eitaa logo
آدم و حوا 🍎
41.2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی دیگم ازاین دودوست عزیزم بگم وبرم اقایه روزکه داشتیم توبازارمیچرخیدیم یهوبین منویکی ازدوستام دعواشداون مثلا قهرکردجلوترازماراه میرفت منودوستمم پشت سرش که یهودیدم پسرهمسایه ماافتاددنبالش ودریه لحظه رفتن توروسری فروشی 😳منودوستم که چی شد چی نشدماهم رفتیم توروسری فروشی ازپشت سرقشنگ رفتم پیش پسرهمسایه نگاش کردم گفتم شماخوبین خانمتون خوبن سلام برسونین وازمغازه زدم بیرون بعددودقیقه دوستم زنگ زدگفت وایسین هرجاهستین تابیام. اقااومدگفت پسره یخ کرده تورودیده فقط گفته این ازکجاپیداش شد😁 بله دیگه ایشون میخواستن باوجوداینکه زن داشتن بادوستم رفیق بشه که من سررسیدم پسره داشت سکته میکردتامدتهاتوکوچه منومیدیدسرش مینداخت پایین میرفت خدایی اون روز کلی خندیدیم به این کارمن😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی غروب با شقایق برگشتیم خونه. توی ایتا داشتم بالا پایین میچرخیدم که یدفعه به یه پست خو
داستان زندگی تا اینکه چندباری صدا زدم بابا، آخرش باز کردن. بابام روی مبل نشسته بود و تلوزیون نگاه میکرد و سیگار میکشید. بدون معطلی روبه روش ایستادم و گفتم خبر داری بهنام مرده؟ گفت نه جدا؟ اصلا تعجب نکرد و همونجور به تلوزیون خیره بود گفتم آره میگن کشتنش.. بهم نگاه کرد و گفت کی کشتش؟ گفتم نمیدونم، شما نمیدونی؟ چشم غره ای بهم رفت و گفت از کجا بدونم.. اصلا تو اینجا چیکار میکنی؟ مگه قرار نبود فعلا اینورا نیای، این شوهر احمقت پدرمونو درآورد بس که هی اومد در زد و احضاریه اش بابت ماشینش اومد، گفتم نیا تا روز دادگاهت گوش بده پدرجان… نشستم روی مبل و گفتم بابا من خستم، از دادگاه رفتن برای مهریم از اینکه بلاتکلیفم و معلوم نیست کی حکم طلاقم بیاد. بی اختیار اشکم جاری شد به شقایق حسادت نمیکردم ولی میدیدم حتی اونم داره سروسامون میگیره و توی یه رابطه با عشق واقعیه ولی من چی؟ علاف و ویلون. بابام یه نگاهی بهم کرد و گفت غصه نخور، اگه واقعا انقدر خسته ای میتونی مهرتو ببخشی و توافقی جداشی یعنی دقیقا چیزی که سهیل میخواد، باباجان خیلی دلم میخواد حال این بی سروپای بی همه چیزو بگیرم که برنداره واسه مهریه این همه بلا سرتو بیاره ولی باشه من خوبیتو میخوام، صبح زنگ میزنم وکیلت و میگم با سهیل هرچه زودتر حرف بزنه بگه که تو مهرتو میبخشی اونم میاد و مثل پسرای خوب طلاقتو راحت میده، از خداشه البته از اولم همینو میخواست، امشبم نرو دیگه اینجا بمونید. خلاصه که صبحش بابام به وکیلم زنگ زد و گفت ما از خیر مهریه گذشتیم، دخترم داره از نظر روحی خیلی آسیب میبینه میخوام هرچه زوووودتر طلاق بگیره و یه زندگی جدید شروع کنه. وکیل گفت والا دامادتونم چندباری گفت حالا که پای مهریه وسط اومده انقد طلاقش نمیدم تا موهاش رنگ دندوناش سفید شه یعنی این پرونده با اون حرفای اون روز دامادت به نظرم وحشتناک سخته، نه قسمت مهریه اش هااا نه! اونو که یجوری میگیریم، قسمت طلاقش، ولی خب حالا که مهریه رو میبخشید فکر کنم دامادتون با کله قبول کنه. بابام قطع کرد و همینجور که توی