eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
401 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
117 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
او می‌دوید و من می‌دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل  از نمونه اشعاری که سال‌هاست در هیئات خوانده می‌شود، اما اکثر شنوندگان شاعر آن را نمی‌شناسند، مرثیه‌ای است از میرزا عبدالجواد جودی خراسانی. عبدالجواد جودی‌ خراسانی‌ شاعر و مرثیه‌سرای‌ عهد ناصری است که در شعر به «جودی‌» تخلص می‌کرد و به‌ اعتبار اینکه‌ در دوران‌ او، «میرزا» لقب‌ عمومی‌ شاعران‌ بوده‌، میرزای‌ جودی‌ هم‌ خوانده‌ شده‌ است‌. از زندگی‌ وی‌ اطلاع‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌. همین‌ قدر از او نوشته‌اند که‌ از مردم‌ عنبران‌ (روستایی‌ در سه‌ کیلومتری‌ طرقبه مشهد) بوده‌، در جوانی‌ به‌ مشهد رفته‌ و دکان‌ قنادی‌ باز کرده‌ و از همین‌ طریق‌ معیشت‌ خود را تأمین‌ می‌کرده‌ است‌. قنادی‌ و خانه جودی‌ محل‌ آمدوشد مرثیه‌خوانانی‌ بود که‌ برای‌ شنیدن‌ سروده‌های‌ او جمع‌ می‌شدند و از او تقاضا می‌کردند تا سروده‌های‌ تازه‌اش‌ را در اختیار آنان‌ بگذارد. نقل کرده‌اند که او علاقه بسیاری به خاندان عصمت و طهارت(ع) داشت، در حین خواندن مرثیه می‌گریست و مستمعان را نیز به گریستن دعوت می‌کرد. مرثیه‌هایش در خراسان شهره بود و در جلسات اهل بیت(ع) هیجان خاصی به پا می‌کرد. هرچند جودی در مرثیه‌سرایی شهره بود و مورد اقبال عموم مردم، اما خواص و فضلا به شعر او تمایلی نداشتند و می‌گفتند که شهرت‌ مرثیه‌سرایی‌ جودی‌، مقام‌ ادبی‌ او را تحت‌الشعاع‌ قرار داده‌ است‌، اما غافل از اینکه آنچه جودی را ماندگار و عاقبتش را ختم به هیئات و ذکر امام حسین(ع) کرد، همین اشک‌هایی بود که از مرثیه‌هایش جاری می‌شد. از او دیوانی در حدود سه هزار بیت به دست ما رسیده که در بخشی از آن با عنوان «از مدینه تا مدینه» وقایع قیام سیدالشهدا(ع) با زبان شعر  لحظه به لحظه به تصویر کشیده شده است. این بخش هر چند از منظر استنادات تاریخی، به زعم کارشناسان، ارزش چندانی ندارد، اما قدرت شاعر در توصیف کربلا را به مخاطب نشان می‌دهد؛ روایتی شعرگونه از تأثرآورترین صحنه‌های این قیام خونین.  از این میان، مرثیه‌ای سوزناک که عموماً در پایان مراسم عزاداری امام حسین(ع) در هیئات خوانده می‌شود، در افواه و ضمایر مردم ثبت شده است: آن دم بریدم از زندگی دل کآمد به مسلخ شمر سیه دل او می‌دوید و من می‌دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل او می‌نشست و من می‌نشستم او روی سینه من در مقابل او می‌کشید و من می‌کشیدم او از کمر تیغ من آه باطل او می‌برید و من می‌بریدم او از حسین سر، من غیر از او دل دیوان‌ جودی‌، نخستین‌ بار در 1299 به‌ امر ناصرالدین‌شاه‌ و به‌همت‌ میرزاسعیدخان‌ مؤتمن‌الملک در چاپخانه سنگی‌ آستان‌ قدس‌، به‌ خط‌ میرزاشفیع‌ اعتمادالتولیه چاپ‌ شد.
