eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
665 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 تقصیر دلم چیست اگر روے تو زیباست حاجت بہ بیان نیست ڪہ از روے تو پیداست من تشنہ ے یڪ لحظہ تماشاے تو هستم افسوس ڪہ یڪ لحظہ تماشاے تو رویاست. سلام حضرت عشق صبحت بخیر✋♥️
دل به دلدارسپردن کارهردلدارنیست من جان میسپارم دل که قابل دارنیست جانم به فدایت رهبرم
⭕️ از سال ۱۴۰۰ برای ظهور لحظه شماری کنید✌🏻 ✍🏻 آیت الله روح الله قرهی (مدیر حوزه علمیه) در درس خارج فقه خودشون چند سال پیش فرمودند: ➖ اوّلاً سرعت اتفاقات در دنیا، سرعت عجیبی است که خود این سرعت، دلالت بر این است که ظهور، به فضل و کرم الهی، نزدیک است.  اتّفاقاتی که در عالم اسلام دارد رخ می دهد، اتّفاقات عجیبی است. ➖ دوما انقلاب اسلامی نهایتاً تا ۵۰ سال عمر می کند و بیش از این طول نمی کشد. لذا این پرچم به دست مبارک حضرت حجّت خواهد رسید. ➖ اولیاء خدا فرمودند: از سال ۱۴۰۰ دیگر برای ظهور لحظه شماری (نه روزشماری) کنید. گرچه امکان دارد زودتر هم باشد ان شاءالله؛ چون انسان می تواند قضا و قدر را با دعا برگرداند، «الدّعاء یردّ القضاء» [كافی، ج ۲، ص ۴۶۹]. ➖ بحث ولایت فقیه، تمرینی برای قبل از ظهور است که وقتی آقاجان، حضرت حجّت(روحی له الفداء) آمد، دیگر آماده باشیم. چون ما نائبش را به عنوان امام و خود را به عنوان امّت او پذیرفتیم و این چنین تمرین کردیم. لذا بعد از ظهور دیگر با مقوله امام و امّت، غریبه نخواهیم بود. پس این یک نکته بسیار مهمّی است که باید در آن، دقّت کرد. ➖ حال، یک عده تصور خام کردند که می توانند با ورود به خبرگان، رهبری را عوض کنند. امّا باید بدانند که رهبری از ناحیه خداوند بوده است. ثانیاً آن هایی که -نعوذبالله- برای ۱۰ سال دیگر برنامه ریزی کردند، باید بدانند که چنین اتّفاقی نخواهد افتاده و خود ایشان (رهبر فرزانه ما) به فضل و کرم الهی، پرچم را به دست آقا جان، حضرت حجّت(روحی له الفداء) خواهند داد. 👌 پیشنهاد مطالعه 🤲 خدایا در این شرایط آخرالزمانی های غیبت آقاجان مان را برطرف کن
درمحضرحضرت دوست
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢 قسمت سیصد و چهارم در آغوش خانواده بچه رو بوسیدم و برای لحظاتی به سینه‌م چسبوندم. آروم که گرفت بسمت بنز دویدم. راننده که یه درجه دار جوون بود رو از ماشین درآوردن. کتفش شکسته بود و بقیه سرنشینا هم کمی کوفته شده بودن ولی شکستکی نداشتن. افسری از داخل ماشین پیاده شد و با من روبوسی کرد و گفت حاج آقا خدا رو شکر کن اگه ایثار و از خودگذشتگی راننده نبود الان بچه‌ت و همراهش زنده نبودن. توضیح داد وقتی ماشین شما ناگهانی توقف کرد ما پشت سر شما و در چند قدمی بودیم و بخاطر اینکه با شما برخورد نکنیم راننده مجبور شد سبقت بگیره که در همین موقع، پسر شما رو آوردن وسط جاده. راننده با ازخود گذشتگی ماشین رو از جاده منحرف کرد و به تپۀ کنارۀ جاده کوبید. چهره و پیشانی راننده رو بوسیدم و سوار آمبولانسش کردن و اعزام شد به بیمارستان. اون روز نزدیک بود یه تراژدی و حادثه غمبار برای من و تمومی فامیل و اقوام رخ بده که آثار تلخش در تمومی عمر ما باقی می‌موند ولی به فضل الهی و از خودگذشتگی آن جوون فداکار و عزیز، ختم بخیر شد و کاروان این بار با آرامش به سمت ایلام به حرکتش ادامه داد. به ایلام رسیدیم. بچه‌های سپاه در چهار‌راه بسیج جایگاهی رو آماده کرده بودن و مردم برای مراسم استقبال و استماع سخنرانی جمع شده بودن. سرود زیبای الله اکبر خمینی رهبر از بلندگو پخش می‌شد. دقایقی رو در میون هلهله و شادی مستقبلین روی جایگاه قرار گرفتم و منتظر سکوت جمعیت بودم. تعدادی مردم رو به سکوت و آرامش دعوت می کردن. بالاخره سکوت برقرار شد و من دقایقی رو سخنرانی کردم و وضعیت کلی اسارت رو برای مردم توضیح دادم و روی دستان گرم و با محبت مردم بسمت منزل برادرم حاج علی‌نقی که مراسمات جشن آزادی در اونجا برگزار می‌شد روانه شدیم. تعدادی همراه من حرکت کردن و جمع زیادی هم در خیابان سید جمال الدین اسدآبادی روبروی منزل برادرم حاج علی نقی برای استقبال و برگزاری مراسم جشن اجتماع صمیمی و باشکوهی رو تشکیل داده بودن. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی.... 💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠 🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸 ⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜ 💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠 ⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜ ⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
درمحضرحضرت دوست
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢 قسمت سیصد و پنجم ( ) داغ شقایق‌های بی نشان برادربزرگم حاج احمد سلطانی که از ابتدای انقلاب همواره جزو مجریان مراسم و شعارگوی راهپیمایی‌ها بود بر فراز بام ساختمان سروده هایی رو که خود سروده بود در وصف آزادگان سرداد و جمعیت خروشان شعارها و سرودها رو بازگو می کردن. گرچه من خودم رو لایق این شعارها نمی دونستم ولی اونا از سرِ لطف با شور و حرارت خاص و بصورت هماهنگ و از صمیم قلب تکرار می کردن .تعدادی از شعارها که یادم هست ازین قرار بود: صل علی محمد سرباز مهدی آمد صل علی محمد آزاده‌مان خوش آمد. صل علی محمد یار شهیدان آمد صل علی محمد پاسدار قرآن آمد. ای بازوان رهبر خوش آمدید خوش آمدید نور چشمان کشور خوش آمدید خوش آمدید بر چشم ما قدومتان، خوش آمدید خوش آمدید ای پاسداران قرآن، خوش آمدید خوش آمدید یه هفته تموم مراسم جشن و شادی برگزار شد و مردم قدر‌شناس دسته‌دسته میومدن و می‌رفتن و من از خاطرات اسارت براشون می گفتم. آخرین پلان این ماجرا رفت و اومد پدرا و مادرای شهدای مفقود الاثر برای یافتن رد و نشانه‌ای از شقایقِ بی نشون‌شون بود. با امیدواری می اومدن و با سر پایین و اشک و شرم‌ساری من مواجه می‌شدن و با یه دنیا غم و اندوه برمی‌گشتن و تکرار این صحنه‌ها، قلب منو از جا می‌کند. وقتی نشونی از فرزندشون رو نمی‌تونستن از من بگیرن این قطرات اشک بود که مانند مروارید بر گونه‌های منتظر و خسته‌شون می‌غلتید. اما با بزرگواری منو در آغوش می کشیدن و تبریک می گفتن و تشکر می‌کردن و می‌رفتن و من می‌موندم و یه دنیا غم و اندوه یاران مفقود الاثر و شرمندگی از نداشتن نشانی از آن پاره‌های قلب امام و امت امام که با آن بارقۀ امیدی، نثار قلب‌ یعقوب‌های زمان و دردمند از فراق یوسف گم‌گشته‌شان نمایم و چشمان نگران بر راه آنان رو با بوی پیراهن یوسف روشن نمایم. 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی.... 💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠 🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸 ⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜ 💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠 ⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜ ⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
مولاجانم! عطر شما در هوای جهان پیچیده است.. من عاشق زندگی ای هستم، که با عطر نفس مسیحاییتان رنگ و بو میگیرد‌.. دلبرا رخ بنما، تا من به قربانت شوم.. 🌹سلام بر تو ای خسرو خوبان
من چنان عاشق رویت ، که ز خود بیخبرم تو چنان فتنه ی خویشی که ز ما بیخبری گفتم از دست غمت سر به جهان در بنهم نتوانم ، که به هر جا بروم در نظری
🖼 ؛ ▪️ رجبعلی خیاط می‌گوید: «اگر چای را برای رضای خدا بنوشی، نوری می‌شود در وجود تو....» پس گوارای وجودتان باد چای روضه، که می‌شود نور علی نور… مخصوصاً اگر بدانی مهدی فاطمه شاید در آن مجلس نشسته و چای هم نوشیده است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 شرط انتظار 🌺 انتظار یک عمل در کنار بقیهٔ اعمال نیست، همهٔ زندگی منتظر متناسب با شرایط انتظار است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ «پسر انسان» 💚 یکی از روش‌های نزدیک‌کردن ظهور، معرفی (ع) به جهانیان است. 🔅 در انگار جامعهٔ ظهور دوباره شکل می‌گیرد.
