eitaa logo
آدم و حوا 🍎
41.9هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
با همسرم بیرون بودیم.همسرجان رفت از مغازه وسیله بگیره.بعد دیدم دیر کرد.از داخل ماشین نگاه کردم دیدم شوهرم جلوی در مغازس.دو تا بوق زدم و بهش اشاره کردم بیا دیگه دیر شد. یهو دیدم شوهرم از یه مغازه دیگه اومد بیرون😑😑نگو یه نفر دیگه رو اشتباه گرفته بودم با همسرم.ینی طرف وقتی بهش اشاره کردم گفتم بیا دیگه قیافش اینجوری بود😒😒 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سیب زمینی برشته و سس ماست😍😋 مواد لازم سیب زمینی کوچیک🥔 ۱۰ عدد کره 🧈۲۰ گرم روغن زیتون🫒 ۴ قاشق پاپریکا و اورگانو و آویشن🌿 هر کدوم نصف قاشق چای خوری نمک🧂 ۱ قاشق چایخوری مواد سس ماست 🍶۴ قاشق شوید و گشنیز🍃🍀 ۳ قاشق غذا خوری پولبیبر 🌶نوک قاشق چای خوری دمای فر ۱۸۰ درجه ۲۰ دقیقه •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🔴ماجرای جالب ازدواج یک ساعته در حرم پسری به دنبال زن و زندگی و ازدواج بوده و خب جور نمی شده . هر کاری میکرده اون دختری که میخواسته جور نمی شده تا این که واقعا به استیصال میرسه....تصمیم میگیره بره مشهد سراغ امام رضا... به محض رسیدن به مشهد به مادرش زنگ میزنه میگه میرم یه ساعته زنم رو از امام رضا میگیرم و میام ..... خلاصه اقا پسر یه رااااااااااست میره حرم امام رضا.....بعد به سختی خودش رو میرسونه به ضریح و رو میکنه به آقا میگه : همسر منو تا یک ساعت دیگه میرسونی وگرنه … ال و بل..... این حرف رو میزنه و از حرم خارج میشه .. ولی هنوز چند قدم دور نشده بود که یه خانم رو میبینه که از دور با عجله داره میاد سمتش...👇👇😐 https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db اینجوری آخه😂😳👆 سنجاق شده در کانال❌❌👆👆
پیرزنی ۷۶۰ ساله که هنوز زنده است +عکس👇⛔️🔞 https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db سنجاق کانال👆❌❌❌
🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋 🔆 پیاده روی به سوی مکه يك سال امام حسن مجتبى عليه السلام با پاى پياده به سوى مكه حركت كرد. در بين راه پاهاى مباركش ورم نمود. يكى از همراهان گفت: مقدارى از راه را سوار شويد تا اين ورم خوب شود. حضرت فرمود: هرگز سوار نمى‏ شوم، ولى وقتى به اولين منزل رسيديم، شخص سياه پوستى را كه روغنى به‏ همراه دارد مى‏بينى. آن روغن را از او خريدارى كن تا ورم پايم را با آن معالجه كنم. او گفت: ما در پيش روى خود محلى را كه چنين روغنى در آن جا به فروش برسد سراغ نداريم!؟ حضرت فرمود: همان است كه گفتم. مقدارى كه راه را رفتند شخص سياهى پيدا شد، امام به آن همراه گفت: آن كه مى‏ گفتم، آن جاست، برو و روغن را بخر و پول آن را پرداخت كن. او رفت تا روغن را بخرد. شخص سياه پوست پرسيد: اين روغن را براى چه كسى مى‏ خواهى؟ گفت: براى امام حسن بن على عليه السلام. سياه پوست گفت:مرا نزد او ببر، وقتى نزد امام آمد، گفت: فداى شما شوم، من نمى ‏دانستم كه شما به اين روغن احتياج داريد، پولى هم بابت آن از شما نمى‏ گيرم و خود من هم غلام شما هستم. فقط از شما تقاضا دارم، دعا كنيد خدا فرزند سالمى كه دوست دار شما اهل بيت باشد به من مرحمت كند. حضرت فرمود: به خانه‏ ات باز گرد كه خدا فرزند سالمى كه شيعه و پيرو ما خواهد بود، به تو عنايت مى‏فرمايد. «1» (1). محجة البيضاء، ج 4، ص 220؛ شنيدنيهاى تاريخ، ص 139 و 140 📚منبع: داستان ها و حكايت‏هاى حج، رحيم كارگر، نشر مشعر - تهران، چاپ: پانزدهم، 1386،ص16-17. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
5.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سالاد پاییزی🥙🍁 مواد سس : ماست یونانی ۵ ق غ🥣 سس مایونز ۲ ق🥣 آب لیمو ترش شکر ۱ ق غ🍋 نمک، فلفل🌶 مواد لازم : سینه مرغ🍗 گردو ذرت🌽 انار •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
صبح رفتم بانک ، چک داشتم باید میخوابودندم به حساب ، تا رسیدم دیدم اصلا هنوز هیچ کاری انجام نشده و ملت منتظرن و سیستم ها شون قطع بود ملت هم همه ناراحت ،منم روی یه صندلی آرووم نشستم که بلاخره نوبتم بشه خلاصه سیستم ها درست شد و یکی یکی صدا کردن ،وقتی نوبت من شد رفتم و چکارو که قبلا پشت نویسی کرده بودم و همه کارش انجام شده بود دادم به متصدی بانک متصدی بانک رسید کردو فیشارو تحویل داد بعدش با یه لبخند تابلو پرسید کارتون همین بود منم به خنده اون یه لبخند ملیحی زدم و گفتم آره تا بلندشدم بیام یادم افتاد وای خاک به سرم اصلا کارمن احتیاجی به سیستم نداشت من چرا اون همه اونجا معطل شدمبیشتر از همه خنده متصدی ناراحتم کرد و اینکه اصلا بهم نگفت خانم کارشما احتیاجی به سیستم نداشت زودتر تحویل میدادی و میرفتی خیلی ضایع شدم 😂😂😂😭😭😭 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
چندسال پیش که پسرم شیرخوار بود، میخواستیم بریم شهر دیگه ای و عجله هم داشتیم. من وسیله و ساک رو گذاشتم پشت در و منتظر همسرم شدم.اونم اومد و گفت برو تو ماشین تا بیام، وسایلام خودم میارم. منم غرغرکنان رفتم😁 رفتیم و برای استراحت رفتیم خونه مادرم. بعد از یه کمی نشستن گفتم برو ساکو بیار پوشک بچه رو عوض کنم‌ رفت و برگشت، گفت نههههه نیاوردمش😧🤬حالا پوشکو میشد خرید ولی لباسا چی؟؟؟ گفت غصه نخور فردا بیام میارمش. اون شب رفت شهر خودمونو‌ فرداش اومد،دیدم یاخدااااا بازم ساکو نیاورده🤣رفته بود خونه ولی نیاورده بود باز😤کارمونم طول کشید مجبور شدیم اون شبم بمونیم،دیگه رفتم یه دست لباس خریدم تا دیگه یاد بگیره حواسشو جمع کنه😅 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🎀 جمله ای جادویی برای خاتمه به مشاجره با همسر 👈 بهترین جملاتی که در حین بحث می توانید به کار ببرید: ❌میفهمم چی میگی ❌شاید در این مورد حق با تو باشه و هر جمله ای که به او بفهماند حرف هایش را شنیده اید و نقطه نظر او را هم در نظر می گیرید 👈 با به کار بردن این جملات دیگر در بحث ها در نقطه مقابل و بر ضد همسرتان قرار نمی گیرید، بلکه نشان می دهید که موضوع بحث برایتان مهم است و به تمام حرف هایش گوش می دهید. ❌فقط گفتن این جملات مهم نیست بلکه نحوه گفتن آن ها نیز مهم است 👇👇👇 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
💎همیشه آدم هایی که جواب در آستین دارند برایم عجیب بودند نه که بلد نباشم من هم جواب بدهم، نه! اما من بیشتر اوقات حرف را آنقدر مزه مزه می کنم تا اصلا بحث تمام می شود آدمِ روبرو می‌رود و من هنوز دارم با خودم کلنجار می‌روم که چرا سکوت کردم وقتی می توانستم جواب دندان شکنی بدهم! اما با گذر زمان فهمیدم آدم هایی که هیچ مرزی ندارند می توانند در لحظه جواب دندان شکن بدهند آدم هایی که به هیچ چیز جز به خیال خودشان برنده شدن در بحث فکر نمی کنند! و دیگر برایم عجیب نبود اگر آدمی را میدیدم که می تواند هرچه دلش می خواهد بگوید و طوری رفتار کند که انگار حق تمام قد با اوست! دیگر برایم عجیب نبود چون فهمیدم برنده ی حقیقی در بحث آدمیست که می تواند با تنها یک جمله بحث را تمام کند اما چیزی جلودارش می شود: شخصیتش! •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🔆مساوات از ديدگاه امام رضا مردى از اهالى بلخ مى گويد: در سفر خراسان در خدمت امام رضا عليه السلام بودم ، روزى سفره غذا انداختند و امام همه غلامان و خدمتگزاران خود حتى سياهان را بر سر سفره نشانيد تا با آنها غذا بخورند. عرض كردم : فدايت شوم ! بهتر است براى اينان سفره جداگانه مى انداختند. امام فرمود: ساكت باش ! خداى همه ما يكى است ، پدر و مادرمان نيز يكى است و پاداش بستگى به عمل اشخاص دارد. 📚بحار: ج 49، ص 101 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یه روز دوست خالم اومده بود خونه مادربزرگم خالم و ببینه بعد تو آشپز خونه در حال حرف زدن بودیم بعد جوری نشسته بودیم دوست خالم از داخل هال دیده نمیشد بعد داییم طی یک حرکت انتحاری پرید توی آشپزخانه و پلاستیک روی اپن و برداشت انداخت روی سر خالم بعدم داد زد کلوچه نادرییییییییی 🤪🤪 بعد نگاش افتاد به دوست خالم من که خشک شده بودم ،خالم که هیچی یاد قیافش می افتم می گورخم 🙂بعد دوست خالم سریع پا شد منم کم کم از شک بیرون اومدم 🙂ولی خالم پدر داییم و در آورد 😂( البته دایی جان هنوزم قربونش برم مثل قبله ) حالا عمق فاجعه اینه که داییم خواستگار خواهر کوچیک تر این خانم بوده 😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•