هدایت شده از تبادلات لیستی بنری سنتری ۱۱۰ تبادل
ناب ترین ڪاناݪ هاے ایتا را دنبال کنید✅
➖➖➖🔷🔶🔹🔸🔷🔶➖➖➖
⭕️ماجرای خطای بزرگ حاج قاسم سلیمانی در مراسم معرفی پاسدارها...
eitaa.com/joinchat/2471428100C37c31cf7b3
🎊کانال در محضر حضرت دوست
eitaa.com/joinchat/3471376384C12b23ccf45
🎊با غیرتاش نذارن کانال امام زمان خالی بمونه
eitaa.com/joinchat/3878617101C02ac776efa
🎊ڪانال *|•° رفــیــق جـــانـــــان *|°•
eitaa.com/joinchat/4170514494Cac3837118c
🎊پوشاک شیک و ارزون با ارسال رایگان کد مرسوله
eitaa.com/joinchat/3587637297Cc96c9001ca
🎊پروفایل ناب مذهبی و مناسبتی نیمه شعبان
eitaa.com/joinchat/2395799651C5ed5bfd5f1
🎊ڪـانـال تخصصےدلتنگ ڪــღــربــلا
eitaa.com/joinchat/1068105750Cf2670e35cc
🎊ســــــربــــازولایـــــــــــت
eitaa.com/joinchat/1481179186C54359cadf9
🎊دوخت سرویس اشپز خانه فادیا
eitaa.com/joinchat/3993698382Cfa6aee3dd7
🎊عجایب و دیدنیها و شگفتیهای جهان
eitaa.com/joinchat/3579904022Ca7da734213
🎊دختران حضرت زهرا
eitaa.com/joinchat/4072079426C3a6c4ef0bc
🎊دکتر زنان
eitaa.com/joinchat/3962110047C3dc7ce2209
🎊آرامش دلم تنها خداست
eitaa.com/joinchat/1130168404C9e93fa7632
🎊ارزانترین پوشاک کودک و مادر ارسال رایگان و کد مرسوله
eitaa.com/joinchat/1888813075C154c4cbef5
🎊کانال♡دخترونه ♡
پروفایل ،عکسنوشته،شیکپوشی
eitaa.com/joinchat/1915355192C7fc2f2529f
🎊تـم های رنگے رنگے واسـتـیڪر
eitaa.com/joinchat/3487629383C661586b5f6
🎊رایگان مدرک مداحی بگیر
eitaa.com/joinchat/1945043022C8d719697d3
🎊سیری در صحیفه
eitaa.com/joinchat/7798802Cca13168b24
🎊رفاقت با شهدا
eitaa.com/joinchat/3469017138C966326f2fc
🤦♂تفسیری نادرست و #عافیتطلبانه از انتظار فرج/سیلی شیخ #کافی🧔🏻 برای لغومراسم نیمه شعبان
eitaa.com/joinchat/1350369280Cba31a11fa4
#بهترین کانال مـــدافعان حرم☝️😍
➖➖➖ 🔷🔶🔹🔸🔷🔶 ➖➖➖
لیست ویژه9فروردین؛ @Listi_Baneri_110
﷽
#سلام_امام_زمانم❤
اے بهاری ترین آینه هستی
یوسف کنعانی من، سلام
آقاجانم... بیا و اذان عشق بخوان
تا جهان سراسر مسلمان شود
بیا و «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ....»را فریاد کن...
چشم انتظار ماندهام ؛
من سرخوشم از لذت
این چشم بہ راهی
و چشم انتظار میمانم ...
