✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام به خانمای گل ...
ممنون از کانال خوبتون...❤️
منم میخواستم یکی دوتا ایده بزارم که بلکه شاید به درد خانمای عزیز بخوره😘
من ۲۰سالم و همسرم ۳۱سال ماحدود ۲سال و نیم نامزد و ۸ماه هستش ک ازدواج کردیم.
اول ازهمه میخواستم راجب اون موضوع اختلاف سنی که گفتن خوب هست یا بد این موضوع مربوط به هر شخص هستش ممکنه در مورد هر ادمی یه طوری باشه، شخصیت و اداب و رفتار و درک و شعور همه ی اقایون مثه هم نیست کـ...
من از این بابت هیچ مشکلی ندارم و خداروشکر همسرم با اینک 11سال اختلاف سنی دارم همیشه پایه ی خلو چل بازیام هس و کلی هم میخندونمش🤪
یه پیشنهاد داشتم برای خانوما همیشه تو هر خونه ای دعوا و بحث و سرصدا حتی با صدای بلند هست من وقتی با همسرم بحثم میشه و اون سر من گاها داد میزنه من اول چشام😳 اینطور و بعد😰 اینطور و اقامونم😒 میشه ولی اون لحظه هیچی نمیگم...
من وشوهرم همیشه حتی اگ خخخخیلی ازهم ناراحت باشیم موقع خواب درآغوش هم میخوابیم و این خودش باعث میشه هیچوقت با دل آزرده از هم خوابمون نبره ...
خب داشتم میگفتم وووقتی اقاییم موقع خواب میادش و اظهار پشیمونی میکنه و میگ ک ببخشید ک سرت داد کشیدم خانمی یه لحظه از کوره دررفتم،😓
اون لحظه خانمای عزیز یکم سیاست به خرج بدین و یهو از روی ناراحتی صداتون نبرید بالا😐 و غر غر نکنید ☹️ ک اره تو چرا سر من داد زدی تو چرا اینطور کردی من واقعا متاسفم برای خودم و از این جور جملات ک معمولا خانما استفاده میکنن 😅 و همین واکنش شما باعث میشه ک همسرتون هیچوقت دیگ برای معذرت خواهی نیان جلو و اظهار پشیمونی نکنن 🤷♀
خانما گل پس یکم سیاست لازمهــ.👌...
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام بانو جونم من اومدم بایه سوتی دیگه😁
دوماه پیش عقد دختر عمه شوهرم بود خلاصه من از عروس دل خوشی نداشتم چون تو کل فیلم عروسیم فقط سوتی داده بود اینو داشته باش
جونم برات بگه ما رفتیم مهموناهم خیلی کم بودن فضا کوچیک بود عروس خانومو که از آرایش گاه آوردن همه رفتن روبوسی تبریک گفتن من نرفتم نشته بودم تو گوشی ور میرفتم که یه هو عروس باصدای بلند گفت سلام فاطمه😰یعنی گند زد تو آبروی من الانم که یادم میاد دلم میخواد از خجالت بمیرم😩😫
فاطمه هستم از تهران یک بی آبرو
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#داستان_زندگی 🌸
سلام میخوام داستان زندگی بذارم اگه میشه داخل کانالتون بذارین چند بار فرستادم اما پشیمون شدم و پاک کردم🌸
تو شهر کوچیک ما یه پسربود به نام علی. علی خیلییی پولدار بود خیلی و عاشق یه دختر پرستار به نام نسرین شده بود نسرین از خانواده متوسط رو به پایین بود علی زیاد خواستگاری نسرین میرفت و عاشق نسرین بود اما نه نسرین و نه خانواده نسرین اجازه ازدواج ندادن
تا اینکه علی دیگه خواستگاری نرفت
خانواده علی روز به روز بهش فشار میاوردن که چرا ازدواج نمیکنی و تشکیل خانواده نمیدی؟
اخه مادرش خیلی دلش میخواست نوا ش رو ببینه تا اینکه علی عاشق یه دختر دیگه که از قضا اونم پرستار بود شد اسم دختره محبوبه بود محبوبه از خانواده اصل و نصب دار و پولداری بود علی رفت خواستگاری محبوبه و خانواده محبوبه قبول کردن و برای جلسه بعد قول و قرار ازدواج و تعیین مهریه کردند مهریه محبوبه خیلی سنگین بود...