سلام علیکم خدمت اعضای محترم کانال از امشب ان شا الله رمان به صورت دو پارت به اشتراک میگذاریم امیدوارم خوشتون بیاد 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂
📚 رمان : 📝نام نویسنده: مریم بانو 🔖تعداد قسمت : 132 📌 شهدایی(شهدای مدافع حرم)، عاشقانه
درمحضرحضرت دوست
📚 رمان : #لبخند_بهشتی 📝نام نویسنده: مریم بانو 🔖تعداد قسمت : 132 📌 شهدایی(شهدای مدافع حرم)، عاشقان
💥رمان جذاب و خواهر برادری لبخندبهشتی 🌿قسمت ۱ و ۲ بی‌حوصله روی تخت دراز میکشم و ساعدم را روی چشم هایم می‌گذارم. بخاطر فکر کردن زیاد شقیقه‌هایم تیر می‌کشند. از صبح که خبر را شنیده‌ام، فقط مشغول فکر کردن هستم. دیشب «عمو محمود» با پدرم تماس گرفت و از جانب خودش و «عمو محسن» اظهار پشیمانی کرد و خواستار رابطه‌ی دوباره شد به همین دلیل از ما دعوت کرد تا برای نهار مهمانش باشیم. پدرم هم بعد از مشورت با مادرم دعوتش را قبول کرد. با صدای در اتاق، از فکر بیرون می‌آیم. دستم را از روی چشم‌هایم پایین می‌اورم قبل از اینکه چشم هایم را باز کنم صدای عصبی مادرم به گوشم میرسد؛ _ای بابا تو که هنوز اماده نشدی. باید نیم ساعت دیگه اونجا باشیم، من فکر کردم زودتر از من اماده میشی. با آرامش چشم هایم را باز میکنم و روی تخت می‌نشینم. به چهره عصبی مادرم چشم میدوزم _اونوقت چرا فکرکردید من باید مشتاق رفتن باشم؟ اخم‌هایش را باز میکند و با لحنی که سعی دارد مهربان باشد میگوید: _مشکلت با این بنده های خدا چیه؟انسان جایزالخطاست.این‌ها هم یه اشتباهی کردن الانم پشیمونن. پوزخندی میزنم و سرم را به نشانه تاسف تکان میدهم _مادر من چقدر ساده ای آخه.من که میگم اینا یه کاسه ای زیر نیم کاسشونه. وگرنه چرا این همه سال حتی یه زنگم بهمون نزدن؟ دوباره ابروهایش را در هم میکشد _تو چرا انقدر نسبت به همه بد بین شدی؟ان‌شاالله که قصد بدی ندارن شانه بالا می اندازم _من که بعید میدونم اینا قصدشون خیر باشه مادر بی توجه به حرفم به سمت کمد میرود _بسه دیگه پاشو بیا لباستو بپوش دیر شد بنده‌های خدا منتظرن. بعد در کمد شروع به جست و جو میکند. کاش میتوانستم به این مهمانی نروم. «دل از من برد روی از من نهان کرد خدارا با که این بازی توان کرد؟» حافظ مادرم مانتوی کالباسی رنگی را از کمد بیرون میکشد.‌مانتوی ساده‌ای است که فقط در قسمت بالاتنه اش گلهای کوچک سفید رنگی دارد و لب آستین هایش تورهای سفید رنگ نازکی دوخته شده‌اند. لباس را از دست مادرم میگیرم و همزمان بلند میشوم _الان آماده میشم شما برید. مادر مردد نگاهی به من می‌اندازد و به سمت در میرود _پس عجله کن بعد از بسته شدن در نفسم را محکم فوت میکنم.نگاهی به ساعت می‌اندازم. ۱۲:۴۵ دقیقه را نشان میدهد. از کمد شلوار سفید رنگی بیرون میکشم و همراه مانتو روی تخت می‌اندازم. روسری صورتی ساده‌ام را برمیدارم و مشغول پوشیدن لباس هایم میشوم. عطر گل مریم را به چادرم میزنم و آن را روی ساعدم می‌اندازم.‌وقتی وارد حیاط میشوم با چهره درهم مادرم رو به رو میشوم _کجایی تو پس دختر. مثلا قرار بود ساعت ١ اونجا باشیم الان ١ و ١٠ دقیقه هست هنوز راه نیوفتادم . لبخند عمیقی میزنم _حرص نخور مامانی وگرنه زود پیر میشی مادر سری به نشانه تاسف تکان میدهد و از در خارج میشود.