eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
674 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
درمحضرحضرت دوست
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_بیست وهفتم🌹 این داستان👈والسابقون قرآن رو برداشتم ... این بار نه
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_بیست وهشتم🌹 این داستان👈پسر پدرم هر چه زمان به پیش می رفت ... زندگی برای شکستن کمر من ... اراده بیشتری به خرج می داد ... چند وقت می شد که سعید ... رفتارش با من داشت تغییر می کرد ... باهام تند می شد ... از بالا به پایین برخورد می کرد ... دیگه اجازه نمی داد به کوچک ترین وسائلش دست بزنم ... در حالی که خودش به راحتی به همه وسائلم دست می زد ... و چنان بی توجه و بی پروا ... که گاهی هم خراب می شدن ... با همه وجود تلاش می کردم ... بدون هیچ درگیری و دعوا ... رفتارش رو کنترل کنم ... اما فایده ای نداشت ... از طرفی اگر وسایل من خراب می شد ... پدرم پولی برای جایگزین کردن شون بهم نمی داد ... وقتی با این صحنه ها رو به رو می شدم ... بدجور اعصابم بهم می ریخت ... و مادرم هر بار که می فهمید می گفت ... - اشکال نداره مهران ... اون از تو کوچیک تره ... سعی کن درکش کنی ... و شرایط رو مدیریت کنی ... یه آدم موفق ... سعی می کنه شرایط رو مدیریت کنه ... نه شرایط، اون رو ... منم تمام تلاشم رو می کردم ... و اصلا نمی فهمیدم چی شده؟ ... و چرا رفتارهای سعید تا این حد در حال تغییره؟ ... گیج می خوردم و نمی فهمیدم ... تا اینکه اون روز ... از مدرسه برگشتم ... خیلی خسته بودم ... بعد از نهار ... یه ساعتی دراز کشیدم ... وقتی بلند شدم ... مادرم و الهام خونه نبودن ... پدرم توی حال ... دست انداحته بود گردن سعید ... و قربان صدقه اش می شد ... - تو تنها پسر منی ... برعکس مهران ... من، تو رو خیلی دوست دارم ... تو خیلی پسر خوبی هستی ... اصلا من پسری به اسم مهران ندارم ... مادرت هم همیشه طرف مهران رو می گیره ... هر چی دارم فقط مال توئه ... مهران 18 سالش که بشه ... از خونه پرتش می کنم بیرون ... پاهام سست شد ... تمام بدنم می لرزید ... بی سر و صدا برگشتم توی اتاق ... درد عجیبی وجودم رو گرفته بود ... درد عمیق بی کسی ... بی پناهی ... یتیمی و بی پدری ... و وحشت از آینده ... زمان زیادی برای مرد شدن باقی نمونده بود ... فقط 5 سال ... تا 18 سالگی من ... دارد........🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_بیست ونهم🌹 این داستان👈 هادی های خدا - خداوند می فرمایند داستان: بنده من ... تو یه قدم به سمت من بیا... من ده قدم به سمت تو میام ... اما طرف تا 2 تا کار خیر می کنه ... و 2 قدم حرکت می کنه ... میگه کو خدا؟ .. چرا من نمی بینمش؟ ... فاصله تو تا خدا ... فاصله یه ذره کوچیک و ناچیز از اینجا تا آخر کهکشان راه شیریه ... پیامبر خدا ... که شب معراج ... اون همه بالا رفت ... تا جایی که جبرئیل هم دیگه نتونست بالا بیاد ... هم فقط تا حدود و جایی رفت ... حالا بعضی ها تا 2 قدم میرن طلبکار هم میشن ... یکی نیست بگه ... برادر من ... خواهر من ... چند تا قدم مورچه ای برداشتی ... تازه اگر درست باشه و یه جاهایی نلرزیده باشی ... فکر کردی چقدر جلو رفتی که معرفتت به حدی برسه که ... تازه چقدر به خاطر خدا زندگی کردی؟ ... چند لحظه و ثانیه زندگیت در روز به خاطر خدا بوده؟ ... از مالت گذشتی؟ ... از آبروت گذشتی؟ ... از جانت گذشتی؟ ... آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه و فال به نام من دیوانه زدند ... اما با همه اون اوصاف .. عشق ... این راه چند میلیون سال نوری رو ... یک شبه هم می تونه بره ... اما این عشق ... درد داره ... سوختن داره ... ماجرای شمع و پروانه است ... لیلی و مجنونه ... اگر مرد راهی ... و به جایی رسیدی که جرات این وادی رو داری ... بایست بگو ... خدایا ... خودم و خودت ... و الا باید توی همین حرکت مورچه ای بری جلو ... این فرق آدم هاست که یکی یک شبه ... ره صد ساله رو میره ... یکی توی دایره محدود خودش ... دور خودش می چرخه ... واکمن به دست ... محو صحبت های سخنران شده بودم ... و اونها رو ضبط می کردم ... نماز رو که خوندن ... تا فاصله بین دعای کمیل رو رفت بالای منبر ... خیلی از خودم خجالت کشیدم ... هنوز هیچ کار نکرده ... از خدا چه طلبکار بودم ... سرم رو انداختم پایین ... و توی راه برگشت ... تمام مدت این حرف ها توی سرم تکرار می شد... اون شب ... توی رختخواب ... داشتم به این حرف ها فکر می کردم که یهو ... چیزی درون من جرقه زد ... و مثل فنر از جا پریدم ... - مهران ... حواست بود سخنرانی امشب ... ماجرای تو و خدا بود ... حواست بود برعکس بقیه پنجشنبه شب ها ... بابا گفت دیر میاد ... و مامان هم خیلی راحت اجازه داد تنها بری دعای کمیل ... همه چیز و همه اتفاقات ... درسته ... خدا تو رو برد تا جواب سوالات رو بده ... و اونجا ... و اولین باری بود که با مفهوم هادی ها آشنا شدم ... اسم شون رو گذاشتم هادی های خدا ... نزدیک ترین فردی... که در اون لحظه می تونه واسطه تو با خدا باشه ... واسطه فیض ... و من چقدر کور بودم ... اونقدر کور که هرگز متوجه نشده بودم ... دوباره دراز کشیدم ... در حالی که اشک چشمم بند نمی اومد ... همیشه نگران بودم ... نگران غلط رفتن ... نگران خارج شدن از خط ... شاگرد بی استاد بودم ... اما اون شب ... خدا دستم رو گرفت و برد ... و بهم نشون داد... خودش رو ... راهش رو ... طریقش رو ... و تشویق ... اینکه تا اینجا رو درست اومدی ... اونقدر رفته بودم که هادی ها رو ببینم و درک کنم ... با اون قدم های مورچه ای ... تلاش بی وقفه 4 ساله من ... دارد.........🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشکل‌گشا یا همه محتاج چاره‌اند تو آفتاب و کلّ عوالم ستاره‌اند یابن الحسن، حُسین زمان، باغبان دین بی تو گل و بهار دچار شراره‌اند 💚اللهم عجل لولیک الفرج💚 شبتون مهدوی
❣ 💐رسیده ونیامدی آقا 🍁جهان نموده قیام و 💐دمی بیاونظرکن ،که دشمنت امروز 🍁شکسته⚡️ تیغ ونیام و آقا 💐چگونه از بگویم⁉️ 🍁که این "نفس" گویی 💐شررگرفت و نیامدی آقا😔 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃
⚘﷽⚘ ⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘ روزها بیهوده از پےهم مے‌آیند و مےگذرند و نشانےاز خود نمےگذارند اما اے آخرین رؤیاے عشق هیچ چیز خیال روے تو را از جانِ من نمیتواند دور کند ... ٖ ٖ ٖ ٖ ٖ و من تک تکِ این روزهاے سخت و این ثانیہ هاے پر از رنج و درد را تنها بہ شوقِ روے ماهِ تو تحمل میکنم. در افق آرزوهایم تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...
* عجّل الله تعالی فرجه الشریف 🖇قسمتِ پانزدهم - امام مهدی علیه السّلام درکلام معصومین علیهم صلوات الله ۱۲ - امام هادی علیه السلام «إِذا غابَ صاحِبُکُمْ عَنْ دارِ الظَّالِمِینَ، فَتَوَقَّعُوا الفَرَجَ؛ [۱] زمانی که صاحب و امام شما از دیار ستمگران غایب گشت، چشم انتظار فرج باشید». ۱۳ - امام حسن عسکری علیه السّلام: «اَلمُنْکِرُ لِوَلَدِی کَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِیعِ أَنْبِیاءِ اللَّهِ وَرُسُلِهِ ثُمَّ أَنْکَرَ نُبُوَّةَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَالمُنْکِرُ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله کَمَنْ أَنْکَرَ جَمِیعَ الأَنْبِیآءِ، لِأَنَّ طاعَةَ آخِرِنا کَطاعَةِ أَوَّلِنا وَالمُنْکِرُ لِآخِرِنا کَالمُنْکِرُ لِأَوَّلِنا؛ [۲] کسی که فرزندم - مهدی علیه السلام - را انکار کند، مانند کسی است که تمام پیامبران و رسولان الهی را قبول داشته باشد، اما نبوت رسول خداصلی الله علیه وآله را انکار نماید، و انکار کننده رسول خداصلی الله علیه وآله مانند کسی است که همه انبیاء را انکار نماید؛ چون اطاعت آخرین امام ما به منزله اطاعت اولین امام است و منکر آخرین امام ما به منزله منکر اولین امام است». ------------------ [۱]: 📚کمال الدین: ج ۲، باب ۳۷، ص ۳۸۰. [۲]: 📚همان: ج ۲، باب ۳۸، ص ۴۰۹.* * اللهــم عجــل لولیـک الفــرج                🌼🍃🌺🍃🌼 @Abbasse_Kardani
💠 🔹قبل از حضرت مهدی علیه السلام دو امام (امام جواد عليه السلام و امام هادی علیه السلام) قبل از سن بلوغ به مقام امامت نایل آمدند و این شاید خود به نوعی ایجاد آمادگی برای پذیرش امامت حضرت مهدی علیه السلام، در سن کودکی بوده است. اولین امامی که در سن کودکی به امامت رسید، نهمین پیشوای شیعیان بود و از آنجا که این مسأله در دوران امامت بی سابقه بود، ابتدا مورد پرسش و تردید عده ای قرار گرفت؛ ولی کم کم با هدایت های امام رضا عليه السلام و بیاناتی از خود آن حضرت، قلب شیعیان آرام گرفت. 🔸 معمر بن خلاد گوید: "اسم الرضا عليه السلام وكر شيئا فقال: ما حاكم إلى ذلك ما أبو جعفر قد أجلته مجلسی و صيته مکانی و قال انا اهل بیت وارث صاغونا عن أكابرنا القذة بالقذي. " از امام رضا عليه السلام شنیدم که مطلبی راجع به امر امامت بیان کرد و سپس فرمود: شما چه احتیاجی به این موضوع دارید؟ این ابو جعفر است که او را به جای خود نشانیده و قائم مقام خود ساخته ام و فرمود: ما خاندانی هستیم که خردسالانمان مو به مو از بزرگسالانمان ارث می برند.» (الکافی، ج ۱، ص ۳۲۰، ح ۲.) روایت یاد شده بیانگر این حقیقت است که مقام امامت، ربطی به کمی و یا زیادی سن ندارد، 🔸 صفوان بن يحيی گوید: به امام رضا عليه السلام عرض کردم: پیش از آنکه خدا ابی جعفر عليه السلام را به شما ببخشد، درباره جانشین تان از شما می پرسیدیم و شما می فرمودید؛ خدا به من پسری عنایت می کند. اکنون او را به شما عنایت کرد و چشم ما را روشن نمود. اگر خدای ناخواسته برای شما پیش آمدی کند، به که بگرویم؟ حضرت با دست اشاره به ابی جعفر فرمود که در برابرش ایستاده بود، عرض کردم: قربانت گردم، این پسر سه ساله است: فرمود: چه مانعی دارد عيسى عليه السلام سه ساله بود که به حجت قیام کرد.» همان، ج ۱، باب الاشارة و النص على ابن جعفر الثانی) 🔸علی بن اسباط گوید: «امام محمد تقی علیه السلام را دیدم که به طرف من می آمد، من نگاهم را به او تیز نموده و به سر و پایش نگاه می کردم تا اندازه و قامتش را برای اهل شهر خود (شیعیان) وصف کنم در آن میان که من او را ورانداز می کردم، حضرت نشست و فرمود: «ای علی! خدا حجت درباره امامت را به مانند حجت درباره نبوت آورده و فرموده است: احكم نبوت را در کودکی به او دادیم»، «و چون به رشد، رسیده، و به چهل سالگی رسیده، پس روا است که به شخصی در کودکی حکم داده شود چنان که به یحیي عليه السلام داده شد و روا است که در چهل سالگی داده شود چنان که به یوسف داده شد. (الکافی، ج ۱، ص ۳۸۴، ح ۷ و با اندکی تفاوت، الارشاد، ج ۲، ص ۲۹۲.) @Abbasse_Kardani
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه بازگشایی درهای حرم امام رضا(ع) و شوق و اشتیاق زائران برای زیارت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ✍سخنرانی استاد عالی: 💠موضوع: آیا منم با این همه گناه، میتونم یار امام زمان عج باشم؟! 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ لینک کانال : @Abbasse_kardani