اما برای علی مهم نبود اخه عاشق بود خلاصه علی و محبوبه باهم ازدواج کردن اونم چه ازدواجی کلی بریز و به پاش خلاصه داخل ازدواجشون علی سنگ تموم گذاشت علی و محبوبه عااشق هم بودن یعنی یه عاشق میگما یه عاشق میشنوید جوریکه همدیگه رو میپرستیدن محبوبه هر روز صبح بلند میشد ساعت ۵ صبح میرفت نونوایی نون تازه و کلی وسیلع دیگه برای صبحانه میخرید میاورد میگفت که علی من باید بهترین چیزا رو بخوره زندگیشون خوب که ن عالی بود اونا چند ماشین چند خونه البته خونه ن قصر داشتن چند سال گذشت اما اونا هنوز عاشق هم بودن و محبوبه هم مث قبلا هر روز صبح ساعت ۵ میرفت بیرون برا نون اونا حتا بعد از چند سال سرشون رو یه بالشت میگذاشتن اما خبری از بچه نبود یکم نگران شده بودن علی عاشق بچه بود....
تا اینکه یروز رفتن ببینن مشکل از کیه؟ چرا بچه دار نمیشن و دلیلش هم مشخص شد مشکل از محبوبه بود!!!
اما علی این چیزا براش مهم نبود اخه اون عاشق بود و به محبوبه گفت فدا سرت ما بچه میخوایم چیکار؟ از محبت های علی به محبوبه نه تنها کم نشده بود بلکه بیشترم شده بود همه میگفتن محبوبه خوشبخت ترین دختر هسته خوب... درست هم میگفتن خیلی خوشبخت بود یروز مثل همیشه محبوبه رفت سرکارش اما متوجه شد یه پرونده رو یادش رفته بود و از بین راه برگشت رفت خونه وقتیکه در رو باز کرد یدفعه پشت در خونه یه زن رو دید وقتیکه چهره زن رو دید اون زن کسی نبود جز نسرین!!!!!......
#ادامه_دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
خیلی از خانوما دوسدارن با خانواده ی همسر صمیمی بشن ولی دوستان من هرکس رو دوروبرم دیدم ک با خانواده شوهر صمیمی شده نتیجه ای جز پشیمونی ندیده .
صمیمیت اصلا خوب نیست چون خیلیا جنبه ندارن و در اوج صمیمیت ی چیزی ب آدم میگن ک آدم پشیمون میشه .
مادر من خیلی آدم مهربونیه . انقد به عمه م خوبی کرد انقد دوستش داشت تماممممم رازهای زندگیش رو بهش گفت . ولی اون همه رو سر یک سوتفاهم همه رو فاش کرد به همه ی غریبه ها ...
صمیمیت آخرش پشیمونیه چون سریع انتظارشون از آدم زیاد میشه و باعث ناراحتی میشه.
راجب سن هم دوسدارم بگم منو شوهرم هم سن هستیم ولی شوهرم خیلی اخلاقش و حرفاش ب آدم ۳۰ ساله میخوره خیلی سرسنگینه زیاد اهل تفریح نیست و زود از کوره در میره و ... خیلی چیزای دیگ ، با اینک ۲۲ سالشه . سن یک عدده و ۱۰٪شاید تو اتفاقات دخیل باشه بقیه اش ب فرهنگ نوع تربیت و خانواده و اخلاق ذاتی طرف داره همونجوی ک هرکس بدی و خوبی هایی داره .
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
👠🎀ایده های دلبری🎀👠
💕 #اصول_زندگی
#با_همسر_لجباز_چطور_برخورد_کنیم؟
💞 اول اینکه در مقابل همسر لجباز لجبازی به خرج ندین.
💞 دوم اینکه چون معمولا لجبازها توی لحظه اوج لجبازی اصرار دارن بگن دارند درست میگن اون لحظه اصرار بر #اثبات اشتباهشون نداشته باشین.
💞 سوم اینکه اون لحظه باهاشون بحث نکنین. سعی کنین #بحث در این مورد رو بذارین واسه لحظه ای که آروم تر شدین. در مجموع میخوام بگم اون لحظه بگذارید و بگذرید ..