خنده ریزی میکنم و چادرم را روی سرم می‌اندازم.به سرعت سوار ماشین میشوم. با بسم اللهی پدر استارت میزند و به سمت خانه‌ای که معلوم نیست چه در آن انتظارمان را میکشد حرکت میکنیم.در تمام مسیر ذهنم غرق در اتفاقات ٩سال پیش میشود : روزهای اول مهرماه بود که متوجه شدم «بابا رضا» تصادف کرده و به خاطر ضربه مغزی فوت کرده است. مهر آن سال شد بدترین مهر ماه زندگی ام «دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس سند عشق به امضا شندنش می‌ارزد» علی اصغر داوری
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی.... 💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠 🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸 ⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜ 💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠 ⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜ ⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
من از عهد آدم تو را دوست دارم؛! از آغاز عالم تو را دوست دارم؛! تو را دوست دارم............
قربانِ‌وجودت کہ‌وجودم ‌زِوجودت شده‌موجود♥️🍃
📸 سید خراسانی و محدوده جغرافیای خراسان در روایات اسلامی: ◼️ روایات ما به صورت صریح و قاطع، سید خراسانی و یاران خراسانی را اهل ایران نامیده اند و در روایات از (قوم مشرق، ایرانیان، از نسل سلمان فارسی، اهل قم، اهل خراسان و...) در معرفی آنان استفاده شده است. و مهم تر از همه شعیب صالح که به فرماندهی کل لشکر امام زمان (عج) منصوب میشود نیز از ایران است. ✍️ *سال ۲۰۱۳ و همزمان با تاسیس داعش، رسانه های غربی اعم از هالیوود، بی‌بی‌سی، و... و علی‌الخصوص شبکه فاکس نیوز آمریکا با ساخت برنامه های ضد اسلامی و ضد مهدوی عنوان کردند که داعش همان صاحبان پرچم های سیاه از یاران امان دوازدهم شیعیان است که در خاورمیانه به کُشت و کشتار می‌پردازد.* 🔺 در واقع رسانه های غربی با ترسیم منطقه ژئوپلیتیک ظهور امام زمان (عج)، با منتسب دانستن پرچ های سیاه داعش به پرچم های سیاه سید خراسانی و یارانش و همچنین نشان دادن خوی تکفیری داعش و بازهم منتسب دانستن آن به اسلام، علاوه بر تخریب چهره‌ی دین مبین اسلام، یاران حضرت مهدی (عج) و روایات مربوط به عصر ظهور را تحریف کردند و مخاطبان شان را جهت حضور بیشتر آمریکا در خاورمیانه، جهت مبارزه با داعشی که خودشان عامل اصلی ایجاد آن بودند، قانع می‌کردند و یا حداقل بهانه می‌تراشیدند. ‍ 🟢🖊 قیام سید خراسانی / آیا رهبر ایران، همان سید خراسانی در روایات عصر ظهور است؟ *«سید خراسانی»* 🔸 اندکی پیش از ظهور حضرت مهدی (عج)، در میان ایرانیان شخصی با عنوان (سید خراسانی) خروج کرده که رهبری سیاسی مردم را بر عهده می‌گیرد. (آخرین رهبر سیاسی ایران) و شعیب بن صالح نیز، رهبری نظامی لشکریان خراسانی را بر عهده می‌گیرد و در ضمن، شعیب بن صالح بعنوان فرمانده کل سپاه حضرت مهدی منصوب میشود. 🔹 *سید خراسانی و شعیب، جنگ را در مرز های ایران، ترکیه و عراق هدایت میکنند و نیرو های خود در شام را پیش رانده و در همان زمان، از دو جناح عراق و شام، آماده ی پیشروی بزرگ بسوی فلسطین و قدس میشوند.* 🔸 روایات به روشنی دلالت دارند بر اینکه سید خراسانی، از ذریه امام حسن مجتبی (ع) و یا امام حسین (ع) است و از ایشان بعنوان هاشمی خراسانی یاد شده است و صفات جسمی وی را که دارای صورتی نورانی و خالی بر گونه راست و یا دست راست دارد، بیان کرده است. 🔹 *سید خراسانی آخرین شخصی است که پیش از ظهور حضرت مهدی (عج) بر ایران حکومت کرده و یا معاصر با آخرین فردی است که فرمانروای ایران خواهد بود.* 📚فرهنگ الفبای مهدویت (موعود نامه)
