eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
670 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در دوران غیبت در کجا سکونت دارند؟ استاد ➖➖➖➖➖➖➖ @Abbasse_Kardani
نظام تقديم 86.mp3
7.63M
🔈 🔇 جلسه سیزدهم صوتی 👆👆👆 کتابی جالب 👌 و بر اساس واقعیت ؛ کسانی که مرگ را تجربه کرده اند لطفا از اول جلسه که در کانال گذاشته شده بررسی کنید تا بیشتر متوجه داستان بشید. لینک کانال : @Abbasse_kardani
دوتا از القاب امام زمان عج رو میدونید چی هستن؟؟؟ و .... الان حتما می گید چه القاب قشنگی اما قسمت مهم اینکه متوجه معانیشون بشیم واقعاگفتن معانیشون آسون نیست ولی میگم شاید بیشتر دعاشون کنیم و اونجوری بشیم که ایشون میخوان به خدا سخته گفتنش ... ✅ حالا هر وقت خواستی دعاش کنی بیشتر یاد و هاش . باش امام علی ع با چاه درد و دل می کرد امام زمان عج با کی درد و دل می کنه...
درمحضرحضرت دوست
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_چهل و دوم🌹 این داستان👈خدانگهدار مادر نیمه های مرداد نزدیک بود ...
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_چهل وسوم🌹 این داستان👈بیدارباش وقت هامون رو با هم هماهنگ کرده بودیم ... صبح ها که من مدرسه بودم ... اگر خاله شیفت بود ... خانم همسایه مون مراقب مادربزرگ می شد ... خدا خیرش بده ... واقعا خانم دلسوز و مهربانی بود ... حتی گاهی بعد از ظهرها بهمون سر می زد ... یکی دو ساعت می موند ... تا من به درسم برسم ... یا کمی استراحت کنم... اما بیشتر مواقع ... من بودم و بی بی ... دست هاش حس نداشت ... و روز به روز ضعفش بیشتر می شد ... یه مدت که گذشت ... جز سوپ هم نمی تونست چیز دیگه ای بخوره ... میز چوبی کوچیک قدیمی رو گذاشتم کنار تختش ... می نشستم روی زمین، پشت میز ... نصف حواسم به درس بود ... نصفش به مادربزرگ ... تا تکان می خورد زیر چشمی نگاه می کردم ... چیزی لازم داره یا نه ... شب ها هم حال و روزم همین بود ... اونقدر خوابم سبک شده بود ... که با تغییر حالت نفس کشیدنش توی خواب ... از جا بلند می شدم و چکش می کردم ... نمی دونم چند بار از خواب می پریدم ... بعد از ماه اول ... شمارشش از دستم در رفته بود ... ده بار ... بیست بار ... فقط زمانی خوابم عمیق می شد که صدای دونه های درشت تسبیح بی بی می اومد ... مطمئن بودم توی اون حالت، حالش خوبه ... و درد نداره ... خوابم عمیق تر می شد ... اما در حدی که با قطع شدن صدای دونه ها ... سیخ از جا می پریدم و می نشستم ... همه می خندیدن ... مخصوصا آقا جلال ... - خوبه ... دیگه کم کم داری واسه سربازی آماده میشی ... اون طوری که تو از خواب می پری ... سربازها توی سربازخونه با صدای بیدار باش ... از جا نمی پرن ... و بی بی هر بار ... بعد از این شوخی ها ... مظلومانه بهم نگاه می کرد ... سعی می کرد آروم تر از قبل باشه ... که من اذیت نشم ... من گوش هام رو بیشتر تیز می کردم ... که مراقبش باشم ... بعد از یک ماه و نیم حضورم در مشهد ... کارم به جایی رسیده بود که از شدت خستگی ... ایستاده هم خوابم می برد ... دارد.......🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_چهل وچهارم🌹 این داستان👈 سلام بر رمضان چند سال منتظر رمضان بودم ... اولین رمضانی که مکلف بشم ... و دیگه به اجازه کسی برای روزه گرفتن نیاز نداشته باشم ... اولین رمضانی که همه حواسشون به بچه هاشون هست ... من خودم گوش به زنگ اذان و سحر بودم ... خدا رو شکر، بیدار شدن برای نماز شب جزئی از زندگیم شده بود ... فقط باید کمی زودتر از جا بلند می شدم ... گاهی خاله برام سحری و افطار می آورد ... گاهی دایی محسن ... گاهی هم خانم همسایه ... و گاهی هر کدوم به هوای اون یکی دیگه ... و کلا از من یادشون می رفت ... و من خدا رو شکر می کردم ... بابت تمام رمضان هایی که تمرین نخوردن کرده بودم ... هر چند شرایط شون رو درک می کردم ... که هر کدوم درگیری ها و مسائل زندگی خودشون رو دارن ... و دلم نمی خواست باری روی دوش شون باشم ... اما واقعا سخت بود... با درس خوندن ... و اون شرایط سخت رسیدگی به مادربزرگ ... بخوام برای خودم غذا درست کنم ... روزها کوتاه بود ... و لطف خدا بهم نیرو و قدرت می داد و تا افطار بی وقفه و استراحت مشغول بودم ... هر وقت خبری از غذا نبود ... مواد صاف شده سوپ مادربزرگ رو که از سوپ جدا می کردیم ... نمک می زدم و با نون می خوردم ... اون روزها خسته تر از این بودم که برای خودم ... حس شکستن 2 تا تخم مرغ رو داشته باشم ... مادربزرگ دیگه نمی تونست تنها حرکت کنه ... دایی محسن صندلی پلاستیکی خریده بود ... با کوچک ترین اشاره از جا می پریدم ... صندلی رو می گذاشتم توی دستشویی ... زیر بغلش رو می گرفتم ... پشت در ... گوش به زنگ می ایستادم ... دیگه صداش هم به زحمت و بی رمق در می اومد ... زیر بغلش رو می گرفتم و برش می گردوندم ... و با سرعت برمی گشتم دستشویی ... همه جا و صندلی رو می شستم ... خشک می کردم و سریع می گذاشتم کنار ... دارد......🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
✨﷽✨ ⭕️ فتنه ‏هایى در آستانه ظهور ✔️ پيش از آمدن امام و ظهور آن حضرت، فتنه‏ هایی سنگين، فراگير و شكننده‏، دنيا را در بر می‌گیرد؛ هم‏چون گرما و سرما وارد همه ی خانه ‏ها می‌شود و هيچ‏ كس از آسیب آنها در امان نمی‌ماند. ➕ در این شرایط انسان‏ها با تمام وجود، نيازمندى خود به ظهورِ منجى عدل‏ گستر را لمس کرده و براى آمدن او به درگاه خداوند‏ استغاثه می‌کنند. 💥رسول خدا فرمودند: 🍃 «بعد از من فتنه‏ هايى پديد خواهد آمد؛ ... در پى آنها فتنه‏ هاى جديدترى به وجود خواهد آمد كه هرگاه تصور شد در حال از بين رفتن است، دوباره ظاهر می‌شود؛ تا آن‏جا كه به درون تمام خانه‏ هاى اعراب خواهد رسيد و دامن‏گير هر مسلمانى خواهد شد و اين ادامه دارد تا يكى از خاندان من ظهور كند.» 📚 مقدسى شافعى، عقد الدرر، ص ٨٠ 🤲 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
خیلی دلم تنـــگ است💔 لطفی کن همین لحظه؛🌱 پای ضریحت جای من را نیز خالی کن...😔 ♥️ لینک کانال : @Abbasse_kardani
4_5834532558435518270.mp3
6.21M
تو زندگے فقط تورو مےخوام ع لینک کانال : @Abbasse_kardani
خیلی دلم تنـــگ است💔 لطفی کن همین لحظه؛🌱 پای ضریحت جای من را نیز خالی کن...😔 ♥️ شبتون امام رضایی
❣ 🌤السلام علیک حین تصبح...🌤 🌼میگذرید و میگذرم... 🌸شما مهربانانه از گناهانم🔞 🍂و من از نگاهتان 🔹و چقدر درد💔 دارد 🔸تکرار این ....😔 🌸🍃 🌹🍃🌹
⚘﷽⚘ ⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘ یادِ شما؛ ابر بهارے‌ست که بر چشمانم مے‌بارد و هر قطره‌اش،‌ قلبم را پُر از شکوفه مے‌کند آرےبا شما از قلب پاییزےام؛ نغمه‌ےِ بهار مے‌آید! وقتےبیایے فصلِ دنیا؛ همیشه بهار مےشود سلام‌زیباترین‌بهار چه روزے شود روزے که صبحم را با سلامِ به شما خوشبو کنم مولاے من هر گاه سلامتان مےدهم بند بند وجودم لبخندتان را احساس مےکند سَلامٌ علےٰ آلِ يٰس ... در افق آرزوهایم تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡رامےبینم. @Abbasse_Kardani
🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🍃🌺 🌺 💞 😇 رابطه نماز خوب و ظهور امام زمان (عج)❤️ آن بنده خدا برای نماز خواندن ، جهاد با نفس نمی کند ، یعنی با هوای نفس خودش در نمی افتد و کلنجار نمی رود ، آن وقت میگوید ،خدایا ! ، امام زمان(عج) ما را به ما برگردان! خُب اگر آقا بیاید که تو باید بروی جهاد! ، تو که دو دقیقه برای خدا و برای نماز وقت نمی گذاری ، می خواهی بروی پای رکاب حضرت برای خدا جان بدهی؟! تا من و تو برای نماز وقت نگذاریم ، معلوم نیست آقایمان بیاید. و اگر ما درست شویم ، ان شاء الله حضرت خواهد آمد. چون آقا منتظر نیست که همه اهل عالم خوب شوند بعد تشریف بیاورد ، فقط کافی است شیعیان حضرت درست شوند و گناه نکنند !! لذا فرموده است ، چیزی ما را از شیعیان خود محبوس نمی کند ، مگر آن چیزهایی که از شیعیان ما به ما میرسد و ما کراهت داریم و آن را نمی پسندیم ( معصیت شیعیان )..... 💐السَّلَامُ عَلَى رَبيعِ الاَنامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام💐 ➖➖➖➖➖➖➖ @Abbasse_Kardani
📌 ارض مقدس 🔹 قسمت سوم 📝 "چرا بیت المقدس؟ (۲)" 🔹 تشکیل حکومت غاصب اسرائیل در فلسطین برای نجات از آوارگی و زمینه سازی برای ظهور منجی، ظاهر و پوشش ماجرای بزرگی به رهبری شیطان است. 🔸 بجز مسلمانان که فلسطین پاره تن آنان است سه گروه و جریان بدنبال تصرف بیت المقدس هستند: 1⃣ یهودیان صهیونیزم که پروژه نیل تا فرات را دنبال می‌کنند. 2⃣ مسیحیت صهیونیزم که پروژه آرماگدون را دنبال می‌کنند. 3⃣ ایلومیناتی (اتاق فکر شیطان) که بدنبال تحقق حکومت جهانی شیطان هستند. ❓ اما چرا فلسطین؟ ۱. مهد انبیا و جایگاه نزول کتب و ارسال انبیا است. ۲. مانند لولایی سه قاره را بهم وصل می‌کند. ۳. منطقه ای ژئوپولوتیک و ژئواستراتژیک است. و از همه‌ی این موارد مهم‌تر: ۴. جز زمین های نشان شده و مقدس و یکی از استارت گیت های زمین است. ⭕️ منتظر ادامه این مطلب در پست های بعدی باشید @Abbasse_Kardani
1_4740760.mp3
2.56M
برای امام زمانم چه کنم؟ 📲 منبر_مجازی 🎙واعظ: 🔖 زمینه سازی ظهور عجل الله تعالی فرجه 🔖 لینک کانال : @Abbasse_kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 زیبای «امام زمان با نشستن در خانه نمی‌آید» 👤 ؛ 🔻 آیا برای رسیدن به ظهور، فقط دعا کردن کافی است؟ ➖➖➖➖➖➖➖ @Abbasse_Kardani
برای امام زمانم چه کنم؟ ⭕️ دعايى است كه سيد بن طاووس رحمه اللّه در كتاب «مهج الدعوات» آورده، در حديثى كه غيبت حضرت مهدى-عجّل اللّه فرجه الشريف-در آن ياد شده، راوى گويد: عرض كردم: شيعيانت چه كار كنند؟ 💖 فرمود: بر شما باد به دعا كردن و كشيدن، تا آن‌جا كه گويد: عرضه داشتم: به چه چيزى دعا كنيم؟ فرمود: مى‌گويى: 💫 «اللّهمّ أنت عرّفتني نفسك و عرّفتني رسولك و عرّفتني ملآئكتك و عرّفتني نبيّك و عرّفتني ولاة أمرك. اللّهمّ لا آخذ إلاّ ما أعطيت و لا أوقى إلاّ ما وقيت. اللّهمّ لا تغيّبني عن منازل أوليائك و لا تزغ قلبي بعد إذ هديتني. اللّهمّ اهدني لولاية من فرضت طاعته» ✨خدايا! تو خودت و فرستاده‌ات و فرشتگانت و پيغمبرت و واليان امرت را به من شناسانيدى، خدايا! من نگيرم جز آنچه تو عطا كنى و هيچ نگهدارنده‌اى جز تو برايم نيست. خدايا! مرا از منازل دوستانت دور مگردان و دلم را پس از آن‌كه هدايت كرده‌اى، منحرف منماى. خدايا! مرا به ولايت كسى كه اطاعتش را بر من واجب ساخته‌اى، هدايت فرماى. 📚مکیال المکارم -جلد 2، صفحه 230
نظام تقديم 87.mp3
7.45M
🔈 🔇 جلسه چهاردهم صوتی 👆👆👆 کتابی 👌 و بر اساس واقعیت ؛ کسانی که مرگ را تجربه کرده اند لطفا از اول جلسه که در کانال گذاشته شده بررسی کنید تا بیشتر متوجه داستان بشید. لینک کانال : @Abbasse_kardani
⭕️ ✅ 🔴🔵 آیا انقلاب ایران به رهبری امام خمینی مقدمه ساز ظهور امام زمان (عج ) هست؟ 🌺 جواب : قطعا این انقلاب که از 15 خرداد سال 1342 وارد مرحله اصلی قیام به رهبری امام خمینی شد. مقدمه ساز ظهور خواهد بود. ♦️ روایت معروفی از امام کاظم (ع ) در این زمینه وجود دارد که می گوید : ....عَنْ عَلِیِّ‌بْنِ عِیسَی عَنْ أَیُّوبَ‌بْنِ یَحْیَی الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِی‌الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ـ علیه‌السلام ـ قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَی الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ‌. امام کاظم ـ علیه‌السلام ـ فرمودند: مردی از اهل قم مردم را به‌سوی حق فرا می‌خواند و گروهی اطراف او جمع می‌شوند که ( اراده و ایمان آنها) مانند قطعات محکم آهنین است که بادها و طوفان‌های سهمگین آنها را از جای خود حرکت نمی‌دهد و از جنگ خسته نمی‌شوند و از نبرد دوری نمی‌کنند و بر خداوند توکل می‌کنند و عاقبت از آن متقین است. 📚 منبع: بحارالانوار جلد 57 ص215 🔴🔵 چند نکته : 🔷تمام منابع شیعی و سنی اتفاق نظر دارند که ظهور امام زمان ـ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ـ پس از نهضتی به وقوع خواهد پیوست که زمینه‌ساز ظهور حضرت است. در این نهضت صاحبان درفش‌های سیاه از ایران، آماده‌کننده مقدمات فرمان‌روایی او هستند. 🔷 مراحل حکومت ایرانیانِ زمینه‌ساز: حکومت ایرانیانِ زمینه‌ساز، به دو مرحله مشخص تقسیم می‌شود: ♦️مرحله اول: آغاز نهضت آنان به دست مردی از اهل قم که شاید نهضت او سرآغاز امر ظهور باشد؛ چراکه در روایات آمده است که آغاز نهضت حضرت از ناحیه مشرق است. ♦️ مرحله دوم: ظهور دو شخصیت موعود در بین ایرانیان به نام سید خراسانی و فرمانده سپاه او به نام شعیب‌بن صالح. 🔷 استاد علی کورانی در کتاب عصر ظهور اعتقاد دارد مراحل انقلاب ایران تا انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج ) شامل مراحل زیر است: 🌹 آغاز نهضت توسط مردی از قم 🌹 وارد شدن در جنگ طولانی 🌹 ظاهر شدن سید خراسانی و شعیب 🌹 رد کردن خواسته های قبلی و قیام همه جانبه 🌹 سپردن پرچم به دست امام عصر(عج) 🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
