eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
665 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
#کلام_شهید #شهادت عسل است و از عسل شیرین تر این را استادمان امام حسین (ع) در #کربلا به ما آموخت و چه زیبا نوشت کربلا رفتن، خون میخواهد. #شهید_محمدرضا_زارع_الوانی شبتون بخیر و شهدایی 🙏🙏🌹
🏴 😔 اینم سوال های یک از یک که تازه برگشته .. سلام ...✋ از برام بگو... 😊 زائری که پا پیاده 🚶رفتی بودی کربلا از برام بگو...☺️ از دره ورودی از حسین حسین😔 دسته ها از بگو برام...😞 به رسیدی یا نشد بری پایین پا از بگو برام... از تموم اتفاقای تا 😭 از برات بگم... توو خونه پخش مستقیم 😥دیدم فقط از برات بگم... یه گوشه ایی نشستم و برو بیا دیدم فقط😭😭 حالا گوش کن...😔 از برات بگم... خودم رو لحظه ایی میون 😔دیدم فقط و همش زیر لب گفتم... یا امام حسین منم یه ..😔 یا امام حسین منم 😭 آره کربلایی عزیز این شد قصه اربعین امسال ما 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 @Abbasse_Kardani در محضر حضرت دوست
🌸🍃 🍃 وقتی قرار است امام زمان؛ به امام ع شناخته شود...! پس تنها مسیر همین مسیر است... راه و ؛ از میگذرد ! عيار را وقتي كه از كربلا گذرش دادي ميتواني بسنجي...
گفتم از چه می دانی؟ گفت : و و سر بریده و اسارت... گفتم از چه ؟ گفت : راهش بماند برای اهلش ، ماییم و ذکر جنونمان! گفتمش : هم اگر در صفین زخم عمیق تری میخورد شهید می شد و شاید الگوی ما قرار میگرفت ، اما راهش گم گشت و مسیرش به رسید و دستانش به خون آل الله آغشته شد ... -اگر را نشناسی ، تو را آخر کار ، به# امام کُشی وا میدارد . حسینی آنجا زیباست و گرانبها که حسینی داشته باشیم و راه را گم نکنیم. در راه حسین ع بودن یعنی که از بار تعلق دنیا رها بودن و معرفت داشتن @Abbasse_Kardani
Misaq-Haftegi970717[05].mp3
18.98M
🎙همه ستونای تو جاده‌ی اربعین میگه: هلابیکم 💠 🎤🎤 حاج میثم مطیعی @Abbasse_Kardani
👆👆👆 از (ع) نقل می کند: (صاحب الامر) از این جهت با (ع) شباهت دارد که برادران یوسف –با اینکه و بودند و قبلا هم با وی داشتند- وقتی پیش او رفتند تا خودش را معرفی نکرد او را نشناختند و با اینکه بین او و (ع) بیش از هیجده روز فاصله نبود، از وی اطلاع نداشت. پس چرا این مردم انکار می کنند که همین امر را نسبت به حجت خویش نیز انجام دهد؟ او نیز بین تردد می کند ودر بازار ایشان راه می رود و بر فرش های آنان قدم می گذارد؛ ولی مردم او را نمی شناسند و به همین وضع زندگی می کند تا هنگامی که به او اذن معرفی به مردم را بدهد. آن برای انجام وظایف و تکالیف خود از مکانی به مکان دیگر می رود و بر اساس معتبره در شهرها و اماکن مختلفی دیده شده است. ، ، ، ، ، ، ، و از جمله آن است. در بعضی از ها و مناسبت ها در مکانی مقدس حضور دارد.