جام دراز کشیده بودم اومد بالای سرم و گفت بیا باباجون اینم تمومه، طلاقتو که بگیرم برمیگردم کویت ولی بعدش میخوام برگردم همینجا، دیگه بسه نمیتونم غربتو تحمل کنم. کلی خوشحال بودیم از حرفاش، یکی دو ساعت بعد سهیل پیام داد انگار خیلی مشتاق طلاقی.. بعد این همه بلا که سرم آوردی مهریتو میدم، دادگاه قسط بندی میکنه ولی طلاقت نمیدم انقد طلاقت نمیدم که تو خونه بابات بمیری و تا عمر داری نتونی شوهر کنی، نتونی از این مملکت بری، یا نه اصلا عدم تمکینتو میگیرم و کاری میکنم مجبورشی برگردی خونه... ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
دستها خیلی مهم هستند😉 👏سعی کنید رو مرتب و تمیز نگه دارید و اجازه بدید یه کوچولو بلند باشن که یعنی حواست به دستهات هست😊 یه انگشتر و ظریف هم حتما داشته باشید دستتونو بزنید زیر چونه یا کمر یا... فقط دست به سینه یا دست به جیب نباشید❌❌❌ 🍀🍀🍀🍀 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
دست همگي درد نكنه كلي خنديدمممم و حالا خاطرات جاهلي من رفته بوديم باغ يكي از فاميلا و كلي درخت ميوه داشت حالا اونجا همه فامیل بودن و خواستم توجهشو جلب كنم رفتم از درخت بالا و با يك دست عين ميمون پادراز اويزون شده بودم و لبخند ژكوند ميزدم كه مثلا من خيلي ورزشكارم و يهو شاخه شكست عين بز پرت شدم كف باغ ديگه همونجور پشتمو كردم و رفتم سمت خانوادم ✅يه بار ديگه سوار تاپ بودم خونه مانان بزرگم و همه فاميل بودم هي خودمو بيشتر تكون ميدادم و تاپ ارتفاع بيشتري ميگرفت و بلند داد ميزدم ببينيد من چقدر بالا رفتم يهو همه ديدن من كلا نيستم با مخ اومدم زمين زنده ام البته هنوز 🤪🤪🤪 ✅خاطره بعدي مال زمان ابتدايي بود الكي با دوستم اسماي اجق وجق رو خودمون ميزاشتيم و ميدويديم و همو صدا ميكرديم اين وسطا يه لنگه از دمپايي داغونمو در مياوردمو ميگفتم واي من با پاي پياده اومدم و پام داغونه و الكي لنگ ميزدم تا خونه كه توجه همسايه ها رو جلب كنم هيييي كلا كمبود توجه داشتم •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ بعضی خانوما میگن چرا شوهر ما تو خونه حرف نمیزنه ولی با دیگران این همه میگه و میخنده⁉️ چرا واسه ما خرج نمیکنه ولی به دیگران که میرسه این همه دست و دلباز میشه⁉️ و خیلی مثال های دیگه... ⚜ یکی از مهمترین دلایلش اینه که 👇 همسر شما را همیشه میکنن ولی فقط کارت اینه که همسرت رو کنی !!! 💎 یه خانوم نمیذاره تو تایید کردن همسرش کسی ازش سبقت بگیره... •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام به همه ی سوتی دهندگان عزیز باز خواستگار برام اومدم چه خواستگاری ازفامیل های دور پدربزرگم ،قرارنبوددامادبیادوقتی اومدند دیدن هفت تازن اومدن تو😳بعددیدم یاالله یاالله میگن یه اقایی قدبلند سیبیلو تپل هم واردشدکه مادرم تعارفش کرد،مادرم اومدتواشپزخونه وگفت شوهریکی ازاین خانم هاست،بعدمن چای بردم و مادراقادامادگفتندببخشین قرارنبوداقادامادبیاداماسزظهرگرمه وگفتیم توماشین نشینه حالاکه اومده بیادعروس خانم روهم ببینه حالاجلسه ی اول هم بود، کارندارم که اصلابه پسرهانمیخورد منومجبورکردند باهاش