📌 ارض مقدس - قسمت اول
📝 "دشمنی شیطان را باور کن!"
🗓 برای درک اهمیت بیت المقدس باید به قرنها پیش برگردیم. به سپیده دم تاریخ بشر جایی که شیطان از سجده بر انسان خودداری کرد، مورد غضب خدا قرار گرفت و از بهشت و آسمان محروم شد.
♦️ شیطان سوگند یاد کرد تا با گمراه کردن انسان، بخدا ثابت کند که او ناسپاس و نالایق است و به همین خاطر تا روز قیامت از خدا مهلت خواست.
🔰 خدا به او مهلت داد، اما نه تا قیامت بلکه تا «روز وقت معلوم» یعنی تا ظهور منجی موعود.
از این به بعد جریانات جهان را از این زاویه نگاه کن: نبرد میان قبیله لعنت به رهبری شیطان و قبیله رحمت به رهبری خدا و انبیاء.
🔹 شیطان با اختلاف میان نسل حضرت ابراهیم باعث بوجود آمدن دو جریان شد که هر دو (یکی بحق و دیگری ناحق) در صدد رقم زدن سرنوشت جهان و آخرالزمانند: بنی اسرائیل و بنی اسماعیل.
🔻 خداوند وعده داده که پیامبر آخرالزمان بنی اسماعیلی و صاحب دین و شریعت کامل است؛ حتی بنی اسماعیلی بودن منجی موعود و تشکیل حکومت جهانی خدا بدست او هم در علم خدا مقرر شده است. همه انبیاء و رُسُل این امر را پذیرفتند الا بنیاسرائیل.
و این شروع ماجرای #آخرالزمان بود...
برای امام زمانم چه کنم؟
📌 #طرح_مهدوی
📝 "اجتناب از تعیین وقت ظهور و تکذیب نمودنِ آن"
🔹 برای ظهور امام زمان وقت و زمان مشخصی تعیین نشده است و طبق روایات این کار بسیار نهی شده است.
❤️ از امام باقر پرسیدند: آیا برای این امر (ظهور) وقت مشخصی وجود دارد؟ امام فرمودند: کسانیکه وقت تعیین میکنند دروغ میگویند(و سه بار تکرار کردند)۱
🌸 امام کاظم نیز فرموده اند: اگر به ما گفته می شد این امر (ظهور) تا دویست و یا سیصد سال دیگر واقع نمی شود، دل ها سخت می شد و بیشتر مردم از اسلام بر می گشتند، اما گفته اند این امر چه با شتاب پیش می آید و چه نزدیک است تا دلهای مردم آرام گیرد و فرج نزدیک احساس شود.۲
🌺 همچنین امام صادق به مفضل بن عمر میفرمایند: ای مفضل برای آن وقتی مگذار که هر کس برای ظهور مهدی ما وقت تعیین نماید، خود را در علم خداوند شریک دانسته...۳
📚 ۱- کافی ج۱ ص۳۶۸
۲- کافی ج۱ ص۳۶۹
۳-مکیال المکارم ج۲ ص۴۷۷
نظام تقديم 83.mp3
8.49M
🔈 #شرح_و_بررسی_کتاب_آن_سوی_مرگ
🔇 جلسه دهم
صوتی #کتاب_آن_سوی_مرگ 👆👆👆
کتابی بر اساس واقعیت ؛ کسانی که مرگ را تجربه کرده اند
لطفا از اول جلسه که در کانال گذاشته شده بررسی کنید تا بیشتر متوجه داستان بشید.
لینک کانال : @Abbasse_kardani
درمحضرحضرت دوست
🔈 #شرح_و_بررسی_کتاب_آن_سوی_مرگ 🔇 جلسه دهم صوتی #کتاب_آن_سوی_مرگ 👆👆👆 کتابی بر اساس واقعیت ؛ کسان
سلام علیکم
صوت:جلسه دهم #آن سوی مرگ
را با هم میشنویم.
💠 حــــدیث مهـــــدوے 💠
__________________
__________________
🔹امام باقر علیه السلام:
«اذا ظهر القائم (عليهالسلام) ظهر براية رسول الله (صلی الله عليه و اله و سلم) و خاتم سليمان و حجر موسی و عصاه»؛
«هنگامی که قائم (عليهالسلام) ظاهر شود، پرچم رسول اکرم (صلی الله عليه وآله وسلم)، انگشتر حضرت سليمان (عليهالسلام)، سنگ و عصاي حضرت موسی (عليهالسلام) را همراه خود می آورد».
