eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
673 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
سفارش حضرت آقا به خواندن هر روز این دعا @Abbasse_Kardani
هدف زندگی _ ۲.mp3
5.13M
🔊 📝 «هدفت از زندگی چیه؟ _ قسمت دوم و پایانی» 👤 استاد ⁉️ قبل از هر کاری از خودت بپرس؛ که چی؟
7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ آخرالزمان 🔺 دقیقاً وقتی تاریکیِ شب به منتهای خویش می‌رسد؛ نزدیکی طلوع فجر؛ قابل حدس یا تشخیص است! 🌸 دردهای روزافزون جهان، بشارت اتفاقاتِ نزدیکی است ... امّا سؤال اینجاست؛این حادثه‌ی بزرگ که قرنهاست تاریخ آبستنِ آن است؛ کِی بوقوع می‌پیوندد؟ و علّت اینهمه تأخیر آن چیست
♨️روزانه دقایقی به یاد امام زمان(عجل الله) باشیم... 🔸یکی از دوستان ما خدمت آیت الله میلانی رسید و به ایشان گفت: موعظه ای و نصیحتی من را کنید تا دستم گرفته شود و به داد من برسند. 🔸 آیت الله میلانی تاملی نمود و این سفارش را کرد: «شبانه روز 1440 دقیقه است، از این میزان، 1435 دقیقه کارهای متفرقه همچون نماز، دعا، ذکر، استراحت، امرار و معاش و ... داشته باش اما 5 دقیقه برای ارتباط با ارواحنا فداه و توسل به ایشان زمان بگذارید» 🔸قطره اگر وصل به دریا شود، پایدار می ماند و گرنه پایمال می شود و از بین می رود، یک قطره ارزش ندارد و زمانی ارزش می یابد که به دریا وصل شود و ما نیز مانند قطره هستیم.   🔸در این 5 دقیقه می توان زیارت آل یاسین تلاوت کرد، نماز امام زمان(عجل الله) خواند، درود به حضرت فرستاد و یا یکی از کارها این است که روزی 100 مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد با «وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ» بفرستد و هدیه به حضرت کند تا نشانه ای از به یاد حضرت مهدی(عجل الله) بودن و دعا برای فرج ایشان باشد یا دعای «اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ...» بعد از نماز و یا در قنوت های نماز بخوانیم.   🔸اگر ما به یاد امام زمان(عجل الله) باشیم، دعا برای ایشان کنیم و مال و جان خود را برای ایشان هزینه کنیم، ایشان نیز به یاد ما خواهند بود و برای ما دعا خواهند کرد زیرا جواب سلام واجب است، حال اگر فردی بیش از یک سلام و عرض ارادت کند، قطعا آنها پاسخ خواهند داد.   حجت‌الاسلام فرحزاد
🦋«امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»: 🔹المُنتَظِرُ لِلثّانی عَشَر كَالشّاهِرِ سَیفَهُ بَینَ یدَی رُسولِ الله صلی‌الله علیه و آله یذُبُّ عَنهُ. کسی که در انتظار امام دوازدهمین خود به سر می‌برد همانند کسی است که در رکاب رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله و سلم) شمشیر کشیده و از آن حضرت دفاع می‌نماید. 📘(کمال‌الدین، ص ٦٤٧)
📌 وحدت اسلامی 🇮🇷 یکی از ابعاد مهمّ زمینه‌سازی برای تشکیل حکومت جهانیِ مهدوی، محافظت از انقلاب اسلامی، دستاوردهای آن و تلاش در جهت تداوم آن تا عصر ظهور است. 📖 امام خمینی در این‌باره می‌گوید: «من با تأیید خداوند متعال و تمسّک به مکتب پرافتخار قرآن، به شما فرزندان عزیز اسلام، مژده پیروزی نهایی می‌دهم، به شرط اینکه نهضت بزرگ اسلامی و ملّی ادامه یابد و پیوند بین شما جوانان برومند اسلام، ناگسستنی باشد، و به شرط آگاهی از حیله‌های استعمارگران راست و چپ و جنود ابلیسی آنان…»*۱ 💢 وحدت، یکپارچگی و خیزش جوامع اسلامی و ملّت‌های مستضعف می‌تواند، یکی از زمینه‌ها و مقدمات مناسبی برای شکل‌گیری انقلاب جهانی باشد. 🔅 استراتژی وحدت امت اسلامی و نزدیکی جوامع ستم‌دیده و مستضعف از ایده‌های بنیادین امام خمینی است که هم باعث تقویت و توانمند شدن آنان می‌گردد و هم زمینه ساز و مقدمه‌ای برای انقلاب جهانی امام مهدی می‌باشد. 📚 ۱- صحیفهٔ نور، ج ۲، ص ۱۱۲ ۳۱