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#ولادت_باسعادت_امام_زمان عج
مولودخوانی باسبک جدید
در آهنگ سیزه سلام گتیرمیشم,
_____________________
جهانه چوخ ضیا گلدی ضیا گلدی
ئورکلره صفاگلدی صفاگلدی
گل باغ جنان گلدی
شه کل زمان گلدی
آقا صاحب
آقا صاحب زمان گلدی
🌹🌹
خجلدی آی جمالیندن جمالیندن
یازیم نه سوز جلالیندن جلالیندن
گولوشوندن آچوب گوللر
اوخوری باغدا بولبوللر
آقاصاحب
آقا صاحب زمان گلدی
🌹🌹
بو خاتم امامتدی امامتدی
بومظهر عدالتدی عدالتدی
شرف کل ملتدی
بیزه مولا وحجتدی
آقاصاحب
آقا صاحب زمان گلدی
🌹 🌹
جهان گوزل جمالیندن اولوب روشن
گلور ملک ئوپوبدی هی ایاقیندن
دولوب عطریله عالملر
گلوب عالملره سرور
آقاصاحب
آقا صاحب زمان گلدی
🌹 🌹
جمالی بیرمه تکدی مه تکدی
ولادتی مبارکدی مبارکدی
یره گویدن ندا گلدی
بیزه بیر مقتدا گلدی
آقاصاحب
آقا صاحب زمان گلدی
🌹 🌹
جهانی عدل ودادایلر جهاد ایلر
ئورکلرین تمامین چوخلی شاد ایلر
بودی عاشقلره جانان
اولا جانیم بوناقربان آقاصاحب
آقا صاحب زمان گلدی
_____________________
اثر خوش نوازمرندی
11.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مولودی طوفانی سید مجید بنیفاطمه در رثای امام زمان(عج)
میلاد یگانه منجی عالم بشریت، حضرت مهدی موعود(عج) مبارک باد💐🌹🌺🌸
السَّلامُ عَلَیکَ یا وَعدَ اللهِ الَّذی ضَمِنَه
سلام علیکم خدمت اعضای محترم کانال از امشب ان شا الله رمان #نسیم_عشق به صورت سه پارت به اشتراک میگذاریم امیدوارم خوشتون بیاد
🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_1
صدای فریاد بابا واقعا از جا پروندم.
_برو تو اتاقت همین الان.
اصلا باورم نمیشد بابا جلوی کل فامیل اینجوری سرم داد بزنه.
آقای مهرابی بابای ارشیا خواست پا در میونی کنه که بابا گفت:
_مرتضی خواهش می کنم.
_این بار باید باش جدی برخورد کنم. دیگه شورشو در آورده.
بعد همانطور که غضبناک به من نگاه می کرد گفت:
_وقتی ادای بچه ها رو در میاری پس باید مثل بچه ها تنبیه بشی. نه یک دختر پونزده ساله.
سرم پائین بود. عصبی شده بودم و برعکس همه
دخترای دیگه که توی این موقعیت گریه می کنن و خالی می شن من باید حتما داد می کشیدم تا آروم شم
.ماکان پشیمون از دهن لقی که کرده بود سر به زیر نشسته بود. ارشیا هم طبق معمول دست به سینه به نمی دونم چی روی
میز زل زده بود.
نمی دونم چرا می خواستم سر ارشیا داد بزنم .
در حالی که بلا سر اون بدبخت اومده بود. شاید چون
بابا بخاطر کاری که با اون کردم اینجور دعوام کرده بود.بابا دوباره داد زد:
_گفتم تو اتاقت تا آخر مهمونی حق نداری
بیای پائین.
کل بچه ها ساکت نشسته بودن.کسری پسر عموم که خودشم پایه کار من شده بود با کلی عذاب وجدان
نگام می کرد.
بدون اینکه به کسی نگاه کنم صاف رفتم طرف پله ها و رفتم تو اتاقم و درو تا اونجایی که میشد محکم
به هم کوبیدم.
یا باید داد می زدم یا یه چیزی و می شکستم تا آروم شم. وگر نه داغون میشدم. توی اتاق قدم زدم و
بعدم یه گلدون کوچیک که چند وقت پیش خوشم آمده بود و خریده بودمش و برداشتم و رفتم تو بالکن اتاقم و
محکم پرتش کردم تو حیاط.
@Abbasse_kardani
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_2
گلدون با صدای شرقی شکست و خورده هاش تا شعاع چهار پنج متری پخش و پلا شد.
انگار که یه آرمابخش قوی بم تزریق کرده باشن راحت شدم.وقتی آروم شدم رفتم سراغ در و بازش کردم صدای
خنده و گفتگوی مهمونا از پائین می آمد.
سرم و از لای در بیرون بردم و خوب گوش دادم. صداها رو از پائین راحت می شنیدم.
لجم گرفت انگار همه یادشون رفته بود من نیستم. برگشتم تو و درو بستم و همون پشت در نشستم.
تند تند داشتم انگشتمو می جویدم و توی فکر بودم که کار بابا و ماکان و چه جوری تلافی کنم.