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام 🙂
ی سوتی خیلی بد تعریف کنم 🤦♀
من برای اولین بار ب گونه و لبم ژل زدم 🥰
حالا ب چ صورت اینکه جاری من دکتر بهش مارک ژل رو میگه و اینکه از کجا باید بخری ک فقط دکتر برامون تزریق میکنه و پول ژل خیلی کمتر از اونی ک باید درمیاد بعد با مامانم قرار گذاشتیم ک هرکی از من پرسید بگیم سی سی ۵ م پیش فلان دکتر رفتیم یعنی من ۲۵ م پول دادم اونم اینکه همسرم این پول رو داده 🤪😅😬
بعد از اونجایی ک ب قول شوهرم من کچل راستگو هستم با چند تا از دوستامون نشسته بودیم یکیشون از من پرسید هر سی سی چقدر دادی منم گفتم نمیدونم مهمون مامانم بودم 🤭🤦♀ بعد بهم گفت پیش کدوم دکتر رفتید گفتم دکتر جاریم معرفی کرده بود یهو مامانم این وسط اسم دکتر خودش رو گفت فهمیدم دیگه خیلی دارم سوتی میدم سریع درستش کردم ک قدیم جاریم بهمون این دکتر رو پیشنهاد کرد کارش خیلی خوبه ما میریم پیش این😐🤦♀(اخه منو چ ب خالی بستن) 😅 بعدا ک اومدم خونه مامانم بهم پیام داد ک من ب مریم و خواهرش گفته بودم شوهر خودت پول داده بعد تو اومدی جلو اونا ب شراره میگی مهمون مامانم بودم🤦♀🤦♀🤦♀
حالا موندم چ جوری درستش کنم نگن چ دروغ گو هستش 🙈🙁🙁
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
من دبستانی که بودم حدودا اول یا دوم دبستان
پدربزرگ خدا بیامرزم رو خیلی دوست داشتم و بهش محبت میکردم مثلا براش با آبمیوه گیری دستی با کلی زحمت آبمیوه طبیعی میگرفتم و براش میبردم ، یه سری اومدم از روی لطف و محبت کل دستاشو و پاهاشو کرم زدم و کف پاهاش حسابی چرب شده بود
بعد این بنده ی خدا اومد بلند بشه بره دستشویی عصا به دست بود ، تا پاهاشو گذاشت رو فرش دو سه بار تردمیل زد روی فرش و جفت پا سُر خورد و با پشت افتاد زمین ، حالا خداروشکر چیزیش نشد وگرنه خانواده ی پدریم ول کن ما نبودن 😑
بعد از اون طرف بابام پدربزرگمو برده توی حیاط نشونده روی صندلی و داره با لیف و صابون چربی های کف پاهای پدرش رو میشوره و همش به من نگاه میکنه و داره غش میکنه از خنده ، از اون طرفم مامانم هی بهم چپ چپ نگاه میکنه و چشم غره میره و چشم ابرو بالا میندازه...
پدربزرگم هم عصبانی شده بود و صورتش سرخ شده بود هم اینکه بیچاره ترسیده بود ولی چون خیلی دوستم داشت و یدونه نوه ی دختر بودم اصلا به روم نیاورد چون میدونست کارم از روی محبته نه از بدجنسی 🥲
خلاصه که به خیر گذشت 😅
الان من ۲۵ سالمه و متاهلم و صاحب یک فرزندم
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
عید بود با نامزدم رفتیم براش لباس عید بخرم آخه به عهده ی خانواده عروس هست که لباس عید آقا پسر رو بخره
خلاصه با نامزدم رفتیم بازار تا لباس بخرم براش اونم قبول نمیکرد و میگفت خودم میخرم و فلان منم که قبول نکردم گفتم باید بخریم وسایلتو و گفت من از چلسی میخرم(اسم مغازه چلسی بود) منم فکر کردم اسم شلواری که میخواد بخره چلسی هست !
رفتیم توی مغازه به آقاهه گفتم آقا شلوار های چلسی تون رو میارید ببینیم؟
قیافهی من😊
قیافهی نامزدم😬
قیافهی فروشنده😂
نامزدم زد به پهلوم و گفت چلسی اسم مغازه است بعدش من قرمز شدم
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام ،خداقوت میگم ،من خیلی وقته عضوکانالم مجردم از مطالب نکته برداری میکنم تا بعدا ازشون استفاده کنم 😉
درجواب خانومی که گفتن نامزد هستن و فال گرفتن و چیزای خوبی بهشون نگفتن و حالشون بد شده خواستم بگم
من 4ساله منتظرم که به عشقم برسم ما از هم دوریم و شرایط هنوز برامون مهیا نشده ولی همو دوست داریم و تفاهم داریم ، چون یه وقتایی ناامید و خسته میشدم چندباری دوستم بهم میگفت یه فالی چیزی بگیر که ببینم سرنوشتتون چجوریه آخرش؟
ولی من به فال بهجنبه سرگرمیش نگاه میکنم و قبول نکردم و به دوستم گفتم که "نمیخوام با فال گرفتن ذهنیتم خراب بشه ممکنه حرفای خوبی نزنه و اگه حرف خوب بزنه که هنر نکرده و من امیدوارم به رابطمون" و منتظر میمونم تا خدا بهترینارو برامون بخواد
حالا بعضیا ازدواج کردن میرن سراغ فال اینچیزا واقعا اشتباهه نکنید این کارارو چون شما مسئول ذهن و فکر خودتونید هرچی فکر کنید همون میشه
❤ در آخر باید بگم دعا کنید برام موانع برطرف بشن و من و عشقم هم زودتر به هم برسیم. یه صلوات برا خوشبختی همه بفرستید ❤
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
👠🎀ایده های دلبری🎀👠
"" چـطور گـله کنیـم ""
اگر گلهای از همسرتان یا کسی دیگه داشتین با پیامک و یا تلفنی نگید، بذارید وقتیکه آرومه، گرسنه نیست و راحته؛ اونوقت باهاش منطقی حرف بزنید و از دَرِ نیاز وارد شین...