📚اثباة الهداة؛ ج3، ص542
✍🏻الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
__________________
__________________
💠حـــــدیث مهــــــدوے💠
🔹پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) :
«ﻓﺘﻨﻪ ﺍﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻫﻨﻮﺯ ﻃﺮﻓﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻓﺘﻨﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺭﺩ، ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﯿﺎﺑﺪ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺁﺷﻮﺑﺪ، ﺗﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﻧﺪﺍ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻧﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺍﻣﯿﺮ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻓﻼﻧﯽ ﺍﺳﺖ.»
📚منبع:
ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻭ ﻣﻬﺪﻭﯾﺖ؛ ﻗﺴﻤﺖ ﺳﻮﻡ، ﺻﻔﺤﻪ 30، ﺣﻀﺮﺕ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﻌﻈﻤﯽ ﺻﺎﻓﯽ ﮔﻠﭙﺎﯾﮕﺎﻧﯽ
✍🏻الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
__________________
__________________
درمحضرحضرت دوست
داستان_دنبال_ دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_سی وششم🌹 این داستان👈با من سخن بگو اوایل به حس ها و چیزهایی که ب
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته
🌹قسمت_سی وهفتم🌹
این داستان👈 تلخ ترین عید
توی در خشک شدم ... و مادربزرگم مبهوت که چرا یهو حالتم... صد و هشتاد درجه تغییر کرد ... چشم هایی که از شادی می درخشید ... منتظر تکانی بود ... تا کنترل اشک از اختیارم خارج بشه ... و سرازیر بشه ...
- چی شدی مادر؟ ...
خودم رو پرت کردم توی بغلش ...
- هیچی ... دلم برات خیلی تنگ شده بود بی بی ...
بی حس و حال بود ... تا تکان می خورد دنبالش می دویدم... تلخ ترین عید عمرم ... به سخت ترین شکل ممکن می گذشت ... بقیه غرق شادی و عید دیدنی و خوشگذرانی ... من ... چشم ها و پاهام ... همه جا دنبال بی بی ...
اون حس ... چیزهایی بهم می گفت ... که دلم نمی خواست باور کنم ...
عید به آخر می رسید ... و عین همیشه ... یازده فروردین ... وقت برگشت بود ...
پدر ... دو سه بار سرم تشر زد ...
- وسایل رو ببر توی ماشین ... مگه با تو نیستم؟ ...
اما پای من به رفتن نبود ... توی راه ... تمام مدت ... بی اختیار از چشم هام اشک می بارید ... و پدرم ... باز هم مسخره ام می کرد ...
- چته عین زن های بچه مرده ... یه ریز داری گریه می کنی؟ ...
دل توی دلم نبود ... خرداد و امتحاناتش تموم بشه ... و دوباره برگردیم مشهد ...
هفته ای چند بار زنگ می زدم و احوال بی بی رو می پرسیدم ... تا اینکه بالاخره کارنامه ها رو دادن ...
#ادامه داره........🍃
لینک کانال : @Abbasse_kardani
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته
🌹قسمت_سی وهشتم🌹
این داستان👈می مانم
دیگه همه بی حس و حالی بی بی رو فهمیده بودن ... دایی... مادرم رو کشید کنار ...
- بردیمش دکتر ... آزمایش داد ... جواب آزمایش ها اصلا خوب نیست ... نمونه برداری هم کردن ... منتظر جوابیم ...
من، توی اتاق بودم ... اونها پشت در ... نمی دونستن کسی توی اتاقه ...
همون جا موندم ... حالم خیلی گرفته و خراب بود ... توی تاریکی ... یه گوشه نشسته بودم و گریه می کردم ...
نتیجه نمونه برداری هم اومد ... دکتر گفته بود ... بهتره بهش دست نزنن ... سرعت رشدش زیاده و بدخیم ... در واقع کار زیادی نمی شد انجام داد ... فقط به درد و ناراحتی هاش اضافه می شد ...
