بخشی از زيبايی های وقايع کربلا:
زيباترين خواهش يک زن { همراه کردن زهير با امام حسين (عليه السلام) توسط همسرش}
زيباترين بازگشت { توبه حر و الحاق به سپاه امام حسين (عليه السلام)}
زيباترين وفا داری {نخوردن آب در شط فرات ابالفضل (عليه السلام)}
زيباترين جنگ { نبرد حضرت علی اکبر (عليه السلام) با دشمن}
زيباترين واکنش {پرتاب کردن سر و هب توسط مادرش به طرف دشمن}
زيباترين پاسخ {احلی من العسل جناب قاسم ابن الحسن(عليه السلام)}
زيباترين هديه {تقديم عون و محمد به امام حسين (عليه السلام) توسط مادرشان حضرت زينب (سلام الله عليها)}
زيباترين نماز {نماز ظهر عاشورا در زير باران تير}
زيباترين جانثاری {حائل قرار دادن دستها، توسط عبدالله ابن حسن (عليه السلام) و دفاع از عمو}
زيباترين سخنرانی {سخنراني امام سجاد (عليه السلام) و حضرت زينب (سلام الله عليها) در کاخ ظلم}
از همه زيبايي ها زيباتر جمله « ما رأيتُ الا جميلاً » که حضرت زينب (سلام الله عليها) حيدر وار بيان کرد. وقتی که یزید با کنایه از ایشان پرسید: خب. چه دیدی؟ و خانم جواب دادند: غیر از زیبایی چیزی ندیدم
اللّهُمَّ عَجِّل لولیکالفرج
4_449856266152443936.mp3
2.95M
⭕️نقش حضرت زینب سلام الله وامام سجاد علیه السلام پس از واقعه عاشورا
#استاد_رائفی_پور
#یا_سیدالساجدین_ع
گاه آهسته فقط وای برادر میخواند
لب تشنه «قتلوا» بود که از بر میخواند
اشک میریخت و هر آینه می گفت حسین
تا دم مرگ فقط روضه حنجر میخواند
#شهادت_امام_سجاد_ع_تسلیت
#السلام_علیک_یا_سیدالساجدین_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
➖➖➖➖➖➖➖
درمحضرحضرت دوست
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوپنجاهونه 👈این داستان⇦《 جوانترین چهره》 ـــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوشصت
👈این داستان⇦《 حرفهایی برای گفتن 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎برنامه شروع شد ... افراد، یکی یکی، میکروفونهای مقابلشون رو روشن میکردن ... و بعد از معرفی خودشون ... شروع به رزومه دادن میکردن ... و من، مات و مبهوت بهشون نگاه میکردم ...😳
🔹هر چی توی ذهنم میگشتم که من تا حالا چه کار کردم ... انگار مغزم خواب رفته بود ... نوبت به من نزدیکتر میشد ... و لیست کارها و رزومه هر کدوم ... بزرگتر و وسیعتر از نفر قبل ... نوبت من رسید ... قلب💓م، وسط دهنم میزد ... چی برای گفتن داشتم❓... هیچی ...
🔸نگاه مسئول جلسه روی من خشک شد ... چشم که چرخوندم همه به من نگاه میکردن ...👀
با شرمندگی خودم رو جلو کشیدم ... و میکروفون مقابلم رو روشن کردم ...🎤
🔻- مهران فضلی هستم ... از مشهد ... و متأسفانه برخلاف دوستان، تا حالا هیچ کار ارزشمندی برای خدا نکردم ...🍃✨
🔹میکروفون رو خاموش کردم و به پشتی صندلی تکیه دادم ... حس عجیب و شرم بزرگی تمام وجودم رو پر کرده بود ...😔
💢- این همه سال از خدا عمر گرفتی ... تا حالا واسه خدا چی کار کردی❓ ... هیچی ...