امیری حسین و نعم الامیر از واقعه کربلا رجز‌های متعددی در میان آثار مکتوب شده که تعدادی از آنها نسبت به دیگر رجزها، مشهورتر شده است. از نمونه‌های این رجز‌ها می‌توان به رجز مشهور «امیری حسینٌ و نِعمَ الأمیر» اشاره کرد. این رجز از زبان نوجوانی 11 ساله -و به نقلی 21 ساله_ با نام عمرو بن جناده انصاری نقل شده است. پدرش از صحابی پیامبر(ص) بود که به همراه فرزند و همسرش در واقعه کربلا حضور داشت. عمرو صبح روز عاشورا، پس از شهادت پدر عازم میدان شد تا امامش را یاری کند. وی در این زمان نزد امام(ع) رفت و اجازه خواست تا با دشمن بجنگد، امام فرمودند: «إنّ هذا غلامٌ قُتل أبوه فی المعرکة، ولعلّ أمّه تکره خروجه» : پدر این نوجوان کشته شده، شاید برای مادرش سخت باشد و او راضی نباشد. عمرو در این هنگام خطاب به امام(ع) گفت: «به خدا قسم نه، مادرم خود به من دستور داده و لباس رزم برتنم کرده تا شما را یاری کنم». در این زمان اذن حضور در جبهه جنگ را از امام(ع) دریافت می‌کند و با این ابیات راهی میدان نبرد می‌شود: امیری حسین و نعم الامیر سرور فواد البشیر النذیر علی و فاطمه والده فهل تعلمون له من نظیر له طلعة مثل شمس الضحی له عزة مثل بدر منیر البته روایات در انتساب این ابیات به یاران امام (ع) متعدد است. در نقلی دیگر این ابیات را منتسب به غلامی ترک از غلامان حاضر در صحنه کربلا ذکر کرده‌اند که البته از نظر سندیت همانند روایت نخست، دارای قطعیت نیست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌😭 این غزل که سوغات تیرماه ۱۴۰۲ مشهد مقدس است تقدیم به آنها که امروز به حسین (ع) اقتدا می کنند و نماز را برپا میدارند به پیشگاه سلطان علی بن موسی الرضا (ع) تماشا ............. هشتمین آیینه ای در آسمانِ آل طاها بر شبِ آلوده ام قدری بتاب ای ماهْ بالا می روم بالا از آغوش تو... تا شاید بچینم از بلندای نخیلِ چشم هایت، چند خرما با تو نورم بی تو کورم، صد مدینه از تو دورم یک خراسان راهی ام کن تا قدمگاهت، اماما...! مولوی با شمس تبریزی، چنان... بی خود شد از خود! وای اگر شمس خراسانی، عبا می داد او را از طریقت تا حقیقت، با تو خیلی راه نیست یک دلِ افتاده می خواهد، کمی ایمان و تقوا در حرم هر کس برای دلبری یک شیوه دارد من کبوتر می شوم پر میکشم تا بیکران ها دل به دریا می زنم با دیدن حوض قشنگت دیگران درگیر آدابند و من غرق تماشا زائری پشت سرم بود و صدایش زیرِ گوشم چشم در چشم تو بود و با «امین الله»، دریا با زبان بی زبانی روضه ای خواند از جوادت در شبستانِ نگاهت ربّنا شد؛ گفت مولا - از قنوتم می چکد بارانی از دلمردگی ها بسته ام بر پنجره فولاد، دل را... ای مسیحا زنگِ ساعت مثل ناقوسی صدایم کرد و رفتم تا بخوانم رکعتی... بالاسرت را با تمنّا موج عشاقت مرا می برد از این سو به آن سو دست آوردم بگیرم یوسفم را چون زلیخا زیر پا افتادم و شد روضه ای بر من مجسم قتلگاه و خیمه ها را دیدم و افتادم از پا کربلا در کربلا دورِ ضریحت در طوافند اربعینی ها، تو را دارند و مَستند از تولیّ از نماز ظهرِ عاشورا گرفتم مشهدم را از نماز ظهرِ مشهد هم گرفتم کربلا را قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙏 به پیشگاه نماز ظرف دل .................. قنوت: ظرف دل است و سکوت: حاجت دل اگرچه هست شلوغی، همیشه عادت دل هزار