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ارشیا متعجب برگشت و به ترنج نگاه کرد. یعنی اینقدر نگاه ترنج محبت داشت که ماکان هم می فهمید. از این فکر دلش را شوق عجیبی فرا گرفت و دست ترنج را محکم تر فشرد. ماکان با دو گام خودش را به آنها رساند و دست ترنج را گرفت و گفت: -خیلی خوشحال شدیم. برو خونتون دیگه. و با دست دیگرش ارشیا را به سمت ماشین هل داد. و گفت: -برو خونتون دیگه. ارشیا بیشتر از این نتوانست خودش را نگه دارد و زیر خنده زد ولی ماکان با همان جدیت داشت ارشیا را نگاه می کرد. ارشیا ابرویی برای چهره جدی ماکان بالا انداخت و بعد هم لبخند بدجنسی زد و خم شد و در یک حرکت ناگهانی گونه ترنج را که بخاطر خنده اش چال افتاده بود بوسید و رفت سمت در راننده. ترنج و ماکان از این کار ارشیا شوکه شده بودند که ارشیا به ماکان گفت: -جمع کن اون فک و. زنمه دلم خواست. و به ترنج لبخندی زد و گفت: -شب بخیرعزیزم. و سوار ماشین شد. ترنج لبش را گزید و چیزی نگفت. ارشیا با دو بوق دنده عقب گرفت و ماشین را از کوچه بیرون برد. ماکان وقتی ارشیا رفت ادایش را در آورد و گفت: -شب بخیر عزیزم. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ترنج با این حرکت ماکان زیر خنده زد و ماکان در حالی که او را به طرف خانه می کشید زیر لبی گفت: -خجالتم نمی کشه. نمی گه اینجا بچه مجرد وایساده می بیینه دلش می خواد. این بچه اصلا فکر نداره. ترنج فقط می خندید. ماکان در را باز کرد و بعد از ترنج وارد شد و رو به ترنج گفت: -خواهرم خواهرای قدیم. جای خنده برو واسه داداشت یه زن باحال پیدا کن عین خودم. ترنج برگشت و مشکوکانه به ماکان نگاه کرد: -ماکان؟ ماکان خودش را به ان راه زد و گفت: -هان -مشکوک می زنی. ماکان باز هم ژست بی خیالی به خودش گرفت و گفت: -چرا همچین فکری می کنی؟ ترنج هومی کرد و گفت: -هیچی. همین جوری. راستی راستی زن می خوای؟ ماکان برگشت و درحالی که چشم هایش گرد شده بود گفت: -من نمی فهمم چرا همه اصرار دارن بگن من شوخی می کنم. -آخه نود درصد حرفات چرت و پرته. ماکان اهی کشید و گفت: -نخیر از این خواهر و مادر چیزی به ما نمی ماسه. ببینین من بهتون فرصت دادم فردا رفتم دست زن و بچه ام گرفتم اوردم گله نکنین ها. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ترنج خنید و در حالی که به شانه او می زد وارد خانه شد. ماکان با حرص وارد خانه شد. و برای ترنج دهن کجی کرد. _حالا وقتی واقعا این کار و کردم اونوقت می فهمی. بعد دستش را مقابل دهانش گرفت گفت: _می بینی تو رو خدا. این همه دختر التماسم کردم برم بگیرمشون گفتن نه زن من باید مورد پسند مامانم اینا باشه. اینم نتیجه اش. سوری خانم که متوجه حرفهای آن دو شده بود با خنده جلو امد و گفت: _بازم که معرکه گرفتی ماکان خان. ماکان با چهره ای به ظاهر دلخور روی مبل ولو شد و گفت: _هیچی. من که هر چی بگم شما باور نمی کنین. پس چه فایده. بعد هم بلند شد و به سمت پله رفت. ترنج با نگاهش او را دنبال کرد و رو به مادرش گفت: _مامان فکر کنم وقتشه برا این داداشمونم یه آستینی بالا بزنین ها. سوری خانم هم به پله ها خیره شدو گفت: _یعنی خودش کسی رو می خواد که تازگی ها اینقدر اصرار می کنه؟ ترنج لب هایش را جمع کرد و گفت: _نمی دونم شاید. ولی میشه ته توش و در آورد. تازه از ارشیام میشه پرسید اون از تمام جیک و پوک این اقا داداش ما خبر داره. سوری خانم با آمدن اسم ارشیا پرسید: _راستی ارشیا کو. ترنج چادرش را روی دستش انداخت و گفت: _رفت خونه شون. _چرا تعارف نکردی بیاد تو. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ @Abbasse_Kardani
شبتون مهدوی دعای فرج🙏