✅ (فضای عمومی عصر ظهور) «یاران یمنی و خراسانی امام مهدی (عج) و اختلاف در خاندان حجاز “آل سعود”» 🔸احادیث ما بیانگر آن است که ظهور حضرت مهدی «عج» پس از یک رشته حوادث مقدماتی منطقه ای و بین المللی، از شهر مکه و خانه ی خدا آغاز خواهد شد. 🔹در سطح منطقه ی ظهور (خاورمیانه) ابتدا دو دولت هوادار آن حضرت در ایران «خراسانی» و یمن «یمانی» تشکیل می‌گردد. 🔸یاوران ایرانی حضرت، دولت خود را سالها قبل از ظهور برپا میکنند (پیروزی انقلاب سال ۱۳۵۷) و پس از قرار گرفتن در یک جنگ طولانی «۸ سال جنگ تحمیلی عراق به ایران» آنرا با پیروزی به پایان می‌برند. 🔹اندکی قبل از ظهور، در بین ایرانیان دو شخصیت برجسته بر مسند قدرت تکیه میزنند، یکی سید خراسانی است که آخرین رهبر سیاسی ایران است و دیگری شخصی بنام شعیب فرزند صالح که در قالب یک چهره نظامی بروز می‌کنند. (شعیب، جوانی گندمگون است که خالی بر صورت دارد و به فرماندهی کل سپاه توسط حضرت مهدی «عج» منصوب می‌شود.) 🔸و اما یاران یمنی حضرت، نهضت خود را تنها چند ماه قبل از ظهور آغاز میکنند. به نظر می‌رسد که یمنی ها علاوه بر آماده کردن مقدمات ظهور، در حوادث آنروز حجاز «عربستان» که با خلأ سیاسی روبرو خواهد بود ایفای نقش خواهند کرد.کما اینکه این اختلاف چند سالی است که بین حکام عربستان آغاز شده است. 🔹در عربستان، پادشاهی ملقب به عبدالله که از خاندان معروف آن سرزمین است به قتل می‌رسد؛ او آخرین پادشاه عربستان و بعد از او بر سر جانشینی اختلافات فراوانی ایجاد و این اختلافات به قبایل کشیده میشود و تا ظهور ادامه میاب
درمحضرحضرت دوست
💥رمان جذاب و خواهر برادری لبخندبهشتی 🌿قسمت ۱ و ۲ بی‌حوصله روی تخت دراز میکشم و ساعدم را روی چشم ها
❣قسمت ۳ و ۴ تقریبا یک هفته از مراسم چهلم بابا رضا گذشته بود که قرار شد انحصار وراثت انجام شود. عمو محسن سعی داشت تمام اموال را بالا بکشد ولی پدرم سخت تلاش میکرد تا نگذارد عمو محسن به خواسته‌اش برسد، ولی به تنهایی نمیتوانست جلودار عمو محسن شود. به همین دلیل با عمو محمود صحبت کرد ولی او در جواب گفته بود _من نمیخام با محسن درگیر بشم تو هم بهتره بیخیال بشی کاری از دست ما برنمیاد . پدرم از این حرف بشدت ناراحت شده بود و در آخر وقتی عمو محسن اموال را بالا کشید پدرم با عمو محمود مجددا صحبت کرد و گفته بود که تصمیم دارد هم با او و هم با عمو محسن قطع رابطه کند ولی عمو محمود اصرار داشت که پدرم این کار را نکند ولی پدرم پاسخ داده بود _اگه این رابطه یک ذره برات ارزش داشت نمیذاشتی کار به اینجا بکشه و محسن هر غلطی دلش میخواد بکنه . با صدای پدرم از خاطرات بیرون می آییم _خب پیاده بشید رسیدیم . نگاهی به دور و اطراف می‌اندازم. هنوز هم در همان محله قدیمی زندگی میکنند. وقتی به کوچه باریکشان نگاه میکنم تمام خاطرات کودکی ام برایم تداعی