⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
سلام پدر مهربانم ، مهدے جان
هر روز صبح سلامتان میکنم
بسان درختان که به خورشید یا گلها که به نسیم یا پروانه ها که به آسمان ، سلام میکنند.
و از تشعشع پاسخ گرمتان غرق شکوفه میشوم
اوج میگیرم
امیدوار میشوم و پرواز میکنم ...
من به امید همین سلام ها هر صبح چشم مےگشایم و دلخوشم به یاد و نام زهرایے شما....
آقا جان تنها امید ادامهے زندگےمان
تپشهاے قلب شماست
بےقرارے دلهاے ما از شوق دیدار شماست
آقا بگو كه آمدنت نزدیک است
بگو كه به زودے
هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید مےدهد؛
بگو كه مےآیے و مرهم
دلهاے شكسته و خستهے ما میشوے.
در افق آرزوهایم
تنها«أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج»را میبینم...
#مولاےمهربانغزلهاےمنسلام
💫💍 #ازدواج_نورانی 💍💫
✨چه وصلت مبارکی ست
✨که عاقد آن خدا باشد،
✨این بار علی (علیهالسلام) ابوالبشر
✨و حوا نیز فاطمه (سلاماللهعلیها)!
✨این ازدواج آسمانی
✨فخر تمام عالمین است!
سالروز#ازدواج_حضرت_علی_حضرت_فاطمه مبارکباد
🔴 توسل به امام زمان جهت ادای قرضها و فتح و پیروزی بر دشمن
🌕 دعاي توسّل به حضرت بقيّة اللَّه عجّل اللَّه تعالي فرجه:
🌺 در کتاب «قبس المصباح» دعاي توسّل به حضرت بقيّة اللَّه ارواحنا فداه - که دعايي است مختصر - چنين نقل شده است :
أَللَّهُمَّ إِنّي أَسْأَلُکَ بِحَقِّ وَلِيِّکَ وَحُجَّتِکَ صاحِبِ الزَّمانِ إِلّا أَعَنْتَني بِهِ عَلي جَميعِ اُمُوري، وَکَفَيْتَني بِهِ مَؤُونَةَ کُلِّ مُوذٍ وَطاغٍ وَباغٍ، وَأَعَنْتَني بِهِ، فَقَدْ بَلَغَ مَجْهُودي، وَکَفَيْتَني کُلَّ عَدُوٍّ وهَمٍّ وَغَمٍّ وَدَيْنٍ، وَوُلْدي وَجَميعَ أَهْلي وَ إِخْواني، وَمَنْ يُعْنيني أَمْرُهُ وَخاصَّتي ، آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ.
📚 نجم الثاقب حاجی نوری ص ۷۳۱
🔵 در کتاب «جنّات الخلود» ميگويد : غلبه و پيروزي بر دشمنان در روز نبرد و غير آن، و پرداخت قرضها همه و همه بستگي دارد که بدين طريق به حضرت بقيّة اللَّه ارواحنا فداه متوسّل شوي.در آن کتاب پس از ذکر اين نکته، دعاي مذکور را نقل کرده است.
#توسلات_مهدوی
📚 جنّات الخلود ص ۴۰
درمحضرحضرت دوست
🌷مهدی شناسی ۴۸🌷 💠اسامی امام زمان عج الله فرجه 🌹قائم 🔸در قسمت قبل ۴ مورد از دلایل ملقب شدن امام ز
🌷مهدی شناسی ۴۹ 🌷
💠اسامی امام زمان عج الله فرجه
🌹تایید
🍃"تاييد" نام ديگری از القاب حضرت است که اين واژه از ماده «يد» به معنای توان و قدرت است.
🔸وجود مقدس بقية الله(عج الله فرجه) نيروبخش افراد هستند و به اذن حق آنها را در امر بندگی کمک میکنند تا از توانايی کافی برای بندگی خدای سبحان بهرهمند شوند.
☝️🏻اين لقب را حضرت علی(ع) برای امام زمان(عج) قرار دادند.
زمانیکه فرمودند:
«هر گاه دست او بر روی هر سری قرار بگيرد قوت چهل مرد قوی به فرد عطا میشود»
عدد چهل عدد کمال است به اين معنا که قوت و توان زيادی به فرد داده میشود.
🔹مويِّد عدد کمال بودن ۴۰ رواياتی را ذکر میکنيم که خالی از لطف نيست.
🔅«از امام صادق(ع) نقل شده است که هرکس چهل صباح دعای عهد را بخواند از ياوران قائم ما باشد...
و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد خداوند متعال او را از قبر بيرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد و خداوند به هر کلمه هزار حسنه او را کرامت فرمايد و هزار گناه از او محو کند.»
📗«امام صادق(ع) فرمودند:
زمانی که مومن آية الکرسی را بخواند و ثوابش را برای اهل قبور قرار دهد خداوند از هر حرفی ملکی گرداند که خدا را بر او تسبيح کند تا روز قيامت و
به او مزد ۶۰ پيامبر دهد و خدا در هر قبری از مشرق تا مغرب چهل شمع از نور داخل کند و قبرهای آنها را وسعت بخشد».
#مهدی_شناسی
#قسمت_چهل_و_نهم
⭕️ تحرکات جبهه سفیانی
عقبنشینی بی سر و صدا؛
‼️ آمریکا زاغههای مهمات خود را از قطر به اردن منتقل کرد
🔸 پایگاه خبری آمریکایی "استارز اند استریپز" خبر داد که آمریکا 3 پایگاه خود در قطر را که به عنوان زاغه سلاح و مهمات از آنها استفاده میکرده تخلیه و به اردن منتقل کرده است.
