eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
668 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ توضیحات دکتر کریس هیور یک محقق مسیحی انگلیسی درمورد امام زمان عجل الله فرجه؛ ❌دنیا بدون امام نابود خواهد شد 🖤اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🖤
8.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️حواست به اتفاقاتی که داره میفته باشه! الآن باید با همه وجودت بیای وسط... وگرنه همه‌ی عمرت و تلف کردی. 👤استاد_شجاعی 🖤اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَ
درمحضرحضرت دوست
💥قسمت ۷۹ و ۸۰ در دل به حرف هایش میخندم .خدا میداند چقدر تا بحال از او ترسیده ام اما اگر به همچین آ
🌱رمان جذاب و خواهر برادری ✔️قسمت ۸۱ و ۸۲ _خودت میدونی دارم راجب چی صحبت میکنم سر تکان میدهم +هم تعجب کردم هم خیلی خوشحالم دوباره آبی چشم هایش را به چشم هایم میدوزد و لبخند کوچکی محزونی میزند _حق داری ، من تو خانواده ای بزرگ شدم که حتی تو خونشون قرآن پیدا نمیشه و بعد پوزخندی میزند سعی میکنم آرامش کنم +چرا از یه دید دیگه بهش نگاه نمیکنی . تو انقدر آدم خوبی بودی حتی با وجود همچین خانواده ای خدا این توفیق رو بهت داده که بتونی راه درست رو انتخاب کنی . سکوت میکند و به فکر فرو میرود .سعی میکنم بحث را عوض کنم +میتونم بپرسم چند وقته نماز میخونی ؟ _خیلی وقت نیست، ۸ روزه لبخندی از سر شادی میزنم +پس الان خیلی پاکی برای من حتما دعا کن سرش را پایین می اندازد ادامه میدهم +وقتی انسان توبه میکنه همه ی گناهانش پاک میشه عین بچه ای که تازه متولد شده _میدونی نورا دلم میخواد عوض بشم ، دلم میخواهد مثل شهدا باشم +میشی . اگه خودت بخوای میشی قطره ی اشکی از گوشه ی چشم سر میخورد اما سریع با پشت دست پاکش میکند .چقدر این لحظه ها برایم شیرین است با احتیاط میپرسم +خانوادت میدونن ؟ _نه ؛ فعلا بهتره ندونن . دلم برایش میسوزد . اگر شهروز بفهمد دمان از روزگارش درمی‌آورد . +چطوری تا الان نفهمیدن ؟ _چون کل این ۸ روز رو تو مسجد نماز خوندم با تعجب نگاهش میکنم . ادامه میدهد _اگه میخواستم هم نمیتونستم تو خونمون نماز بخونم چون پولی که باهاش این خونه رو خریدم نزدیک ۲ سال تو بانک بود و ندادس بخاطر همین نماز توی خونه ی ما ابرو بالا می اندازم +پس خود عمو محسن و بهاره خانم چطوری تو خونتون نماز میخونن؟؟ با لحنی تاسف بار میگوید _مامان بابام که یکی در میون نماز میخونن ولی همونایی هم که میخونن باطله!!! دلم برایش میسوزد . مظلوم تر از چیزیست که فکرش را میکردم . +میخوای با مامان بابای من صحبت کنی ؟ حتما میتونن کمکت کنن لبخند پر محبتی به صورتم میپاشد _عمو محمد و خاله میدونن اخم تصنعی میکنم و با دلخوری میگویم +مامان بابام میدونن ؟ پس فقط من اضافه بودم که بهم نگفتی بلند میخندد _شما که تاج سری . حالا که فهمیدی دیگه از چی ناراحتی ؟ شانه بالا می اندازم و بعد از کمی مکث میگویم +راستی چی شد که یهویی تصمیم گرفتی عوض بشی ؟ _راستشو بخوای خیلیم یهویی نبود بعد از چند وقت تحقیق این تصمیمو گرفتم ولی ماجراش مفصله بعدا برات تعریف میکنم اما فعلا در همین حد بدون که سجاد باعث و بانیش بوده پس بخاطر همین شهریار و سجاد مدام پیش هم بودند و با هم صمیمی شده بودند . شهریار بعد از کمی مکث و من و من کردن میگوید _نورا من خیلی وقته میخوام ازت عذرخواهی کنم ؛ فکر کنم الان بهترین موقعیته ابرو بالا می اندازم +بابت ؟ سرش را پایین می اندازد و به تسبیح در دستش خیره میشود _بابت اون روزی که فهمیدیم به هم محرمیم. میدونی.........