🔸حالم به حدی خراب بود که اصلا واسم مهم نبود ... این فشار و سنگینیای که حس میکنم ... از نگاه بقیه است یا فقط روحمه که داره از بی لیاقتیم زجر میکشه ...😔😔
🔻سالن بعد از سکوت چند لحظهای به حرکت در اومد ... نوبت نفرات بعدی بود اما انگار فشاری رو که من درونم حس میکردم ... روی اونها هم سایه انداخته بود ... یا کوله بار اونها هم مثل خالی بود ...😳
💢برنامه اصلی شروع شد ... صحبتها، حرفها، نقدها و بیان مشکلاتی که گروههای مختلف باهاش مواجه بودن ... و من سعی میکردم تند تند ... تجربیات و نکات مثبت کلام اونها رو بنویسم ...
💠هر کدوم رو که مینوشتم ... مغزم ناخودآگاه دنبال یه راه حل میگشت ... این خصلت رو از بچگی داشتم ... مؤمن، ناله نمیکنه ... این حدیث رو که دیدم، ناله نکردن شد سرلوحه زندگیم ... و شروع کردم به گشتن ... هر مشکلی، راه حلی داشت ... فقط باید پیداش میکردیم ...👌
🔻محو صحبتها و وسط افکار خودم بودم ... که یهو آقای مرتضوی، مسئول جلسه ... حرفها رو برید و من رو خطاب قرار داد ...
- شما چیزی برای گفتن ندارید❓ ... چهرهتون حرفهای زیادی برای گفتن داره ...😁
🔸شخصی که حرف میزد ساکت شد ... و نگاه کل جمع، چرخید سمت من ...😳😳
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوشصتویک
👈این داستان⇦《 ایدههای خام 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎بدجور جا خورده بودم ... توی اون شرایط ... وسط حرف یه نفر دیگه ...
ناخودآگاه چشمم توی جمع چرخید برگشت روی آقای مرتضوی ... نیم خیز شدم و دکمه میکروفون رو زدم ...
- نه حاج آقا ... از محضر بزرگان استفاده می کنیم ...😊
🔹با لبخند خاصی بهم خیره شد🙂 ... انگار نه انگار، اونجا پر از آدم بود ... نشست بود ... عادی و خودمونی ...
- پس یه ساعته اون پشت داری چی مینویسی❓...
🔸مکث کوتاهی کرد ...
- چشمهات داد میزنه توی سرت غوغاست ... میخوام بشنوم به چی فکر میکنی❓ ...
🔻دوباره نگاهم توی جمع چرخید ... هر چند، هنوز برای حرف زدن نوبت من نشده بود ... با یه حرکت به چرخها، صندلی رو کشیدم جلو ...
🍀- بسم الله الرحمن الرحیم ...
با عرض پوزش از جمع ... مطالبی رو که دوستان مطرح میکنن عموما تکرارایه ... مشکلاتی که وجود داره و نقد موارد مختلف ... بعد از 3، 4 نفر اول ... مطلب جدید دیگهای اضافه نشد ... قطعا همه در جریان این مشکلات و موارد هستند و اگر هم نبودن الان دیگه در جریانن ...
🔹برای این نشستها، وقت و هزینه صرف شده ... و ما در قبال ثانیههاش مسئولیم و باید اون دنیا جواب بدیم ... پیشنهاد می کنم به جای تکرار مکررات ... به راهکار فکر کنیم ... و روی شیوههای حل مشکلات بحث کنیم ... تا به نتیجه برسیم ...👌
🔸سالن، سکوت مطلق بود ... که آقای مرتضوی، سکوت رو شکست ...
- خوب خودت شروع کن ... هر کی پیشنهاد میده ... خودش باید اولین نفر باشه ... اون پشت، چی مینوشتی❓ ...
🔻کمی خودم رو روی صندلی جا به جا کردم ... هنوز خیلی خامه ... باید روشون کار کنم ...
🔹- اشکال نداره ... بگو همین جا روش کار میکنیم ... خودمون واست میپزیمش ...😁ناخودآگاه از حالت جملهاش خندهام گرفت ...