⭕️ یاران حضرت، اند 🔹 یکی از نکات جالب و دانستنی دربارة مؤمنان این است که همواره در طول تاریخ، شیعیان به عنوان «حلال زاده» ها شناخته می شدند و حتی می‌گوید: 🔹اگر می خواستیم ببینیم کسی حلال زاده است یا خیر او را امتحان می کردیم ببینیم امیرالمومنین(ع) را در دل دارد یا خیر. 🔹 در روایات آمده است: «آنها [یاران امام] شبانه از رختخوابشان ناپدید می‌شوند و صبح در حاضر می شوند و برخی از آنها در روز روشن بر فراز ابرها راه می‌روند. آنها با ، ، لقب و دیگر خصوصیاتشان شناخته می‌شوند.» 🔹 بد نیست بدانیم که افرادی که در تاریخ با شناخته می شدند، افرادی بودند که نام پدرشان معلوم نبود. مثل جنایتکار معروف ماجرای : . 🔹 امّا معلوم است که یار امام زمان(عج), در درجه نخست می‌بایست از ولادت پاک و طاهری برخوردار باشد. به همین خاطر است که نام پدران آنها و اجدادشان نزد اهل بیت(ع) معلوم و شناخته شده است. 🔹 امیرمؤمنان(ع) می فرمایند: «من آنها را با نام، نام پدر، قبیله، لباس، اسلحه، محل اقامت و مراتب علمی و عملی‌اشان می‌شناسم....» 📚 برگرفته از کتاب « »؛ به نقل از بشارة الاسلام، ص 208.
📚 ⛅️ 8⃣3⃣ 💢آنجا را نگاه کن...! آن ، دست به سوى یازیده است.خودت را برسان زینب ! که سکینه در حالى نیست که بتواند از خودش دفاع کند.... مواظب باش که لباس به پایت نپیچد! نه ! زمین نخور زینب ! الان وقت لرزیدن زانوهاى تو نیست . بلبند شو! سوزش زانوهاى زخمى قابل تحمل تر است از آنچه پیش چشم تو بر سکینه مى رود. 🖤کار خویش را کرد آن ! این که در دستهاى اوست و این خون تازه که از و و مى چکد. جز نگاه خشمگین و نفرین ، چه مى توانى بکنى... با این دشمن بى همه چیز.گریه سکینه طبیعى است... اما این چرا مى کند؟! گریه ات دیگر براى چیست اى خبیثى که دست به شوم ترین کار عالم آلوده اى! 💢نگاه به سکینه دارد و دستهاى خونین خودش و گوشواره . و گریه کنان مى گوید:_به خاطر مصبتى که بر شما اهل بیت پیامبر مى رود!با حیرت فریاد مى زنى که :_✨خب نکن ! این چه حالتى است که با گریه مى کنى ؟گوشواره را در انبانش جا مى دهد و مى گوید:_من اگر نبرم دیگرى مى برد.. 🖤؟! واى اگر جهل و قساوت به هم درآمیزد! دندانهایت را به هم مى فشارى و مى گویى :خدا دست و پایت را قطع کند و به آتش🔥 دنیایت پیش از آخرت بسوزاند! و همو را در چند صباح دیگر مى بینى که دست و پایش را و او زنده به آتش مى اندازد.... را که خود و است... به از مى فرستى و خودت را عقاب وار به بالین بیابانى سجاد مى رسانى. 💢عده اى با و و او را دوره کرده اند.... و که سر دسته آنهاست به جِد قصد کشتن او را دارد... و استدلالش فرمان ابن زیاد است که :_هیچ مردى از لشگر حسین نباید زنده بماند.. تو مى دانستى که در باید چنان بشود که دشمن به زنده ماندنش و به کشتنش پیدا نکند، 🖤اما اکنون مى بینى که او نیز به اندازه وخامت حال او جدى است... پس میان شمشیر شمر و بستر سجاد مى شوى.... پشت به سجاد و رو در روى شمر مى ایستى ، دو دستت را همچون دو بال مى گشایى و بر سر شمر فریاد مى زنى شرم نمى کنى از کشتن بیمارى تا بدین حد زار و نزار؟ و الله مگر از جنازه من بگذرى تا به او دست پیدا کنى. 💢این کلام تو، نه رنگ تعارف دارد، نه جوهر تهدید.... چه ؛ مى دانى که کسى نیست که از کشتن زنى حتى مثل تو پرهیز داشته باشد.