🔸 براساس این گزارش، تحلیلگران تأکید میکنند که این اقدام تغییر اولویتهای ارتش آمریکا در منطقه را آشکار میکند.
🔸 این گزارش افزوده که ارتش آمریکا هفته گذشته پایگاههای نظامی "سیلیه مرکزی" و "سیلیه جنوبی" و منطقه امدادرسانی فالکون در قطر را بسته بود.
🔸 بر اساس بیانیه رسمی ارتش آمریکا این پایگاه مرکز امدادرسانی لجستیک نیروهای آمریکایی در خاورمیانه بوده و در آنها 27 زاغه برای نگهداری تانکها و زرهیها و انواع مهمات قرار داشته است.
👈 این تحرکات در حالی است که پیش از این نشریه "وال استریت جورنال" از آغاز کاهش نیروهای آمریکایی در عربستان و عراق و اردن و کویت و جمعآوری سامانههای ضد موشکی آمریکا از این کشورها خبر داده بود.
خروج نهایی اردن جبهه سفیانی
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_241
تا آخر کلاس همه به نوعی خودشان را به استاد
جوانشان جور خاصی نشان دادند.
تنها کسی که با جدیت مشغول بود ترنج بود که در دور ترین فاصله از ارشیا پشت میز کارش ایستاده و مشغول بود.
ارشیا دلش نمی خواست خیلی هم او را زیر نظر بگیرد ولی دست خودش نبود.
چشمهایی که سالها از او فرمان برده بودند حالا نافرمانی می کردند و گاه و به گاه به او خیره میشدند.
سوالهای پیاپی دیگران به ارشیا مهلت نداد تا با ترنج همکلام شود.
مهتاب که میز کناری را اشغال کرده بود آرام کنار گوش ترنج
گفت:
_خدایی تیکه ای. چه جوری این همه سال اینو دیدی و اینقدر بی خیالی؟
ترنج یک لحظه دست از کار کشید و به چشمهای مهتاب زل زد. مهناب کمی عقب کشید و گفت:
_چیه بابا؟مرض و چیه؟ آخه الان وقت این حرفاست.
و درحالی که دوباره مشغول کارش میشد ادامه داد:
_آواز دهل شنیدن از دور خوش است.اخماشو نمی بینی این اصلا هر کسی رو که لایق تفقد نمی دونه. خیلی بالا می پره. زیادی دل خوش نکن بهش
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_242
مهتاب مدادش را به لب برد و دوباره
به ارشیا نگاه کرد.
-درسته اخموه. ولی نگاهش مهربونه. خوبه اصلا آشنایی نداد. انگار اونم خوشش نمی اد بقیه بفهمن.
ترنج همچنان مشغول اتود زدن بود.
-مهتاب سر به کارت باشه. این عصبانی بشه دیگه هیچی براش مهم نیست
گفته باشم.
-اوه بابا. یه بارکی بگو هیولاست دیگه.
ترنج چشمهای خوش حالتش را به مهتاب دوخت و با خنده زیر
زیرکی گفت:
-یه چیزی تو همین مایه ها.
مهتاب زد به شانه اش و گفت:
-راستشو بگو چند بار عصبانیتشو دیدی؟
حرکت دست ترنج سریع تر شد.
- دیدم به اندازه کافی.
ارشیا می خواست خودش را به ترنج برساند ولی هر لحظه چند تایی دوره اش می کردند و سوال پیچش می کردند.
نگاه کلافه اش را بالا آورد و ترنج را دید که در حالی که با کناری اش حرف می زند آرام می خندد.
یک لحظه محو تماشای خنده ترنج شده بود که صدای تیز یکی از بچه ها او را از جا
پراند.
-استاد؟
-بله؟
ارشیا نگاهش را به دختری که کنارش ایستاده و تخته اش را به طرف او گرفته بود انداخت و با اخم
تخته را از دستش گرفت.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_243
وقت کلاس تمام شده بود و نه ترنج به ارشیا نزدیک شده بود و نه ارشیا توانسته بود کلمه
ای با او حرف بزند.
کیفش را با حرص برداشت و بلند گفت:
-خسته نباشین.
و از کلاس بیرون رفت. با خارج شدن او از
کلاس هیاهو بالا گرفت.
سحر صاف رفت طرف تخته و گفت:
-وای چه خطی داره بچه ها.
صدف دستش را زد زیز چانه اش و با حالت خاصی گفت:
- اسمشم مثل خودش قشنگه ارشیا...
نگار با صدای بلندی گفت:
-بچه ها من که رسما عاشقش شدم.
ترنج که داشت وسایلش را جمع می کرد با شنیدن این حرف پوزخندی زد و زیر لب گفت:
-پس رسما خدا رحمتت کنه.
تنها مهتاب این جمله را شنید و با تعجب به ترنج نگاه کرد. ترنج نگاه مهتاب را نادیده گرفت و
گفت:
-چرا خشکت زده بریم دیگه.
مهتاب دنبال ترنج دوید و گفت:
-منظورت چی بود؟
ترنج باز هم بی خیال مهتاب را
نگاه کرد و گفت:
-گفتم که ایشون هر کسی رو لایق نمی دونن.
مهتاب که از حرف های ترنج چیزی نفهمیده بود شانه
ای بلا اانداخت و از کارگاه های بخش گرافیک خارج شدند
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