پنجره وا می شود به روی خدا همینکه پل بزنی از خودت به خلوت دل دلت نمی خواهد هیچگاه برگردی اگر که پا بگذاری به بی نهایت دل قسم به تربت مولا، سعید خواهی شد ۱ قسم به سجده و سجاده و شهادت دل نماز، چشمه ی نور است و آدمی، ظلمت نماز، غسل نجیبانه هست و فرصت دل جماعتی که جماعت به پا کند عشق است! نماز، وحدت دل هاست حین کثرت دل نمازِ جمعه ی خود را عزیز بشمارید نماز، ملت عشق و... خداست دولت دل دلم خوش است به تعقیب و سجده ی شکرم نماز، باب نجات و... دعاست، همت دل خدا کند که نباشد ریا عبادت من خدا کند که نباشد ریا عبادت دل ببخش در شب قَدرت مرا غفورِ رحیم چه توبه ها نشکستم به اسم غفلت دل قم المقدسه .................................................... ۱. سعید بن عبدالله حنفی» از بزرگان شیعه در کوفه و یکی از شجاعان عرب بود و فردی ممتاز از نظر عبادت و تهجد و زهد و تقوا به شمار می‌رفت که در نماز ظهر عاشورا بدن خود را سپر تیرهای دشمن کرد تا امام حسین (ع) نمازشان را به پایان برسانند. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤲 در ستایش نماز نماز مستانه ................. تن است باغچه و دل، شبیه یک دانه نفس در است اگر...! روح، صاحبِ خانه دلم هوای دو رکعت ترانگی دارد خدا می است و قنوت نماز، پیمانه ببخش اگر که نبودیم مست لایعقل ببخش اگر که نبودیم عبد فرزانه وضو گرفتن ما آبْ بازیِ محض است نماز خواندنمان نرمشی ست روزانه اگر نمازِ علی، این میانه معیار است هزار سالی... توبه ست سهم هر شانه چقدر فاصله داریم تا به معراجش چقدر دوریم از آسمانِ پروانه به حیدر و به محمد قسم... که جا دارد اگر که ناله کنم چون ستونِ حنّانه ۱ غبار از آینه ی سینه ات کنار بزن مگر مراد بیابی و گنج ویرانه دخیل عشق ببند از لبی علی گویان به چلچراغ حرم، آن بلندْ میخانه نفس بزن بِعلیٍ بِعلیٍ بِعلی که مست هوهوی مولا شوی و دیوانه به هیچکس نزنم رو... که آبرومندم فراری ام به تو... از آشنا و بیگانه نهال کودکی ام شد درخت سرسبزی دلم پرنده شد و پر کشید از لانه قم المقدسه ............................................. ۱. ستون حَنّانه (ستون گریه کننده) نامی که به یکی از ستون‌های چوبی مسجد النبی داده شده است. محل آن را در سمت مغرب محراب پیامبر و از نزدیک‌ترین ستون‌ها به محراب نماز وی و چسبیده به دیوار قبلی مسجد دانسته‌اند. «محمد، پیش از اتمام ساخت مسجد به وقت سخن راندن پشتش را به این ستون که از تنه نخل ساخته شده‌بود تکیه می‌داده و زمانی که پس از آن تصمیم گرفت از بالای منبر سخنرانی کند این ستون آغاز به نالیدن کرد. پس از آن محمد، این ستون را در برگرفت تا آرام شد. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌 غزلی عالی از دوست خوبم محسن کاویانی هرکه دیوانه نشد لایقِ ادراک نشد خاکِ هیئت نشد و راهی افلاک نشد عَرَقِ سینه زنان رونقِ مَستانگی است تاکْ بی ذکرِ حسین ابن علی تاک نشد باده ی اشک، فزون باد و مداوم بادا... هرکه آلوده ی این باده نشد پاک نشد چاک چاک است تن شاه و نمی خواهم من جامه ای را که برای غمِ او چاک نشد چشم هامان شده نمناک از این رو که کمی لبِ خُشکِ پسرِ فاطمه نمناک نشد بود آماده برایَش همه ی عَرش ولی سهمِ شاهِ دو جهان جز خس و خاشاک نشد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد...