🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_424
بعد به چهره او نگاه کرد و گفت:
-چرا اینجوری شدی؟ مریض شدی؟
-نه مامان خوبم به خدا.
آقا مرتضی همسرش را کنار زد و گفت:
-بسته برو کنار.
ارشیا پدرش را هم در آغوش گرفت و پیشانی آتنا را هم بوسید و همراهشان رفت توی سالن.
-بذارین اول یه دوش بگیرم با قیافه درست و
حسابی بیام پیشتون.
مهرناز خانم در حالی که از او چشم بر نمی داشت گفت:
-زود باش بیا تعریف کن کجا بودی؟
-چشم. براتون خبرای خوب دارم.
مهرناز خانم گفت:
-پس معطلش نکن که ما هم خبرای خوب برات
داریم.
ارشیا به طرف اتاقش رفت. بعد دوش گرفته و لباس پوشیده و سر حال برگشت پائین.
.مهرناز خانم با میوه و از ارشیا پذیرائی کرد و گفت:
-خوب اول تو خبر خوبتو میگی یا ما بگیم؟
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_425
ارشیا در حالی که پرتقالش را می خورد گفت :
شما بگین.
مهرناز خانم به آتنا نگاه کرد و گفت:
-تا یکی دو هفته دیگه عروسی داریم اگه خدا بخواد.
ارشیا به اتنا نگاه کرد و گفت:
-چقدر زود.
-وا مامان جان اینا الان نزدیکه دو ساله نامزدن. دیگه وقتشه.
ارشیا به آتنا که کمی هم خجالت کشیده بود نگاه کرد و گفت:
-خوب به سلامتی.
مهرناز خانم گفت:
-خوب خبر خوب تو چیه؟
ارشیا دست هایش را توی هم گره کرد و با چشمانی که می درخشید گفت:
-با ماکان صحبت کردم.
-درباره چی؟
-ترنج.
مهرناز خانم با حالت عصبی گفت:
-بالاخره کار خودتو کردی. نگفتم عجله نکن.
-مامان من اول باید حتما با ماکان صحبت می کردم. ناسلامتی خواهرشه. من چند سال تو خونه اینا رفت وآمد داشتم. ماکان مثل بردارمه باید اول به اون می گفتم.
آقا مرتضی برخلاف همسرش کار ارشیا را تائید کرد:
-خوب کاری کردی بابا جون. این یک کار مردونه اس مامانت متوجه نمیشه
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_426
-خوبم متوجه میشم. ولی می ترسم سوری ازم گله کنه چرا به خودش نگفتم.
ارشیا گفت:
-من فقط رضایت ماکان و گرفتم. بقیه اش با شما.
آقا مرتضی هم در تائید حرف ارشیا گفت:
-آره خانم کاری نداره که. فردا یه زنگ می زنی به
سوری خانم همه چیز و بش میگی.
مهرناز خانم نگاهی به ارشیا انداخت و گفت:
شانس آوردی از تنبیهم قصردر
رفتی.
ارشیا با تعجب گفت:
-مامان یعنی هنوز ادامه داشت؟
-معلومه پس چی؟
-پس خدا رو شکر خودم اقدام کردم.
همگی خندیدند و کم کم آماده شدند برای خواب. ارشیا بعد از یک هفته بی خوابی های شبانه و کلافگی روی تختش دراز
کشید.
گرچه هنوز نیمه بیشتر راه مانده بود ولی الان تکلیفش با خودش معلوم بود.
تمام این یک هفته را به فکر کردن گذرانده بود و حتی یک لحظه اش نتوانسته بود چهره اشک آلود ترنج را از ذهنش دور کند.
هر لحظه که بیشتر گذشته بود مثل تشنه ای که از آب دور مانده باشد برای دیدن ترنج له له می زد.
ولی مانده بود و اینقدر تا طاقتش طاق شده بود. و دیگر نتوانسته بود بماند
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
✍امام على عليه السلام:
خداوند براى مهدى، مردمانى را بر مى انگيزد كه از گوشه و كنار زمين جمع مى شوند، همچنان كه ابرهاى پراكنده پاييزى به هم مى آيند. به خدا سوگند، من نام هاى آنها را و نام اميرشان را و جايى را كه مركب هايشان را مى خسبانند، مى دانم. مهدى به كعبه وارد مى شود و مى گريد و به درگاه خدا زارى مى كند. خداوند عزّوجلّ فرموده است: «يا [ كيست ] آن كس كه درمانده را ـ چون وى را بخواند ـ اجابت مى كند و گرفتارى را برطرف مى گرداند و شما را جانشينان اين زمين قرار مى دهد؟ »
📚بحارالأنوار جلد33 صفحه158
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
@Abbasse_Kardani
#مهربان_من_سلام♥
دلم تنگ است ...هلاک یک دیدار ...
عطشناک یک لبخند ...
بیقرار یک صوت دل انگیز ...
نمیشود این جان خسته را با پایان
این انتظارِ طولانی، آرام کنی؟...
نمی شود این چشمان به راه مانده را
به جمال زهرایی ات روشن کنی ؟ ...
تو آن عزیزترین عزیز مصر وجودی
و من آن فقیرترین و بینواترین مشتاقِ
منتظر ...
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
سفارش حضرت آقا به خواندن هر روز این دعا
@Abbasse_Kardani
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا خود امام زمان عج میل به ظهور دارد⁉️
♨️حتما دانلود کنید و نشر دهید
👤 استاد #رائفی_پور
8.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫برای امام زمانم چه کنم؟💫
#استوری
🌱 ربیع ؛ شروع همهی نعمتهای بشر...
#ربیع_الاول