باید مراعات میکردم ولی من چون خانوادم حساسیت نداشتم رو این موضوعات نمیدونستم کار اشتباهی تازه الان دارم متوجه میشم لبخند میزنم و سر تکان میدهم +میفهمم ؛ گذشته ها گذشته دیگه بهش فکر نکن ، کاری هم که کردی گناه نبود که بخوای خودتو بخاطرش سرزنش کنی لبخند خجولی میزند و چیزی نمیگوید . بعد از چند دقیقه تصمیم میگیرم موضوعی را که بخاطرش به اتاق شهریار آمدم را بیان کنم با احتیاط میگویم +شهریار یه خواهشی ازت دارم لطفا نه نیار نگاه پرسشگرش را به صورتم میدوزد _بستگی داره خواستت چی باشه با حالت خواهشگرانه ای میگویم +ازت میخوام دیگه پیگیر ماجرای نازنین نشی ابرو هایش را در هم میکشد _متاسفم ولی نمیتونم باید پیداش کنم +ازت خواهش کردم شهریار «شنیدم مصرعی شیوا ، کی شیرین بود مضمونش منم مجنون آن لیلا، که صد لیلاست مجنونش» فریدون مشیری «غرق عشق تو شدم، بلکه تو شاید روزی دل به دریا بزنی، عازم دریا بشوی» احسان نصری
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی.... 💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠 🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸 ⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜ 💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠 ⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜ ⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
آقــا دلم برای شـــما تـنـگ میشود وقتی که آسمان ز غمت رنگ میشود  مولا برای دیدن یک لحظه ی رخت دستم به ریسمان دعا چنگ میشود
💐 آیت الله خامنه ای : تلاوت قرآن و انس با ادعیه ، انسان را در معرض تزکیه و تهذیب و تصفیه باطنی قرار می دهد.
14.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «صلاة در قرآن» 👤 استاد 🔺 مقام امامت اصلا درک نشد، توسط بشریت.
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ پست ویژه بشارت امام خامنه ای : ملت ایران به ظهور امام زمان عج خواهد رسید ... 🖤اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🖤
4_5818863023091092251.mp3
5.72M
⭕️چرا امام زمان نمی‌آید..!؟ کارکرد یاران امام زمان با یاران امام حسین فرق دارد... ♥️ 🖤اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ما كاری برای معرفی امام زمان نكرديم‌، ❗️برای توجه‌ مردم‌ به‌ حضرت‌ بقية ‌الله كاری نكرديم‌. ✅انسان‌ بايد كار كند‌، آقايش‌ را ياری كند، آن‌ هم‌ آقایی كه‌ مايه‌ افتخار همه‌ عالم‌ بشريت است‌؛ مسيحی ها به او‌ افتخار می كنند، زرتشتی ها به او‌ افتخار می كنند، يهودی ها به او‌ افتخار می كنند؛ آن‌ وقت‌ اين‌ آقا متعلق به ما شده‌است، پس كوتاهی نكنيم. ✅هر جای اين‌ مملكت‌ اسلامی هستيم ترويج‌ نام‌ مقدس‌ امام‌ عصر را بر خود واجب بدانيم و مردم‌ را برای ظهور مهيا كنيم. 🖤اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـت
درمحضرحضرت دوست
🌱رمان جذاب و خواهر برادری #لبخندبهشتی ✔️قسمت ۸۱ و ۸۲ _خودت میدونی دارم راجب چی صحبت میکنم سر ت
🌱قسمت ۸۳ و ۸۴ +ازت خواهش کردم شهریار اخمش غلیظ تر میشود _خودم هیچی، عمو محمد و چیکار کنم؟ بهش قول دادم تا همین الانشم به اصرار تو صبر کردم +خیلی خب پس فقط ۱ هفته دیگه بهم وقت بده _برای چی ؟ +فعلا نمیتونم بگم اما هروقت کارم تموم شد بهت میگم اخمش را باز میکند و نفسش را با شدت بیرون میدهد _یک هفته بهت وقت میدم ولی شرط داره لبخندی از سر شادی میزنم +هرچی باشه نشنیده قبول میکنم _اول اینکه خودت با عمو محمد صحبت کنی و بهش بگی . دوم اینکه بعد از یک هفته هرچی فهمیدی رو به میگی و کامل برام توضیح میدی که چرا هِی از من مهلت میخوای لبخند میزنم و سری به نشانه ی تایید تکان میدهم . . . نگاهی به در سبز رنگ زنگ زدیشان می اندازم . به آن لباس های شیک و مارکدار نمیخورد که در همچین جایی زندگی کند . دیروز عصر به آموزشگاه هنر رفتم و بعد از یک ساعت معطلی و آوردن دلیل و برهان توانستم بلاخره آدرس خانه ی نازنین را از مدیر آموزشگاه بگیرم اما وقتی به محله مورد نظر رفتم گفتند خانواده نازنین چند ماه پیش از این محله رفته اند و آدرسی هم به کسی نداده اند . اما من نامید نشدم و بعد از پرس و جو در کل محل ، توانستم آدرس خانه ی جدید را از یکی از اهالی محل بگیرم و حالا آمده ام تا با نازنین صحبت کنم بلکه شاید بفهمم هدف و قصد اصلی شهروز از آزار و اذیت من چیست . چند قدمی نزدیکتر میشوم و محکم به در ضربه میزنم .خانه آنقدر قدیمیست که حتی آیفون هم ندارد !بعد از چند لحظه صدای زنی سالخورده از پشت در می آید _کیه ؟ +ببخشید مادر جان میشه در و باز کنید در را به آرامی باز میشود . پیرزنی لاغر با چادر سرمه ای رنگی و صورت پر چین رو به رویم قرار میگیرد .با شک مجدداً نگاهی به پلاک خانه می اندازم ؛ به آن پیرزن نمی آید مادر نازنین باشد . با لحن مهربانی میگویم +سلام. ببخشید مزاحم شدم ، من با نازنین احمدی کار دارشتم به من گفتن اینجا زندگی میکنه پیرزن اخم غلیظی میکند _چیکارش داری ؟ +من یکی از دوستاشم میخام باهاش راجب یه موضوعی صحبت کنم با چشم هایش سر تا پایم را میکاود _بگو من خودم بهش میگم به زور لبم را به لبخند میکشم +نمیشه باید حتما ببینمش وگرنه بهش زنگ میزدم و میگفتم اخم هایش را باز میکند _بهش بگم تو کی هستی ؟ میدانم اگر اسمم را بگویم نمی آید پس به ناچار میگویم +منو به اسم نمیشناسه به چهره میشناسه _صبر کن الان بهش میگم بیاد چشم غره ای حواله ام میکند و وارد خانه میشود .نفسم را با شدت فوت میکنم +به خیر گذشت بعد از چند دقیقه با شنیدن صدای پایی که هر لحظه نزدیک تر نیشود استرس میگیرم . نازنین همانطور که به زمین گاه میکند در را کمی باز تر میکند _بله با من کاری....... با بلند کردن سرش و دیدن من بهت زده و با چشم هایی که از تعجب گشاد شده به من نگاه میکند .به وضوح رنگش میپرد و ترس و استرس در چشم هایش لانه میکنند .سریع در را هل میدهد که ببندد اما قبل از بسته شدن در پایم را میان میان در میگذارم .با تمام توان در را هل میدهد _پاتو بردار با آرامش میگویم +میخوام باهات حرف بزنم _ولی من نمیخوام من هم متقابلا در را هل میدهم +از چی میترسی ؟ من اگه میخواستم اذیتت کنم یا انتقام بگیرم پلیس با خودم میاوردم اینجا یا حداقل کسی رو همراه خودم میاوردم تن صدایش را بالا میبرد _از اینجا برو ما تو این محله آبرو داریم مثل اینکه نمیشود با او با زبان خوش حرف زد +ببین من کاریت ندارم فقط چند تا سوال دارم . نمیدونم شهروز چقدر بهت گفته اما من یه برادر دارم که در به در داره دنبال تو میگرده ولی من آدرس اینجا رو بهش ندادم اگه به سوالام جواب بدی برادرمو منصرف میکنم وگرنه همین الان زنگ میزنم میگم با پلیس بیاد اینجا اونوقتِ که آبروت با آوردن اسم پلیس انگار ترسید ، دیگر در را هل نمیدهد . حدس میزدم از حرفم بترسد ؛ البته واقعا قصد انجامش را ندارم فقط در حد تحدید است تا به سوال هایم جواب بدهد _از کجا معلوم راست میگی ؟ ممکنه بعدا حرفامو بر علیه خودم استفاده کنی . +من هیچوقت همچین کاری نمیکنم ، اگه واقعا میخواستم به پلیس تحویلت بدم اصلا نمیومدم اینجا چون پلیس مجبورت میکرد جوابه سوالام رو بدی ؛ الانم اگه مجبورم کنی باید پلیس خبر کنم . «عشق هستی زا و روح افرا بُوَد هر چه فرمان میدهد زیبا بُوَد» فریدون مشیری «من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد» باباطاهر