نامه نوشت ... گفت از تهران هم زنگ میزنم سفارش می‌کنم میگم کدوم قسمت بگذارنت ... 🔹نامه توی دستم خشک شد ... - آقای علمیرادی ... - نترس بند پ نیست ... اینجا افراد فقط گزینش شده میرن... این به حساب گزینشه ... حاجی مرتضوی از اون بچه‌های خالص جنگه که هنوزم اون طوری مونده ... خیلی هم از این طرف و اون طرف، اذیتش می‌کنن ... الکی کاری نمی‌کنه ...👌 🔸انتخاب بازم با خودته ... فقط حواست باشه ... با گزینش مرتضوی و تایید اون بری ... هم اونهایی که از مرتضوی خوششون نمیاد سر به جونت می‌کنن و سنگ می‌اندازن ... هم باید خیلی مراقب باشی ... پاشنه آشیل مرتضوی نشی ...😳 🔻هنوز توصیه نامه توی دستم بود ... بین زمین و آسمون ... و غوغایی توی قلبم به پا شد ...💓 💢- پس چرا واسم توصیه نوشت؟ ... اینطوری بیشتر روش حساس نمیشن، سر به سرش بزارن❓ ... 🔹تکیه داد به پشتی ... - گفتم که از بچه‌های قدیم جنگه ... اون موقع، بچه‌ها صاف و صادق و پاک بودن و نترس ... کار که باید انجام می‌شد؛ مرده و زنده‌شون انجام می‌داد ... هر کی توانایی داشت، کسی نمی‌گفت کی هستی؟ قد و قواره‌ات چقدره❓ ... میومد وسط، محکم پای کار ... براساس تواناییش، کم نمی‌گذاشت ... به هر قیمتی شده، نمی‌گذاشتن کار روی زمین بمونه ... و الا ملت تازه انقلاب کرده و حکومت نوپا ...🍃 🔸مرتضوی هنوز همون آدمه ... تنهایی یا با همراه ... محکم می‌ایسته میگه این کار درسته باید انجام بشه ... انتخاب تو هم تو همون راستاست ...👌 ولی دست خودت بازه... از تو هم خوشش اومد ... 🔻گفت: این بچه اخلاق بچه‌های اون موقع رو داره ... اهل ناله و الکی کاری نیست ... می‌فهمه حق الناس و بیت المال چیه ... مثل بچه‌های اون موقع که مشکل رو می‌دیدن، می‌رفتن پای کار ... نمی‌شینه یه گوشه بقیه شرایط رو مهیا کنن، این از دور کف بزنه... 🔹تمام مدت سرم پایین بود و به اون نامه فکر می‌کردم ... انتخاب سختی بود ... ورود به محیطی که روی حساب گزینش کننده‌ات ... هنوز نیومده، یه عده شمشیر به دست... آماده له کردن و خورد کردنت باشن ...😳😳 🔸از طرفی، اگر اشتباهی می‌کردم ... به قیمت زمین خوردن مرتضوی تموم می‌شد ... ریسک بزرگی بود ... بیشتر از من... برای مرتضوی ... غرق فکر بودم ...🤔🙄 - نظر شما چیه؟ ... برم یا نه❓ ... 💢و در نهایت تمام اون حرف‌ها ... و فکرها ... تصمیم قاطع من... به رفتن بود ...😊 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 🚩 لینک کانال : @Abbasse_kardani