بر این باورى که یا تو را مى کشد و نوبت به سجاد نمى رسد،... که تو شده اى . و چه فوزى برتر از این ؟! و یا تو و او هر دو را مى کشد که این بسى است از زیستن در زمین بى امام زمان و از حجت.... 🖤شمر، شمشیر را به قصد کشتننت فراز مى آرد و تو چشمانت را مى بندى تا آرامش آغوش خدا را با همه وجودت بچشی..اما...اما انگار هنوز هستند کسانى که واقعه اى اینچنین را بر نمى تابند. یک نفر که جبهه دشمن است ، پا پیش مى گذارد و بر سر نهیب مى زند که :هر چه تا به اینجا کرده اید، کافیست . این دیگر در قاموس هیچ بنى بشرى نیست. و دیگرى ، زنى است از ، با شمشیر افراشته پیش مى آید،... همسر و همدستانش در جبهه دشمن مى ایستد... .... لینک کانال : @Abbasse_kardani
📚 ⛅️ 8⃣4⃣ 💢... که ناگهان فرود آمد و گفت: (اى محمد! خداوند تبارك و تعالى از احساس تو آگاه گشت و شادمانى تو را از داشتن چنین برادر و دختر و فرزندانى دریافت و خواست که این را بر تو ببخشد و این را گواراى وجودت گرداند... پس که ایشان و فرزندان ایشان و دوستان و شیعیان ایشان، با تو در بمانند و هرگز میان تو و آنان نیفتد. 🖤هر چقدر تو هستى ، آنان گرامى شوند و هر که تو را نصیب مى شود، آنان را نیز بهره باشد آنقدر که تو شوى و از رضایت هم روى. ، در این دنیا بسیار مى کشند و فراوان مى بینند، به دست که ، مى نامند و از مى شمارند، در حالیکه و از آنها . آنان کمر به ایذاء عزیزان تو مى بندند و هر کدام را به قتل مى رسانند آنچنانکه و از هم مى گیرد و مى شود. را براى آنان چنین رقم زده است و براى تو درباره آنان. 💢پس خداوند متعال را به خاطر تقدیرى چنین سپاس گو به این او باش.)من خداوند را گفتم و به این چنین دادم.سپس گفت : (اى محمد! پس از تو و خواهد شد و از دست دشمنان 🐲تو خواهدکشید و مصیبتها خواهد دید تا آنکه به خواهد رسید.قاتل او و موجود روى زمین است همانند کشنده در شهرى که به آن هجرت خواهد کرد یعنى و آن شهر، شیعیان او و شیعیان فرزندان اوست. و اما این فرزند تو و با دست اشاره کرد 🖤 به با و و برگزیدگان امت تو به شهادت خواهد رسید در کنار و در سرزمینى که خوانده مى شود که از سوى دشمنان تو و دشمنان فرزندان تو در مى رسد در روزى که غم آن است و حسرت آن ماندگار. ، و بارگاه روى است و قطعه اى است از قطعات .🌸و آنگاه که فرزند تو و یاورانش به شهادت مى رسند و سپاه و ، محاصره شان مى کنند،... زمین به لرزه در مى آید و کوههابه اضطراب و تزلزل مى افتد و دریاها خشمگین و متلاطم مى شود و اهل آسمانها، آشفته وپریشان مى شوند و اینهمه از سر خشم به دشمنان توست... 💢یا محمد! و دشمنان فرزندان تو و عظمت حرمتى که از خاندان تو شکسته شده است و شر هولناکى که به فرزندان عترت تو رسیده است.و در آن زمان هیچ موجودى نیست که داوطلب حمایت از فرزندان تو نمى شود و از خدا براى یارى حجت خدا پس از تو، رخصت نمى طلبد. ناگهان نداى وحى خداوند در آسمانها و زمین و کوهها و دریاها طنین مى افکند که : ''این منم فرمانرواى قدرتمند! کسى که هیچ از حیطه بیرون نیست و هیچ او را به عجز نمى آورد. 🖤 و من در امر یارى و انتقام. به و که قاتلان فرزند پیامبرم را و به عترت رسولم را چنان عذاب کنم که هیچ کس را در عالم چنین عذاب نکرده باشم . آنان که و پیامبر را شکستند، او را کشتند و به خاندان او ستم کردن...''تمام آسمان 🌫و زمین با شنیدن این کلام خداوند، ضجه مى زنند... .... لینک کانال : @Abbasse_kardani
📚 ⛅️ 0⃣6⃣ 💢به زحمت از مرکب فرود مى آیى و را به مى گیرى . کنیز انگار سالهاست که مرده است.... مصیبتى براى کاروانى که قوت دائمى اش مصیبت شده است. صداى فریاد و شیون ، توجهت را جلب مى کند.... را مى بینى ، با سر و پاى برهنه که افتان و خیزان پیش مى آید،... مى افتد، برمى خیزد، شیون مى کند، چنگ بر صورت مى زند و خاك بر سر مى پاشد.نزدیکتر که مى آید، مى بینى است.... خبر، او را از جا است و با به اینجا کشانده است. 🖤سر کنیز را زمین مى گذارى و به استقبال او مى شتابى تا مگر سر و رویش را .... که خود، و است با تکه پارچه هایى در دست به دنبال او مى دود.... براى اینکه را در بگیرى و دهى ، ،... اما زن پیش از آنکه آغوش تو را درك کند اى مى کشد و بر مى افتد.... مى نشینى و سر و شانه هایش را بلند مى کنى ، را برسرش مى افکنى و در مى گیرى.... 💢و به درمى یابى که هم الان از بدنش مفارقت کرده است،... اگر چه از صورتش خون تازه مى چکد... و اگر چه و صورتش در زیر ناخنهاى خون آلودش رخ مى نماید... و اگر چه اشکبارش به تو خیره مانده است. سعد و پیش پایت زانو مى زند و نمى داند که بر شما گریه کند یا . ، حتى مجال بر سر را به تو نمى دهند. 🖤، کاروان را راه مى اندازند و به سمت دروازه، پیش مى برند.... از ورود به شام ، صداى ، و و و ، به کاروانآیدشهریکپارچه_شادى_ومستى_است . و در کوچه و خیابان به و مشغولند.... 👈 ....👉 💢دختران و زنان ، در مى چرخند.... پارچه هاى و هاى دیبا، همه دیوارهاى شهررا پر کرده است.... هر که با هر چه توانسته ، کوچه و محله و خیابان را بسته است. جا به جا شدن افراشته اند... و قدم به قدم ، بر سر مردم مى پاشند.همه این به خاطر یک لشگر چندین هزار نفرى بر یک سپاه کوچک صد و چند نفرى است⁉️ ... 🖤همه این ساز و دهلها و بوق و کرناها براى اسیر گرفتن یک مرد بیمار و هشتاد زن و کودك داغدیده و رنج کشیده و بى پناه است!؟آرى آنکه در به دست سپاه کشته شد، مخلوق روى زمین بود... و همه عالم و آدم در ارزش با او برابرى نمى کرد... و این و بود.... ولى مردمى که به پایکوبى و دست افشانى مشغولند که این چیزها را . 💢آرى، تمام و و و و پهنه گیتى با از این کاروان ، برابرى نمى کند... و این کاروان به معنا بیش از تمام جهان است.اما این عروسکان دست آموز که دنبال اى براى و بى خبرى مى گردند که این حرفها را نمى فهمند. که قدرى از این حرفها را مى فهمد و از مشاهده این وضع ، حیرت کرده است ، مراقب و هراسناك ، خودش را به تو مى رساند و مى گوید: 🖤_قصه از چه قرار است ؟ شما که از چنان منزلتى برخوردارید، به چنین ذلتى چرا تن داده اید؟ چرا خدا به چنین حال و روزى براى شما رضایت داده است ؟! تو به او مى گویى : _✨به آسمان🌫 نگاه کن!نگاه مى کند... و تو پرده اى از پرده ها را برایش کنار مى زنى... در آسمان تا چشم کار مى کند، لشکر و سپاه و عده و عده است... که همه چشم انتظار یک اشارت صف کشیده اند..... غلغله اى است در آسمان و لشگرى به حجم جهان ، داوطلب یاورى شما خاندان ، گشته اند.... مرد، این و و ، زانو مى زند... .... لینک کانال : @Abbasse_kardani