بحرفم تواتاق گفت من سه تارفیق دارم که اصلاتوهیچ شرایطی حاضرنیستم ازشون بگذرم ،گفت یازده تا خواهربرادرند 😱گفت ماچیزی به عنوان اینکه زن بخواد حرف اضافی بزنه نداریم گفتم یعنی چی 😏گفت یعنی حرف حرفه مردتوزندگی ، گفتم ببخشین میشه سیبل هاتون روبزنین گفت عمرا دیگه این حرفونزنی 😐 هنوزواردزندگیش نشده بودم تعیبن تکلیف میکردچه برسه توزندگیش برم بله اینم از ماجرای خاستگاری های بازم هست میگم براتون 😂 من ننه قمرم کوچک همه تون •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✨🍃🍂💟🍃🍂💟🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃💟🍂🌺 💐موقعی که با همســـــری تاج سری قهر میشم اونروز قشنگترین مدل و لباس رو میپوشم و ارایش میکنم 💄👗👠 میرم جلو چشماش💃 اونم اینجور میشه😍 بیشتر اوقات جلو رژه میرم با لباسهای مرتب😉 اون موقع خودش میاد معذرت خواهی ومنم اهمیت نمیدم☺️ خیلی ناز میکنم .. بعدش دیگه دوست میشیم 😅 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 من 23 سالمه و 3 ساله ازدواج کردم. مامانم هیچ وقت به خودش نمی رسید، غذا رو تزیین نمی کرد، خونه نامرتب بود و حتی بابامو نگه نمی داشت. من 1 سال اول زندگیم کارای مامانم رو تکرار کردم ولی از وقتی با این کانال آشنا شدم خیلی چیزا یاد گرفتم که حالا شوهرم بهم میگه تو فرشته ای... 1⃣ مرد رو قدرتمند میکنه و مردا عاشق اقتدار توی خانوادن. 2⃣ به خودتون برسین، نه اینکه ولخرجی کنید. با یک تاپ یا لباس جدید شوهر جان رو کنید. 3⃣ خونه همیشه مرتب باشه از خوشبوکننده هوا استفاده کنید. بعضی وقتا آهنگ با صدای کم بزارین و فضای خونه رو شاد نگه دارید. 4⃣ قرآن و نماز اول وقت بخونید. باور کنید کل روز ارامش دارید و خلق و خو آدم خوش میشه. 5⃣ اتاق خواب و محل تکراری نباشه و با شمع کوچیک و آینه و گذاشتن مبل یک نفره توی اتاق و عوض کردن رنگ چراغ خواب و با ژله دسر و... فضا رو تغییر بدین. ✍ زندگی پیچ و خم و بالا و پایین داره ولی در آخر همه چیز رو انگشت زن می چرخه. با و ، روی خوش و حال خوب، زندگی عالی میشه. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
❤️🍃❤️ ❣مهربونا اگر میخواین همسرتون عاشقتون باشه:👇 پس توی خرج کردن پول هاش دقت کنید!👌🏻💐 یعنی ولخرج نباشین. ✳بچه ها منظورمون این نیست که اصلا خرج نکنینا نه... یعنی تو همه چیز "متعادل" باشین ❌نه اونقدر خرج کنین که همسرتون بگه ولخرج هستین و پولش رو پنهون کنه ❌نه اونقدر بدون خرج که از خودتون بگذرید و اقا پولش رو تو راه های دیگه خرج کنه 👌🏻🌹 پس قبل از خرج های بزرگ، باهاش مشورت کنید!👥 چون اینجوری میفهمه شما قدر پولی که بازحمت بدست آورده می دونید و با یه خانم مدیر و مدبر طرفه☺️ (همون سیاست رفتاری😉👆) 💠برای خودتون خرج کنید. خوب بپوشید به سلامتی تون برسیدولی به جا و به اندازه...😊 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام سلام خاطره عزیزی که گفته با دوستش رفته شهربازی و اون غش کرده بوده منو یاده خودم انداخت. اتفاقا من همچین ادمی رودیدم ، ما چند سال ازدواج کردیم ولی از مسافرت خبری نبود ومنم بچه کوچیک داشتم که خیلی وابسته و گریه اوو بود .