18 Mihmani (1394-5-1) Mashhad.MP3
23.13M
🔈 * آداب و وظایف میهمان در منزل میزبان و مدت زمان جایز میهمان بودن * از آداب میهمانی: پذیرایی بدون سوال * پرهیز از اطعام از روی ریا و سمعه * دعای برکت غذا * آداب بدرقه میهمان * وظایف میهمان در برابر میزبان * از آداب میهمانی: کرامت پذیری از میزبان * نحوه پذیرایی و اکرام میهمان در سیره اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین * از آداب میهمانی: دعا برای میزبان بعد از اتمام پذیرایی و اطعام * صدر نشینی مجلس شایسته چه کسانی است * قواعد پذیرایی از میهمان و آداب میزبانی از منظر امام موسی کاظم علیه السلام ⏰ مدت زمان: ۴۳:۴۸ 👌👌👌 ( از جامعه مدرسان حوزه علمیه قم )
درمحضرحضرت دوست
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_چهل وچهارم🌹 این داستان👈 سلام بر رمضان چند سال منتظر رمضان بودم .
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_چهل وپنجم🌹 این داستان👈اولین 40 نفر سحری خوردم و از آشپزخونه اومدم بیرون ... رفتم برای نماز شب وضو بگیرم ... بی بی به سختی سعی می کرد از جاش بلند شه ... - جانم بی بی؟ ... چی کار داری کمکت کنم؟ ... - هیچی مادر ... می خوام برم وضو بگیرم ... اما دیگه جون ندارم تکان بخورم ... زیر بغلش رو گرفتم و دوباره نشوندمش ... آب آوردم و یه پارچه انداختم روی پاش تا لباس هاش موقع وضو گرفتن خیس نشه ... - بی بی ... حالا راحت همین جا وضو بگیر ... دست و صورتش رو که خشک کرد ... جانمازش رو انداختم روی میز ... و کمک کردم چادر و مقنعه اش رو سرش کنه ... هنوز 45 دقیقه وقت برای نماز شب مونده بود ... اومدم برم که متوجه شدم دیگه بدون کمک نمی تونه حتی نماز بخونه... گریه ام گرفته بود ... دلم پیش مهر و سجاده ام بود و نماز شبم ... چند لحظه طول کشید ... مثل بچه ها دلم می لرزید و بغض کرده بود ... رفتم سمت بی بی ... خیلی آروم نماز می خوند ... حداقل به چشم من جوون و پر انرژی ... که شیش تا پله رو توی یه جست می پریدم پایین ... زیرچشمی به ساعت نگاه می کردم ... هر دقیقه اش یه عمر طول می کشید ... - خدایا ... چی کار کنم؟ ... نیم ساعت دیگه بیشتر تا اذان نمونده ... خدایا کمکم کن ... حداقل بتونم وتر رو بخونم ... آشوبی توی دلم برپا شده بود ... حس آدمی رو داشتم که دارن عزیزترین داراییش رو ازش می گیرن ... شیطان هم سراغم اومده بود ... - ولش کن ... برو نمازت رو بخون ... حالا لازم نکرده با این حالش نمازمستحبی بخونه ... و ... از یه طرف برزخ شده بودم ... و از وسوسه های شیطان زجر می کشیدم ... استغفار می کردم و به خدا پناه می بردم ... از یه طرف داشتم پر پر می زدم که زودتر نماز بی بی تموم بشه ... که یهو یاد دفتر شهدام افتادم ... یکی از رزمنده ها واسم تعریف کرده بود ... - ما گاهی نماز واجب مون رو هم وسط درگیری می خوندیم... نیت می کردیم و الله اکبر می گفتیم ... نماز بی رکوع و سجده ... وسط نماز خیز برمی داشتیم ... خشاب عوض می کردیم ... آرپیجی می زدیم ... پا می شدیم ... می چرخیدم ... داد می زدیم ... سرت رو بپا ... بیا این طرف ... خرج رو بده و ... و دوباره ادامه اش رو می خوندیم ... انگار دنیا رو بهم داده بودن ... یه ربع بیشتر نمونده بود ... سرم رو آوردم بالا ... وقت زیادی نبود ... - خدایا ... یه رکعت نماز وتر می خوانم ... قربت الی الله ... الله اکبر ... حواسم به بی بی و کمک کردن بهش بود ... زبانم و دلم مشغول نماز ... هر دو قربت الی الله ... اون شب ... اولین نفر توی 40 مومن نمازم ... برای اون رزمنده دعا کردم ... دارد......🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_چهل ششم🌹 این داستان👈 آخر بازی چند شب بعد ... حال بی بی خیلی خراب شد ... هنوز نشسته ... دوباره زیر بغلش رو می گرفتم و می بردمش دستشویی ... دستشویی و صندلی رو می شستم ... خشک می کردم ... دوباره چند دقیقه بعد ... چند بار به خودم گفتم ... - ول کن مهران ... نمی خواد اینقدر پشت سر هم بشوری و خشک کنی ... باز ده دقیقه نشده باید برگردید ... اما بعد از فکری که توی ذهنم می اومد شرمنده می شدم... - اگه مادربزرگ ببینه درست تمییز نشده و اذیت بشه چی؟ ... یا اینکه حس کنه سربارت شده ... و برات سخته ... و خجالت بکشه چی؟ ... و بعد سریع تمییزشون می کردم ... و با لبخند از دستشویی می اومدم بیرون ... حس می کردم پشت و کمرم داشت از شدت خستگی می شکست ... و اونقدر دست هام رو مجبور شده بودم ... بعد از هر آبکشی بشورم ... که پوستم خشک شده بود و می سوخت ... حس می کردم هر لحظه است که ترک بخوره ... نیم ساعتی به اذان ... درد بی بی قطع و مسکن ها خوابش کرد ... منم همون وسط ولو شدم ... اونقدر خسته بودم ... که حتی حس اینکه برم توی آشپزخونه ... و ببینم چیزی واسه خوردن هست یا نه ... رو نداشتم ... نیم ساعت برای سحری خوردن ... نماز شبم رو هم نخونده بودم ... شاید نماز مستحبی رو می شد توی خیلی از شرایط اقامه کرد ... اما بین راه دستشویی و حال ... پشتم از شدت خستگی می سوخت ... دوباره به ساعت نگاه کردم ... حالا کمتر از بیست دقیقه تا اذان مونده بود ... سحری یا نماز شب؟ ... بین دو مستحب گیر کرده بودم ... دلم پای نماز شب بود ... از طرفی هم، اولین روزه های عمرم رو می گرفتم ... اون حس و یارهمیشگی هم ... بین این 2 تا ... اختیار رو به خودم داده بود ... چشم هام رو بستم ... - بیخیال مهران ... و بلند شدم رفتم سمت دستشویی ... سحری خوردن ... یک - صفر ... بازی رو واگذار کرد ... دارد.......🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
به هوای حرم کرب و بلا محتاجم چون ابر در فراق تو خون گریه می کنند رحمی نما به حال زیارت نرفته ها لینک کانال : @Abbasse_kardani
Mojtaba Ramezani - Man Ye Nokaram (128)-2.mp3
6.59M
..من یه نوکر در به درم چند ساله همش منتظرم لینک کانال : @Abbasse_kardani
‌ هر وقت احساس ڪردید از دور شدیدو دلتون واسه اقا تنگ نیست ... این دعاے ڪوچیڪ رو بخونید 🤲🏻 ((لَیـِّن قَلبے لِوَلِـیِّ اَمرڪ 🥀)) یعنے ... خدایا دلمو واسه‌امامم‌نرم‌کن ‌شبتون امام زمانی