📚 ⛅️ 2⃣7⃣ 💢و در آغوشش میگیرند... و تو گمان مى کنى که هم الان آرام مى گیرد و صبر مى کنى.... بچه، بغل به بغل و دست به دست مى شود اما .پیش از این هم آرام نبوده است.... از خود تا همین .... لحظه اى نبوده که آرام گرفته باشد، لحظه اى نبوده که بهانه پدر نگرفته باشد، لحظه اى نبوده که اشکش خشک شده باشد، لحظه اى نبوده که با زبان کودکانه اش مرثیه نخوانده باشد. 🖤انگار که ، برخلاف سن و سالش ، از همه بوده است. به همین دلیل در تمام طول راه،... و همه منازل بین راه ، ملاحظه او را کرده اند، به دلش راه آمده اند، در آغوشش گرفته اند، دلدارى اش داده اند، به تسلایش نشسته اند و یا لااقل پا به پاى او گریسته اند. هر بار که گفته است : _✨کجاست پدرم ؟ کجاست حمایتگرم ؟ کجاست پناهگاهم ؟ با او ... 💢و وعده پدر از سفر را به او داده اند.هر بار که گفته است : _✨عمه جان! از ساربان بپرس که کى به منزل مى رسیم . تلاش کرده اند که... با نوازش او، با سخن گفتن با او و با دادن وعده هاى شیرین به او، رنج سفر را برایش کم کنند... اما انگار ماجرا فرق مى کند.... این گریه با گریه همیشه متفاوت است . این گریه، گریه اى نیست که به سادگى آرام بگیرد... و به زودى پایان بپذیرد. انگار نه خرابه ، که را بر سرش گذاشته است این دختر سه ساله.... 🖤فقط خودش که گریه نمى کند، با مویه هاى کودکانه اش، همه را به گریه مى اندازد... و ضجه همه را بلند مى کند. تو هنوز بر سر سجاده اى که از سر بریده حسین مى شنوى که مى گوید:_✨خواهرم! دخترم را آرام کن.تو ناگهان از سجاده کنده مى شوى و به سمت مى دوى... او رقیه را در آغوش گرفته است ، بر سینه چسبانده است و مدام بر سر و روى او بوسه مى زند... 💢و تلاش مى کند که با لحن شیرین پدرانه و برادرانه آرامش کند اما موفق نمى شود.... تو بچه را از آغوشش مى گیرى... و به سینه مى چسبانى... و از وحشت مى کنى._✨رقیه جان! رقیه جان! دخترم! نور چشمم! به من بگو چه شده عزیز دلم! بگو که در خواب چه دیده اى! تو را به جان بابا حرف بزن... که از گریه به افتاده است، بریده بریده مى گوید: 🖤_✨بابا، را دیدم که در بود و یزید بر لب و دندان و صورت او چوب مى زد. بابا خودش به من گفت که بیا.با تو هر زبانى که بلدى... و با هر شیوه اى که همیشه او را آرام مى کرده اى... ، تلاش مى کنى که آرامش کنى و از یاد پدر غافلش گردانى ،... اما نمى شود، این بار، دیگر نمى شود. گریه او، بى تابى او و ضجه هاى او و خرابه نشین را و را آنچنان به گریه مى اندازد... که خرابه یکپارچه و مى شود و به مى رسد.... 💢یزید که مى شنود؛ دختر حسین به دنبال سر پدر مى گردد، که سر را به خرابه بیاورند.... ، انگار تازه است. خود را به روى سر مى اندازد... .... لینک کانال : @Abbasse_kardani
📚 ⛅️ 5⃣7⃣ 🏴🏴 💢انگار مصیبت تو آغاز شده است.... همه و و ، یک طرف ،... و این یک طرف. همه غمها و دردها و غصه ها یک طرف و یک طرف.نه زنان و کودکان کاروان و نه سجاد و نه حتى فرشتگان آسمان ، نمى توانند تو را در این غم تسلى ببخشد.... و چگونه تسلى دهند فرشتگانى که خود صاحب عزایند... و پر و بالشان به قدرى از سنگین شده است... که پرواز به سوى آسمان را نمى توانند.تنها حضور مادرت مى تواند تسلى بخش جان سوخته تو باشد. پس خودت را به آغوش بسپار و عقده فروخورده همه این داغها و دردها رابگشا... 🖤مگر نه بزرگترین آرزوى هر ، رسیدن به خویش است ؟ و مگر نه مقصد در پیش است ؟ پس چرا تو مدام تداعى خاطرات گذشته را مى کنى... و در کجاوه تنهایى خودت ، اشک مى ریزى ؟نمى توان گفت که هر چه بود، گذشت . ولى مى توان گفت که ، سپرى شد.... اگر چه این فصل به اندازه تمام سالهاى عمر، کش آمد... و اگرچه این فصل ، خزانى جاودانه براى عالم ، رقم زد.... نمى توان توقع کرد که تو اکنون که به مدینه باز مى گردى، تمام خاطرات این سفر را، این سفر پر رنج و راز و خطر را نکنى... 💢و براى لحظه لحظه آن ، کجاوه خودت ، نریزى. اما تو باید خودت را هم حفظ کنى زینب ! چرا که هنوز به نرسیده است.پس به یاد بیاور اما گریه نکن.... یزید شما را میان اقامت در شام و مراجعت به مدینه، مخیر ساخت.... و تو و امام، مراجعت به مدینه را برگزیدید. تو گفتى :_✨ما را به مدینه برگردان . ما به سوى جدمان هجرت مى کنیمبه هنگام خروج از شام، یزید براى تو پیشکش آورد و گفت : 🖤_این را به عوض بگیرید. و تو بر سرش فریاد زدى که : _✨واى بر تو اى یزید که چقدر و و . برادرم را مى کشى و در عوض آن به من مال مى دهى ⁉️یزید شرمگین سرش را به زیر افکند و پولهایش را پس کشید.یزید به جبران گذشته، را که مسن تر و مهربانتر و نرمخوتر بود به سرپرستى کاروان برگزید... و به او سفارش کرد که همه گونه با اهل کاروان مدارا کند. کاروان را از کناره شهرها بگذارند... و در جاى خوب مقام دهد. و ماموران و محافظان را از اطراف کاروان ، دورتر نگاه دارد تا اهل کاروان معذب نشوند.... 💢و نیز دستور داد که بر شترها بگذارند و کجاوه ها را با پارچه هاى و ، زینت دهند و...و تو وقتى چشمت به این پارچه هاى رنگارنگ افتاد،... خشمگین شدى و فریاد زدى : این پارچه هاى الوان و این زینتها را فرو بریزید. این کاروان ، فرزند رسول االله است. کاروان را بپوشانید تا مردم بدانند که این کاروان شهادت اولاد زهر است. و دستور دادى که علاوه بر آن ، در پس و پیش و میان کاروان برافرازند... 🖤تا هر کس به این کاروان بر مى خورد،.. بفهمد که چه اتفاق بزرگى در عالم افتاده است... و بفهمد که باعث و بانى این اتفاق که بوده است و بفهمد که... و براى دستگاه یزید نماند.با اى که تو در مجلس یزید خواندى ،... با که تو در شام بر پا کردى و با خطبه تکان دهنده اى که درمسجدشام خواند،... بر حکومت خود ترسید.. ..... لینک کانال : @Abbasse_kardani
⭕️ پست ویژه 👌 راهپیمایی اربعین ؛ از علائم ظهور 💚 حضرت عیسی علیه السلام: 🌤 آن گاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد؛ و در آن وقت جمیع طوایف زمین سینه زنی کنند؛ و پسر انسان را ببینند که بر اَبرهای آسمان با قوت و جلال عظیم می‌آید..! 📗انجیل متی، ص۴۱،ب۲۴،آیات۲۸-۲۹ ✍ آیا امروز جز برای حسین بن علی علیهماالسلام هر ساله در کربلا و در روز اربعین جمیع امّت‌های عالم سینه زنی (عزاداری) می‌کنند؟! پسر انسان، مهدی عجل الله فرجه، از فرزندان امام حسین صلوات الله علیه است. 
عنایت یوسف زهرا (ع) به زائر امام حسین (ع).mp3
10.46M
💚 ماجرای عنایت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به زائر (ع) 👌 پیشنهاد دانلود و نشر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ علائم و نشانه های تکوینی و تشریعی ظهور و اتفاقات عجیبی که در برخی نقاط دنیا در حال رخ دادن هست 👈 پیشنهاد دانلود و نشر 🤲 خدایا به احترام و و حسینی در ظهور آقاجان مان امام زمان تعجیل کن
YEKNET.IR لشکر ارباب راه افتاده-narimani.mp3
7.85M
☀️ یا خیر حبیب و محبوب «💘» ⛈ لشکر ارباب راه افتاده ⛈ گذرا به در خونه‌ی شاه افتاده 👤 👌 پیشنهاد می شود