👈 مثلا بگید دلم میخاد در مورد این مسئله کمکم کنی...
👈 یا بگید فلان موضوع ناراحتم کرد، کاش اینطوری نمی کردی...
👈 من همیشه تو رو بهترین پشتیبان خودم میدونم...
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
من کلاااا خییییلی شر بودم و فضووووول،شوهرعمه بابام فوت شده بود
بعد پسرش دانشجو بود
ماهم رفته بودیم خونشون بعد قرار بود پسره بیاد نمی دونست بنده خدا پدرش فوت شده ... بزرگترا داشتن برنامه میریختن کی بهش بگه این شوکه نشه... ما هم خب بچه بودیم بابچه ها داشتیم بازی می کردیم،به ما گفتن برید سرکوچه اگر این پسره اومد بدوید ما رو خبر کنید... منم دویدم رفتم سرکوچه پسره طفلی اومد تا منو دید گفت اینجا چکار میکنی؟ منم گفتم بابات مرده ما اومدیم خونتون:/ بیچاره غش کرد ._.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
باسلام 😁😁😁😁😁
از کردستانم🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
وای بازم وای سوتی چیه آبرو برام نمونده
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭به همراه چند تا از مادرای دوستای دخترم رفتیم پارک بانوان شهرمون کاش قلم پام می شکست نمی رفتم 😭😱
آخه نمیشد یه کاری پیش بیاد من گردن شکسته نمی رفتم ها نمی شد ؟😭
آخه مگه باکلاسی بزور میشه ؟😭
آخه مگه عقلم کجا رفته بود؟ 😭
هی
خلاصه خودم آرایشگاه ، ماشینم كارواش مانتوی جدید ، آخ اگر کیف وکفشمو می دیدید😭 کلی خرج کردم برا دو ساعت ،صبر کنید یکم دیگه گریه کنم 😭
داشتن درمورد مدارس خوب وبد حرف می زدن منم با عشوه 😭گفتم من اصلا نگران نیستم چون مطمئنم دخترم مدرسه ی😭 نمونه مردمی 😭قبول میشه😭 دارم زار می زنم ده بار ده بار تکرار کردم نمونه مردمی ای وای بازم وای نمونه دولتی 😭😭😭😭😭😭😭اگه می دیدید چه جوری می خندیدند .مطمئنم دلشون خنک شد.
ولی امیدوارم خنده به لب شما اومده باشه
#سوتی_های_زنونه
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام ب دوستان عزیز
یه تجربه کوتاه دارم براتون
ی شب خواهرم اومد خونمون مجبور شد شب بخوابه. شوهرم یکم مشکل گوارشی داره هرجایی روش نمیشه بره توالت. شبی ک خواهرم موند رفت پایین خونه باباش اینا بخوابه...
خلاصه خواهرم خوابید بچمم خوابید
بهش اینو😢 پیامک کردم. سریع جواب داد چته عزیزم؟
گفتم دلم برات تنگ شد تو خونه نیستی
اولین شبی هست که ما هستیم و تو نیستی
سریع پیام داد تا نیمساعت دیگه میام...
من شدم این😍
قربون صدقه اش رفتم گفتم چشم.
میتونستم بیخیال باشم بگیرم بخوابم... ولی من خیلی نسبت ب شوهرم حسودم خیلییی ام وابسته اشم... نمیتونم نبودشو تحمل کنم..
یا میتونسم سریع عصبی بشم بگم خواهر من اومد رفتی خونه بابات و فلان ...
اینجوری بدتر جبهه میگرفت. ولی من با قربون صدقه و یکم سیاست اوردمش خونه..😍
واقعااا باید توی رفتارمون یکم سیاست ب خرج بدیم چون خیلییی راحت همه چی میاد تو دست خودت 😊
✍ دوستان عزیز و همراهان گلی که تجربه میفرستید و در نجات و شیرین شدن زندگی انسان ها سهیم هستید .
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•