خلاصه خدا خواست و ما رفتیم مشهد ومن گفتم باید بریم موجهای آبی دخترمم کوچیک بود راش نمیدادم گذاششتم پیش باباش و گفتم خدایا به امید تووو اینجا تنها جایه که شوهرم نمیتونه بهم زنگ بزنه بگه بچه گریه میکنه بیا، بزار تا میتونم خوش بگذرونم با دوستم که خیلللی ترسو بود رفتیم موجهای آبی اول دوستم گفت من لب همین ساحل مصنوعی میشینم تو برو بازی کن گفتم غلط کردی اون زمان ۳۰تومن پول بلیط دادیم باید بیای ،خلاصه توپول و تنبلم بود 🤪منم مچ دستشو گرفتم اول بردمش اون سرسره uوقتی اومدیم پایین دیدم دستاش میلرزه یه اب گرفتم دادم خورد باز بردم از اون سرسره پیچ پیچیا اومدیم پایین میگفت کف دستمو ببین عرق کرده میلرزه ولم کن میگفتم ابه بابا عرق کجا بود🙈 خلاصه همین طور کشان کشان میبردمش بالا پایین تا به این چاله فضایی رسیدیم به من گفتن زیر پنجاه کیلو نمیتونه سوارشه منم به دوستم گفتم تو برو بزار پولمون حلال شه از من اصرار از اون انکار خلاصه فرستادمش رفت اومد پایین تا خیالم راحت شد جنازشو تحویل گرفتم 🤪🤣🤣🤣 اره دیگه واقعا غش کرد انقد اب و ابمیوه دادن بهش تا به هوش اومد گفت تو میخوای منو بکشی ولم کن بعدم رفت لب همون ساحله بی هیجانش نشست😏 منم تنها رفتم سقوط ازاد کیف کردم حالا جالب بود اومدیم خونه دقیقا شوهر منو شوهره دوستم برعکس مادوتا بودن ولی خب شوهرم هیکلی بود دوستش نتونست حریفش بشه ببرتش رو سرسره ها بابلی ام موزیرج♥️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
تو خونمون سفره صلوات بود و نمك سر سفره گذاشته بودن منم خو بچه كه نه ولي بلانسبت خرچه بودم، قبل اينكه مهمونا برسن نمكارو برداشتم و با دست روي نمك ها فشار دادم جوري كه طرح دستم روي نمك ها افتاد، مي خواستم درستش كنم تا به حالت اول برگرده ولي در خونه رو زدن، منم كه نخود هر آش زود پريدم خودشيريني كنم و درو باز كنم.  بعد اينكه مراسم تموم شد روي نمك هارو باز كردن و علامت دست ديدن حالا فكر كردن معجزه شده  تا رفتم دهن باز كنم كه دست منه ، همه شروع كردن به گريه كردن و تو سروصورتشون زدن  حالا يه جنگ جهاني سومي شده بود سر اين نمك ها  خودشونو داشتن به كشتن ميدادن تا يه ذره بهشون برسه  خلاصه به همه يه ذره نمك رشيد و خداروشكر كسي از اين فيض بي نصيب نموند •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌺🌼🌺🌼🌺🌼 ✳️ بعضی ها چهره شان خیلی معمولیست اما... آنچه در قسمت چپ سینه شان می‌تپد دل نیست ، اقیانوس محبت است. بعضی ها تُنِ صدایشان خیلی معمولیست ، اما... سخن که می گویند ، در جادوی کلامشان غرق می‌شوی بعضی‌ها قد و قامتشان معمولیست اما... حضورشان ، تپش قلب می‌آورد بعضی ها خیلی معمولی هستند اما... همین معمولی بودنشان ، از آنها جذابیتی خاص می سازد. ✨قلبِ زندگی ام ، دوستت دارم ✍ ایده های متن را داخل سفره یا سینی پذیرایی ، داخل یخچال ، داخل کفش یا کیف همسر ، پشت در و ... بزارید تا همسرتان ببیند و سورپرایز شود قطعا ذوق زده شده و این انرژی به شما برمیگردد ایده های متن ، میکند 👌 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•