میشود. یاد لی‌لی بازی هایی که با «سوگل» و دعواهایی که با «شهروز» میکردم میافتم. بی‌اختیار لبخندی روی لبم شکل میگیرد. روبه مادرم میگویم: _بریم لبخند مهربانی میزند _بریم پدر شیرینی به دست جلوتر از ما حرکت میکند و زنگ در را میفشارد. روبه روی در سفید رنگ خانه‌شان می‌ایستم و نفس عمیقی میکشم. کمی استرس دارم و دست‌هایم یخ کرده است. حتم دارم صورتم رنگش پریده. عمو محمود از پشت آیفون تصویریشان (بفرمایید خوش آمدیدی) میگوید و سپس در را باز میکند. «هرچند که هرگز نرسیدم به وصالت عمری که حرام تو شد ای عشق حلالت» فاضل نظری وقتی وارد حیاط میشوم ذوق وصف ناپذیری میکنم. مگر میشود آن همه زیبایی را دید و خوشحال نشد؟ هنوز هم مثل گذشته زیبایی‌اش انکارناپذیر است. سمت چپ حیاط پر از گلهای محمدی صورتی و سفید است و میان گلها ۲ درخت انار که تازه شکوفه داده‌اند دیده میشود. در سمت راست گل های یاس سفید و زرد زیبایی حیاط را دوچندان کرده‌اند. درخت پسته و زیتون کنار گلها به حیاط صفا بخشیده است. به خوبی معلوم است که باغچه ها را تازه آب داده‌اند چون قطرات آب روی برگ‌ها خود نمایی میکنند. بوی خاک خیس با بوی یاس و گل محمدی ترکیب شده و هوش حواس را از آدم میگیرد. «خانم جان» عاشق حیاط خانه ی عمو محمود بود و لقب بهشت گمشده را به آن داده بود. از سنگ فرش ها عبور میکنیم و نزدیک در ورودی خانه میشویم. کنار ساختمان تاب دونفره سفید رنگی قرار گرفته و نزدیک آن باغچه کوچکیست که در آن تنها یک درخت توت تنومند جا خوش کرده است. به یاد کودکی هایم میافتم. همیشه سر این درخت و توت‌هایش در تابستان دعوا داشتیم. همیشه تابستان دست‌هایم بخاطر توت چیدن بنفش میشد. انگار پدرم هم دارد به آن زمان فکر میکند. آهی از روی حسرت میکشد و میگوید _میبینی دخترم؟ چقدر زود گذشت. سری به نشانه تایید تکان میدهم _آره ! خیلی زود دیر میشه با صدای سلام عمو محمود سر بر میگردانم. همه دم در به استقبالمان آمده اند. به سمت در میرویم و پدرم شروع به احوالپرسی میکند. بعد نوبت به مادرم میرسد. بعد از ورود مادرم با قدم‌هایی آهسته به عمو محمود نزدیک میشوم. صورت تپل و تیره رنگش با چشم‌های روشنش صورتش را دلنشین کرده لب های نازکش را به خنده باز میکند. کت و شلوار سرمه ای رنگی همراه با بلوز سفید بدن هیکلی اش را دربرگرفته است. مثل گذشنه ها تسبیح تربتش را میان انگشتانش میچرخاند . «در کوزه ی خشکیده نمی راه ندارد بیچاره نگاهی که به امید تو تر شد» حسین دهلوی ✔️ادامه دارد....
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی.... 💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠 🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸 ⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜ 💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠 ⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜ ⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
سلام مولای ما ، مهدی جان ای تمام آرزوی ما ... ای اوج دلخوشی های ما ... ای مهربانترین پدر ... سالهاست که جز دیدارتان آرزوی دیگری نداریم و جز شنیدن صدایتان ، حسرت دیگری نچشیده ایم ... خدا شما را برساند و چشم های ما را روشن کند .