🍃✨بسم الله گفتم و شروع کردم ... مشکلات و نقدها رو دسته بندی کرده بودم ... بر همون اساس جلو میرفتم ... و پشت سر هر کدوم ... پیشنهادات و راهکارها رو ارائه میدادم ...
🔻چند دقیقه بعد، حالت جمع عوض شده بود ... بعضیها تهاجمی به نظراتم حمله میکردن ... یه عده با نگاه نقد برخورد میکردند و خلاءهاش رو میگفتن ... یه عده هم برای رفع نواقص اونها، پیشنهاد میدادن ...😳
و آقای مرتضوی ... در حال نوشتن✍ حرفهای جمع بود ...
🔸اعلام زمان استراحت و اذان ظهر که شد ... حس میکردم از یه جنگ فرسایشی برگشتم ... کاملا له شده بودم ... اما تمام اون ثانیههای سخت، ارزشش رو داشت ...😊
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
خدایا حق ما را بگیر
و انتقام ما را
از کسانی که به ما ستم نمودند بستان !!
مولای غریبم
دعای عمه جانتان
میان مجلس حرامیان !!
تو رو به اِضطرار زینب کبری بیا آقا ...
اللهم عجل لوليک الفرج
بحق سيدتنا الزينب علیها السلام
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎👆👆این کلیپ از دست نده
کلیپ استاد رائفی پور
امام حسین
نشانه ظهور
بگوییم اللهم عجل لولیک الفرج
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
💦🌹💦🌹💦🌹💦
هر صبح روزمان را با سلام به ساحت مقدس چهارده معصوم علیهم السلام
منور و متبرک کنیم.🌹
❤️بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ❤️
❣️اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ و رحمة الله و بركاته
❣️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علي بن ابي طالب و رحمة الله و بركاته
❣️السلام علیکِ یا فاطمةَﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀو رحمة الله وبركاته
❣️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ و رحمة الله و بركاته
❣️اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها الشهيد و رحمة الله وبركاته
❣️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦِ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ و رحمة الله وبركاته
❣️السلاﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ایّها ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ و رحمة الله وبركاته
❣️اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ایّها ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ و رحمة الله وبركاته
❣️اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ایّها ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ و رحمة الله وبركاته
❣️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ايّها ﺍﻟﺮﺿَﺎ و رحمة الله وبركاته
❣️اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ و رحمة الله وبركاته
❣️السلاﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ايّها ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ و رحمة الله وبركاته
❣️اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ و رحمة الله وبركاته
❣️السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی و یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القرآن اِمامَ الاِنسُ و الجّانّ و رحمة الله وبركاته.
🌷السلام عليكم جميعاً ورحمة الله و بركاته🌷
💦🌹💦🌹💦🌹💦🌹💦🌹
التماس دعا
#مهدےجان❤️
هزاران جان عاشق
هزاران قلب مشتاق
هزاران چشم امید
هزاران دست دعا
هزاران بغض در گلو مانده
هزاران روح حسرت زده
در انتظار روز سپیدے ڪہ
طنین قدمهاے مقدست
در گوش آسمان بپیچد
و نواے دلنشینت،جهان را پر ڪند...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
آغاز شد
روزهایی که برایشان
صبح و شام گریه میکنید!
روزهای عیان شدن ناموس خدا
میان کوچه و بازار ، اما...
دلواپس لحظههایی هستم که قلب مهربان و صبورت از حزن و ماتم آکنده است،
برای روزی که با این کاروان به شام میرسی
برای هلهله و سنگ هایِ پشتِ بام...
دلواپسم برایتان آقا جان
برای روزی که با زینب و اطفال
بزمِ شراب میروی،
برای روزی که خرابه کنارِ رقیه...
دلواپسم برای این همه مصیبت در پیش چشمان نازنینت،
و دعا می کنم خداوند حافظتان باشد و الساعه فرج شما را برساند...