بدجوری منو ضایع کرده بودن خصوصا که ارشیا هم امشب اینجا بود.
دقیقا خودمم نمیدونم چرا اینجور کارارو می کنم ولی همیشه یه چیزی مثل یه مرض که نمیدونم اسمشو چی بذارم می افته به جونم و وادارم میکنه دست به همچینین کارایی بزنم که ممکنه
تا یکی دوماه بعد هم عذاب وجدانش تو ذهنم بمونه.
ولی لذتی که موقع انجام اینجور کارای عجیب و غریب بم دست میده باعث میشه دوباره برگردم و یه کار دیگه انجام بدم.
اسم من ترنجه.به نظرم اسم قشنگیه ولی نمی دونم چرا
خودم همیشه یاد پرتقال نارج می افتم.
ماکانم هر وقت می خواد اذیتم کنه صدام میکنه نارج پرتقال و نمی دونم هر مرکباتی که به ذهنش می رسه می بنده با ناف ما.
ولی مامانم و بابام کلی با این اسم عجیب غریبی که روی من گذاشتن حال میکنن. پونزده سالمه امسال کلاس اول دبیرستانم. مدرسه رو باری به هر جهت دارم طی میکنم اصلانمی دوم در آینده می خوام چه گلی به سرم بگیرم .
نگاهم و چرخوندم توی اتاقم. ازش خوشم می آمد. اصلا هم برام
مهم نبود بقیه چه فکری درباره ام می کنن .
اتاق خودم بود.اتاقم و خیلی دوس دارم چون قبل عید امسال به یه بدبختی خودم دست تنها رنگش کردم.
من کلا از رنگای تیره خوشم میاد.برای همین قبل عید امسال هم زد به سرم پامو کردم تو یه کفش و گفتم می خوام برای عید اتاقمو سیاه کنم.
مامان که می گه من دیونه شدم.بابا و ماکان هم
همون موقع گفتن عمرا یه برس روی دیوار من بکشن. منم لجم گرفت گفتم خودم رنگ می کنم.اونام بم خندیدن.
منم با اینکه اصلا نمی دونستم رنگ چیه یه روز بعد از مدرسه رفتم توی یه رنگ فروشی و از فروشنده پرسیدم برای
یه اتاق سه در چهار چقدر رنگ لازمه.فروشنده یه نگاهی به قد و قواره من کرد که متاسفانه باا پونزده سال سن عین
@Abbasse_kardani
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_3
بچه ها به نظر میام.
بعد از مدرسه هم رفته بودم و روپوش مدرسه تنم بود. نمی دونم چه فکری کرد ولی زیاد طالب
نبود جواب بده. گفت:
_بستگی داره چه رنگی بخوای بزنی
_م خوام خیلی گرون نشه.
فروشندهه که معلوم بود کنجکاو شده گفت:
_نقاش خودش میدونه چقد رنگ می خواد.
منم نمی دونم خل شده بودم اصلا نمی فهمیدم دارم با کی حرف میزنم گفتم:
_نقاش؟ آره بابام پیکاسو رو برام خبر کرده بیاد روی دیوار اتاقم هنر نمایی کنه. خیر سرم باید خودم
رنگ بزنم.
شاگرد طرف که نمی دونم اون ته مغازه داشت چکار می کرد با شنیدن این حرف نگام کرد و گفت:
_خودت می خوای اتاقتو رنگ کنی؟
بعدم یه نگاهی به قد و قواره من انداخت که فهمیدم منظورش اینه که با این قدت چه جوری میخوای اتاقتو رنگ کنی!
منم حرصم گرفته بود گفتم:
_بله؟ فروختن رنگ به افراد زیر هیجده سال
ممنوعه؟
شاگرده پخی زیر خنده زد و صاب کارش یه اخم وحشتناکی بش کرد که طرف دست و پاشو جمع کرد.
بعدم گلوشو صاف کرد و مشغول کار خودش شد. حسابی دیرم شده بود. می دونستم یه دقیقه دیر کنم مامان کل
بیمارستانا و پزشک قانونی رو دنبال جنازه من گشته و احتمالا متن نامه گم شدن من و هم برای روزنامه های فردا اماده کرده یه عکسم روش.
@Abbasse_kardani
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