eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
671 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺داستان کوتاه ابلیس وفرعون🌺 روزی ابلیس👹 نزد فرعون رفت. فرعون خوشه‌ای انگور 🍇در دست داشت و تناول می‌کرد.  ابلیس 👹گفت: آیا می‌توانی این خوشه انگور🍇 تازه را به مروارید تبدیل کنی؟ فرعون گفت: نه.  ابلیس 👹به لطایف‌الحیل و سحر و جادو، آن خوشه انگور 🍇را به خوشه‌ای مروارید تبدیل کرد. فرعون تعجب 😳کرد و گفت: احسنت! عجب استاد ماهری هستی.  ابلیس 👹خود را به فرعون نزدیک کرد و یک پس گردنی 😡به او زد و گفت: مرا با این استادی و مهارت حتی به بندگی قبول نکردند،🤬 آن وقت تو با این حماقت، ادعای خدایی می‌کنی؟
نظام تقديم 89.mp3
6.76M
🔈 🔇 جلسه شانزدهم صوتی 👆👆👆 کتابی 👌 و بر اساس واقعیت ؛ کسانی که مرگ را تجربه کرده اند لطفا از اول جلسه که در کانال گذاشته شده بررسی کنید تا بیشتر متوجه داستان بشید. لینک کانال : @Abbasse_kardani
درمحضرحضرت دوست
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_چهل وهشتم🌹 این داستان👈مهمان خدا چقدر به اذان مونده بود ... نمی د
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_چهل ونهم🌹 این داستان👈با صدای تو حال مادربزرگ ... هر روز بدتر می شد ... تا جایی که دیگه مسکن هم جواب نمی داد ... و تقریبا کنترل دفع رو هم از دست داده بود ... 2 تا نیروی کمکی هم ... به لطف دایی محسن ... شیفتی می اومدن ... بی بی خجالت می کشید ... اما من مدام با شوخی هام ... کاری می کردم بخنده ... - ای بابا ... خجالت نداره که ... خانم ها خودشون رو می کشن که جوون تر به نظر بیان ... ولی شما خودت داری روز به روز جوون تر میشی ... جوون تر، زیباتر ... الان دیگه خیلی سنت باشه ... شیش ... هفت ماهت بیشتر نیست ... بزرگ میشی یادت میره ... و اون می خندید ... هر چند خنده هاش طولی نمی کشید... اونها مراقب مادربزرگ می شدن ... و من ... سریع لباس ها و ملحفه هاش رو می بردم توی حمام ... می شستم و آب می کشیدم ... و با اتو خشک می کردم ... نمی شد صبر کنم ... تعداد بشن بندازم ماشین ... اگر این کار رو می کردم... لباس و ملحفه کم می اومد ... باید بدون معطلی حاضر می شد ... دیگه شمارش شستن شون از دستم در رفته بود ... اما هیچ کدوم از دفعات ... به اندازه لحظه ای که برای اولین بار توی مدفوعش خون دیدم ... اذیت نشدم ... بغضم شکست ... دیگه اختیار اشک هام رو نداشتم ... صدای آب، نمی گذاشت کسی صدای اشک های من رو بشنوه ... با شرمندگی توی صورتش نگاه کردم ... این همه درد داشت و به روی خودش نمی آورد ... و کاری هم از دست کسی برنمی اومد ... آخرین شب قدر ... دردش آروم تر شده بود ... تلویزیون رو روشن کردم ... تا با هم جوشن گوش کنیم ... پشتش بالشت گذاشتم و مرتبش کردم ... مفاتیح رو دادم دستش و نشستم زیر تخت ... هنوز چند دقیقه نگذشته بود که ... - پاشو مادر ... پاشو تلویزیون رو خاموش کن ... - می خوای بخوابی بی بی؟ ... - نه مادر ... به جای اون ... تو جوشن بخون ... من گوش کنم... می خوام با صدای تو ... خدا من رو ببخشه ... دارد........🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_پنجاهم🌹 این داستان👈 دعایم کن با شنیدن این جمله حسابی جا خوردم ... همین طور مات و مبهوت چند لحظه بهش نگاه کردم ... با تکرار جمله اش به خودم اومدم .... تلویزیون رو خاموش کردم و نشستم پایین تخت ... هنوز بسم الله رو نگفته بودم که ... - پسرم ... این شب ها ... شب استجابت دعاست ... اما یه وقتی دعات رو واسه من حروم نکنی مادر ... من عمرم رو کردم ... ثمره اش رو هم دیدم ... عمرم بی برکت نبود ... ثمره عمرم ... میوه دلم اینجا نشسته ... گریه ام گرفت ... - توی این شب ها ... از خدا چیزهای بزرگ بخواه ... من امشب از خدا فقط یه چیز می خوام ... من ازت راضیم ... از خدا می خوام ... خدا هم ازت راضی باشه ... پسرم یه طوری زندگی کن ... خدا همیشه ازت راضی باشه... من نباشم ... اون دنیا هم واست دعا می کنم ... دعات می کنم ... همون طور که پدربزرگت سرباز اسلام بود ... تو هم سرباز امام زمان بشی ... حتی اگر مرده بودی ... خدا برت گردونه ... دیگه نمی تونستم خودم رو کنترل کنم ... همون طور روی زمین ... با دست ... چشم هام رو گرفته بودم ... و گریه می کردم ... نیمه جوشن ... ضعف به بی بی غلبه کرد و خوابش برد ... اما اون شب ... خواب به چشم های من حروم شده بود ... و فکر می کردم ... در برابر چه بها و و تلاش اندکی ... در چنین شب عظیمی ... از دهان یه پیرزن سید ... با اون همه درد ... توی شرایطی که نزدیک ترین حال به خداست ... توی آخرین شب قدر زندگیش... چنین دعای عظیمی نصیبم شده بود ... - خدایا ... من لایق چنین دعایی نبودم ... ولی مادربزرگ سیدم ... با دهانی در حقم دعا کرد ... که دائم الصلواته ... اونقدر که توی خواب هم ... لب هاش به صلوات، حرکت می کنه ... خدایا ... من رو لایق این دعا قرار بده ... دارد.........🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
moghadam-03.mp3
3.72M
تقدیم به امام زمان (عج)
• °|•بھ انتـظارلبخـندےنشستھ ایـم ڪھ عطـرش دنـیارابهـشت مےکند! پاےهـرگلـےڪھ مےرسیم عـطرنگاهـت رابو مےڪشیم امـاهـیچ گلے عطرنگـاھ تـو را ندارد… 🍃 شبتون امام زمانی
﷽❣ ❣﷽ اگر چه روزمن و روزگار می گذرد دلم خوش است كه با یاد یار♥️میگذرد چقدر خاطره انگیزو شادو رویاییست قطار عمر كه در می گذرد 🌼 🍃 🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂
⚘﷽⚘ اے مثل روز، آمدنت روشن این روزها که میگذرد هر روز در انتظار آمدنت هستم اما با من بگو که آیا من نیز در روزگار آمدنت هستم؟ کاش باشم و جاے اینکه بگویند "منتظرتان بود" بشنوید "منتظرتان بودم" کاش باشم و بگویید " میشناسمت" تا بشنوند " میشناختمش" کاش روزگار آمدنت باشم...😔 در افق آرزوهایم تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...
✨﷽✨ ✅ناراحت نیستند که حضرت غائب است! ✍آیت الله بهجت (ره) : هر دقیقه ای که میگذرد جایگزین و عوض ندارد، از دست رفته و گذشته است و دیگر برنمیگردد. ای کاش اگر خانه و درِ خانه را نمیدانیم، کوچه را می دانستیم. حاج محمد على فشندی (ره) هنگام تشرف به محضر حضرت صاحب - عجل الله تعالی فرجه الشریف. عرض می کند: مردم دعای توسل می خوانند و در انتظار شما هستند و شما را می خواهند، و دوستان شما ناراحتند. حضرت می فرماید: دوستان ما ناراحت نیستند! 💥ای کاش می نشستیم و درباره ی این که حضرت غائب -عليه السلام- چه وقت ظهور می کند، با هم گفت و گو می کردیم، تا حداقل از منتظرين فرج باشیم. اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود. چرا ما حداقل مانند نصاری که در مواقع تحير با انجیل ارتباط دارند، با آن حضرت ارتباط برقرار نمی کنیم؟! 📚منبع: در محضر بهجت ج۲
💢 یاران حضرت، اند 🔹 یکی از نکات جالب و دانستنی دربارة مؤمنان این است که همواره در طول تاریخ، شیعیان به عنوان «حلال زاده» ها شناخته می شدند و حتی می‌گوید: 🔹اگر می خواستیم ببینیم کسی حلال زاده است یا خیر او را امتحان می کردیم ببینیم امیرالمومنین(ع) را در دل دارد یا خیر. 🔹 در روایات آمده است: «آنها [٣١٣یار امام] شبانه از رختخوابشان ناپدید می‌شوند و صبح در مکه حاضر می شوند و برخی از آنها در روز روشن بر فراز ابرها راه می‌روند. آنها با نام، ، لقب و دیگر خصوصیاتشان شناخته می‌شوند.» 🔹 بد نیست بدانیم که افرادی که در تاریخ با شناخته می شدند، افرادی بودند که نام پدرشان معلوم نبود. مثل جنایتکار معروف ماجرای کربلا: . 🔹 امّا معلوم است که یار امام زمان(عج), در درجه نخست می‌بایست از ولادت پاک و طاهری برخوردار باشد. به همین خاطر است که نام پدران آنها و اجدادشان نزد اهل بیت(ع) معلوم و شناخته شده است. 🔹 امیرمؤمنان(ع) می فرمایند: «من آنها را با نام، نام پدر، قبیله، لباس، اسلحه، محل اقامت و مراتب علمی و عملی‌اشان می‌شناسم....» 📚 برگرفته از کتاب « »؛ به نقل از بشارة الاسلام، ص ٢٠٨ ➖➖➖➖➖➖➖