مادرم توی حال خودش نبود ... همه بچه ها رو بردن خونه خاله ... تا اونجا ساکت باشه و بزرگ ترها دور هم جمع بشن... تصمیم گیری کنن ...
برای اولین بار محکم ایستادم و گفتم نمیرم ... همیشه مسئولیت نگهداری و مراقب از بچه ها با من بود ...
- تو دقیقی ... مسئولیت پذیری ... حواست پی بازیگوشی و ... نیست ...
اما این بار ... هیچ کدوم از این حرف ها ... من رو به رفتن راضی نمی کرد ... تیرماه تموم شده بود ... و بحث خونه مادربزرگ ... خیلی داغ تر از هوا بود ...
خاله معصومه پرستار بود با چند تا بچه ... دایی محسن هم یه جور دیگه درگیر بود و همسرش هفت ماهه باردار ... و بقیه هم عین ما ... هر کدوم یه شهر دیگه بودن ... و مادربزرگ به مراقبت ویژه نیاز داشت ...
دکتر نهایتا ... 6 ماه رو پیش بینی کرده بود ... هم می خواستن کنار مادربزرگ بمونن و ازش مراقبت کنن ... هم شرایط به هیچ کدوم اجازه نمی داد ...
حرف هاشون که تموم شد ... هر کدوم با ناراحتی و غصه رفت یه طرف ... زودتر از همه دایی محسن ... که همسرش توی خونه تنها بود ... و خدا بعد از 9 سال ... داشت بهشون بچه می داد ...
مادرم رو کشیدم کنار ...
- مامان ... من می مونم ... من این 6 ماه رو کنار بی بی می مونم ...
#ادامه دارد......🍃
لینک کانال : @Abbasse_kardani
❣ #سلام_امام_زمانم❣
هر کسی ...
یک دلبـ💞ـر
جـانـانـه دارد
من ... #تـــو را
سلام #دلرباترین معشوق دنیا♥️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
من هراسانم از خودم و حملات و وسوسه هاے شیطان
هراسانم از آن لحظه اے ڪه از خودم و خودت غافل مےشوم و تو مرا مےبینے
از آن بدتر از شرمندگے بعد از غفلتم هراسانم ڪه چگونه دوباره صدایت کنم
چگونه دوباره ⚘اللهم عجل لولیک الفرج⚘ بگویم
منے ڪه شیطان غافلم ڪرده از تو
اما هرچه من از شما غافلم شما مراقبم هستید
توبه مےڪنید به جاے من
و واسطه مےشوید براے بخشش من
بین خداے مهربان و رحیم
و چه زود همچون پدرے مهربان
خطاے فرزند را فراموش مےکنید
آقاے مهربانے شرمنده ام به اندازه تمام دل شڪستنهایم و غافل شدن هایم
شرمنده ام که فرزند خوبے برایت نبودم . . .😔
در افق آرزوهایم
تنها♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...
" ﷽
روایـــــ📓ــــات مهـــ📿ـــدوے
#منتظران در زمان #غیبت
✍🏻 امام سجاد «علیهالسلام» فرمودند:
🌺انَّ أَهْلَ زَمَانِ غَیْبَتِهِ الْقَائِلُونَ بِإِمَامَتِهِ
الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ
لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِکْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ
وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیْبَةُ
عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِی ذَلِکَ
الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِینَ بَیْنَ یَدَیْ
رَسُولِ اللَّهِ بِالسَّیْفِ أُولَئِکَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً
وَ شِیعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِینِ اللَّهِ سِرّاً
وَ جَهْراً؛
مردم زمان غیبت او (امام مهدی علیهالسلام)
که معتقد به امامت وى هستند و منتظر
ظهور او هستند، از مردم تمام زمانها بهترند؛
زیرا خداوند عقل و فهمى به آنها داده که
غیبت در نزد آنها حکم مشاهده را دارد!
خداوند آنها را در آن زمان مثل کسانی
میداند که با شمشیر در پیش روى رسول
خدا صلّی الله علیه و آله (علیه دشمنان دین)
پیکار کردهاند؛آنها مخلصان حقیقى و شیعیان
راستگوى ما هستند که مردم را به طور آشکار
و نهان به دین خدا میخوانند.»..
📚بحارألانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج