✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام ✋
روزگارتون خوش🌸🌷
پیام ها و نظرات خانم ها و اقایون رو نسبت به همدیگه میخونم.
خیلی خوشحال میشم که میبینم هم زنها و هم مردها تلاش میکنن زندگی شادتر و بهتری کنار همدیگه داشته باشن و امیدوارم همینطور هم باشه 👨👩👧👦
منم مثل شما یه خانم متاهلم,37 ساله که 11 سال تجربهء زندگی مشترک رو دارم که یه توصیه بسیااار مهم و جدی دارم :
🗣🗣🗣🗣🗣🗣🗣🗣
هم برای خانومها ❤️
هم برای اقایون ❤️
خانمها ! اقایون !
خواااااهش میکنم با همدیگه حرف بزنید .🙋♂🙋♀
گاهی اوقات همین حرف نزدن ها باعث میشه
چیزهایی درون طرف مقابلتون از بین بره
و طوری اونو دلشکسته بکنه
که حتی به روی شما نیاره
ولی متاسفانه ممکنه یک مرتبه رابطه تون رو سرد کنه🙍♂.............🙍♀
و توی یکی از همین بی توجهی ها و سرد حرف زدنها و با تحکمِ بیجا برخورد کردنها به طور کل گرمای عشق توی وجود همسر یا شوهرتون یکمرتبه سرد بشه 😢
و شما هم توی خواب و خیال خودتونید😳
و روزهای بعد ضررش رو میبینید ولی دیگه جایی برای جبران ندارید 😱
مراقب دلهایی که یکمرتبه میشکنند💔😭
و برق عشق هایی که بیخبر از چشمهای یارتون برای همیشه پر میکشند😔 باشید
و درد حسرت رو برای خودتون نخرید😕😕
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
12.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لقمه ی هیجان انگیز
⋆֍𖡎⋆֍𖡎⋆֍𖡎⋆֍𖡎⋆֍𖡎⋆֍𖡎⋆
مواد لازم:
۲ تا دونه باگت 🥖
۱۰ تا گوجه گیلاسی 🍅
لیمو تازه نصف 🍋
پیاز ۲ عدد 🧅
کره ۲۰ گرم 🧈
شکر قهوه ایی ۳ قاشق 🍚
بیکین ۲ ورق 🥓
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
#داستان_زندگی 🌸🍃 گوهر ولی حتی سرش رو هم بلند نمیکرد هوای خانوادمو داشت ومهمتر از همه داداشمو خی
#داستان_زندگی 🌸🍃
گوهر
آنزیم کبدی به شدت بالا پروتیین ادرار هزار ششصد ادرار هم به رنگ سیاه ویه حالت پنیری گفتن باید سریع عمل بشه هم کلیه ها آسیب دیده هم کبد هم ممکنه خودش بره تو کما همون شب سزارین کردن قبلش آمپول سولفات زدن مرگ رو جلوی چشمام میدیدم انگار شیر آبجوش رو باز کرده یودن روم داشتم میسوختم وبعدش بیهوشی بیدار که شدم دیدم تو بخشم وخودش هم مثل ابر بهار بالا سرم گریه میکنه ولی دیگه برام مهم نبود گفتم بچه کو پرستار گفت توnlcu بستری گفتم زنده اس گفت آره پنج روز بستری بودم چون باید سولفات میگرفتم هر روز دوبار میرفتم میدیمش داخل دستگاه بود ویه عالمه شلنگ بهش وصل بود کاش بغلش میکردم بوسش میکردم نوازشش میکردم روز پنجم گفتن تو مرخصی برو این بچه فعلا شیر نمیخوره ولی خواستی میتونی بیای ببینیش هنوز داخل دستگاهه نمیشه دست زد خیلی ضعیفه با شوهرم حرف نمیزدم از وقتی که اومده بودم بیمارستان
حتی یه کلمه هم باهاش حرف نزده بودم رفتم ببینمش 😭😭😭دیدم دکترا وپرستارا جمع شدن دورش ویه شلنگ نازک رو میخوان بکنن تو بینیش وطفل معصومم فرشته بی گناهم مثل عق زدن میکنه حالتشو یه دفعه دکتر گفت الان تموم میکنه تکون بخور برگشتن منو دیدن گفتن این کیه گفتن مادر همین بچس الهی بمیرم برای عروسکم عین یه مرده شده بودم سریع منو بیرون کردن واون شد آخرین دیدن بچم هنوزم دلم میسوزه نمیدونم شوکه بودم اونجا افتادم دوباره سرم ودارو ومن فقط سکوت وسکوت بدترین روزای عمرم بود حالم به حدی بد بود که روزها سرم گرفتم از شوهرم متنفر بودم ولی دیگه نه گریه نه دعوا نه حتی نگاه انگار کلا بی حس بودم انگار تو خلأ بودم انقدر درد سنگین بود بی حس شده بودم بردنم خونه یکی از اتاقا یه سه دری بزرگ داره به سمت حیاط هی خدا پاییز بود آبان بارون شر شر میریخت ومن فقط نگاه هیوی نمیخوردم اونقدر حالم بد بود که میگفتن سکته میکنه ولی من جون سخت تر از این حرفا بودم تو انباری گوشه حیاط یه گربه دوتا بچه آورده بود خوابیده بودم تو اتاق وچشمم به حیاط در انباری باز بود که دیدم بچه گربه ها رو بی اراده رفتم سمت انباری رفتم پیش بچه گربه ها خیلی عجیب بود مادرش هیچ چنگ ودندون نشون نداد نشستم تو انباری دستمو که کشیدم رو بچه گربه ها داغ دلم سرباز کرد جوری باصدای بلند گریه میکردم که شوهرمم پا به پام اشک میریخت دیگع کار هر روزم شده بود بچه گربه ها گریه ونوازش غذا دادن به اونا جام شده بود انباری جوری داغون شدم که دیگع امید برگشتنم نبود یا تو انباری بودم یا با قرص خواب بودم پسرم فقط دورم میچرخید وهواسش بهم بود نمیدونم چند ماه اینجوری بودم یه روز ازجلو اینه رد میشدم دیدم موهام همه سفید نمیدونم از مرگ بچم اونقدر شکسته بودم یا از داغ خیانت نسبت به پسرم وسواس گرفته بودم فکر میکردم دور از جون اون رو هم از دست میدم همش نگران وآشفته به خدا انقدر صورتم داغون بود شده بودم مثل یه زن شصت ساله
اوایل با خدا قهر بودم حتی گله هم نمیکردم ولی کم کم انگار دلم تنگش شد دوباره شروع کردم یه وعده درمیون نماز میخوندم فقط نوحه گوش میدادم نمیدونم انگار خدا دلش به حالم سوخت خودم حس میکردم دارم سبک تر میشم انگار دوره سوگواری داشت تموم میشد ومن فقط ذکر میگفتم جوری که دائما یه صلوات شمار دستم بود چند ماه طول کشید وخالی شدم از هر حس وبیشتر وابسته پسرم شدم داشتم آروم میشدم یه شب خواب دیدم روضه حضرت رقیه اس ومن یه دختر کوچولو پیشمه دستشو جدا کرد ورفت هرچی صداش کردم نرو گفت مامان قشنگم من قرارنبود بمونم من اومدم تا تو شاد بشی وبرم آروم باش بیدارشدم عجیب بود ترسیده بودم بعد از این اتفاق شوهرم شدید عذاب وجدان گرفت وتوبه کرد اون شد آخرین خیانت دیگه هیچی ندیدم تاالان که هشت سال میگذره وروز به روز بیشتر عاشق و وابسته شد از هیچی کم نمیزاره الان پسرم پانزده سالشه و یه دختر دارم 4ساله خیلی خوبه همه چی سر این دخترم که باردار بودم شوهرم مثل یه برگگل باهام رفتار میکرد هر چی خواستم نه نگفت خونه رو زد به اسمم بهترین بیمارستان برد پیش بهترین پزشک اونقدر رسیدگی کرد بهم تا دخترم دنیا اومد چند وقت بعد حق طلاق داد بهم بدون بذل مهریه الان هم ماشین به اسمم ثبت نام کرده از هر چی بهترینشو برام میخره بعد از این همه سال آرامش وعشقی عجیب رو تجربه میکنم ولی دلم هنوز میسوزه یاد اون بچه بی گناه که میفتم اشکم میریزه ولی میگم همش خواست خدا بود تا اون بچه رو بده وبگیره که همسر من به خودش بیاد وزندگی رو براه بشه انگار اون بچه یه نسیمی بود که با خودش عطر خوشبختی وآرامش رو وارد زندگیم کرد تازه فهمیدم من خیلی کوچکتر از اونم که بخام دربرابر اراده خداوند بایستم یا سر از حکمتش دربیارم فقط توکل میکنم به خودش وتسلیمم در برابر خواسته اش الهی شکررررر برای داده هات که رحمته وبرای گرفته هات که حکمته
نگاه گرم خداوند جاری در تک تک لحظات زندگیتان
یا حق
پایان
👠🎀ایده های دلبری🎀👠
عذرخواهی همسرتون رو قبول کنید
سختگیری زیاد در پذیرفتن عذرخواهی از جانب همسر، می تواند موجب شود که او کمتر برای عذرخواهی پا پیش بگذارد عذر او را بپذیرید و واقعاً او را ببخشید
👇👇👇
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام ب همه عزیزان کانال.
میخواستم درباره اختلاف سنی ک دوستمون گفته بودن بگم براتون.
من وقتی عاشق شدم بیست سالم بود.
عشقم ۱۷ سال ازم بزرگتره.
منم اولش این باورم بود ک تفاوت سنی زیاد خوب نیس. ولی وقتی کنار یارم عشق رو تجربه کردم تنها چیزی ک ب چشم نمیومد هم اختلاف سنامون بود.
عشقم منو خیلی دوست داره. هرکاری واسه خوشحالی من میکنه. تو همه چیز با من پایه ست. توخرید تو گردش تومهمونی و...
همیشه میگه عاشق پاساژگردی با تو هستم یا میگه دوست دارم مثل جوجه اردک🤪 پشتت راه بیافتم تو هم هی خرید کنی.😍
حتی نمیزاره من تو خونه دست ب هیچ کاری بزنم🙈 میگه تو حیفی.
مثلا یوقتایی ک میریم پیاده روی منم ک تنبل خسته میشم اصرار میکنه ک کولت کنم یا بغلت کنم😜 منم از خداخواسته ولی خب نمیشه ک توخیابون😕
و خیلی کارای دیگه ک بخوام بگم زیادمیشه.
عزیزای دلم اختلاف سنی همیشه هم بد نیست فقط باید طرفتونو خوب بشناسین.
عشقم انقدر بمن ابراز علاقه میکنه من واقعا گاهی اوقات زبانم بی کلام میمونه در جوابش. فقط ذوق مرگ میشم🙃
هرروز با کلمات عشقولانش غافلگیرم میکنه. من اصلا اصلا از بودن در کنار مردی ک ۱۷ سال ازم بزرگتره پشیمون نیستم ک هیچ حتی عشق و علاقم روزبروز نسبت بهش بیشترم شده. دوستتون دارم زندگیاتون ب کام ❤️
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#سیاست_های_زنانه
روش انتقاد از همسر 👇👇👇
وقتی می خواین از شوهرتون انتقاد کنید 👈قهر و داد و هوار و گریه راه نندازین👌👌👌
بهتره از اسلوب انحرافی وارد شید ✅
مثلا این جمله رو بگید : "من ازشوهرم فلان انتظار رو دارم" ♥️
👈آقایون کلا برای برآورده کردن انتظارات شما جون هم میدن چون حس الگو بودن رو در وجود خودشون احساس میکنن😊👌
اما اگر سر همسرتون داد بزنید اون فکر میکنه میخواین برش مسلط بشین اونم سرتون داد میزنه.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام... وقت همگی بخیر و ممنونم برای کانال خوبی که دارین😊
من یه دختر ۲۲ ساله هستم
چند ماه قبل تو یه بازی آنلاین که دسته جمعی بود، با یه اقایی اشنا شدم که ۳۲،۳۳ ساله بودن
صحبت ها خیلی عادی و معمولی بود بیشتر پیرامون کارهایی ک ایشون انجام میدادن،
ایشون شغلشون ساختن اپلیکیشن های مختلف بود
تا اینکه بعد یکی دو روز متوجه شدم که ایشون همسر و فرزند دارن
اولش باخودم گفتم شاید رابطه زناشویی شون خوب نیست که اقا به سمت خانوم های غریبه میرن
ولی بعد متوجه شدم که ایشون مشکلی با خانوم شون ندارن و زندگی خوبی دارن
ولیییی
دلیل این که این اقا به سمت خانوم های دیگه میرفتن برای صحبت، این بود که همسرشون هیچ اطلاعاتی درباره شغل ایشون نداشت، حوصله یادگیری رو هم نداشت
اون اقا روز اولی که پیام دادن و صحبت از کارشون شد ، چون خودمم علاقه داشتم به شغل ایشون، چندتا پیشنهاد و ایده دادم که خیلی خوششون اومد باعث شد بیشتر پیام بدن
حتی یکی دوبار هم قرار ملاقات گذاشتن
ایشون ادم محترمی بودن حتی یه لحظه هم قصد سواستفاده نداشتن ولی چرا باید این اتفاق بیوفته
چرا ما خانوم ها نباید حتی درحد ۱۰تا جمله چیزی از شغل همسرهامون بدونیم
من تازه نامزد کردم و نامزدم رشته برق تحصیل کردن
تمام تلاشم این بوده که کلی اطلاعات راجب به برق بدونم با اینکه ربطی به رشته تحصیلی خودم نداره
خلاصه که خانومای گل
حتی اگه سختتونه درباره شغل همسرهاتون چیزی یاد بگیرین، جوری وانمود کنین که علاقه دارین یادبگیری تا همسرتون واستون از کاراش توضیح بده و شما هم با اشتیاق گوش کنین
ممنون که پیامم رو خوندین امیدوارم مفید بوده باشه☺️🌹
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🎀👠ایده های دلبری🎀👠
👈 آقایی بیرونه و دیر کرده بهش پیام بدید که یه چندتا چیز لازم دارم برام بیار لطفا
وقتی جواب داد لیستو براش بفرست😉👇
❤️یه آغوش گرم
💛یه لب خندون
💙حرفای قشنگ قشنگ
💚کلی ماچ آبدار برای رفع دلتنگی خانم خونتون
🌸 هر چه سریعتر جهت تحویل سفارشات به آدرس زیر مراجعه کنید 👇
خیابان محبت کوچه عشق و منزلگه معشوق خویش 😌
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام دوستان
منم ولی نمیگم کی ام😂😂😂
ازمجردیام بگم وتباهیم🥴
ی شب باخواهروبرادرام که هممون مجردبودیم داشتیم شام میخوردیم
بابامم تازه ازسرکاراومده وخسته بود...
زنگ درحیاط و زدن،منُ سرسفید پاشدم جواب بدم،آیفون و جواب دادم دوست داداشم که همسایمونم بود،گفت باداداشت کار دارم
منم به داداشم گفتم و خودمم رفتم ی گوشه نشستم
به خیال اینکه میخواد درموردمن با داداشم حرف بزنه و اگه اوکی دادیم قرار خواستگاری و بذارن🤣🤣🤣🤣
قند تو دلم آب میشد
چون خواهربزرگم مجرد بود میگفتم من بهترینم که میخواد زودتر برام خواستگاربیاد و خودمو همون موقع تو لباس عروس میدیدم😂
تاداداشم بیاد من همینجور تو رخت عروسی بودم و خودمو با پسره میدیدم
حالا یک تحفه ایم نبودا
من تصوراتم بچگونه بود😂😂😂
داداشم اومد گفتن چیکارداشت گفت مامان هادی میگه نون میخواد
دوتابده براش ببرم😐
من😟😟😟
خونواده شوخ طبعی هم هستن😆
خواهرای دوقلوش همکلاسی من بودن😊
هادی خدابگم چیکارت نکنه
چرااااا آخه چرااااااا😂😂😂😂😂
همونو از پشت آیفون بگو دیگه😅😁
خداروشکر که فقط درحد یه فکربود
زن اولشو سه بار طلاق داد
با دومیه هم مشاجره داره🤫
دلتون بی غم🌷
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✋سلام
من یه کلاسی میرفتم که استادش مرد بود و منو و دوستام که ردیف اول مینشستیم خیلی هم رودربایستی داشتیم باهاش. این دوست من همیشه گوشی شو سر کلاس شارژ میکرد که دیگه همه میدونستن و کلی هم سربه سرش میزاشتن. فاصله ما با استاد هم خییلی کم بود چون کلاس کوچیک بود. یه روز این دوستم که گوشیشو زده بود به شارژ یکی از بچه ها اومد ببینه چقدر شارژ شده که خودش بزنه این دوستمم اومد خوشمزه بازی دربیارع به جای اُخه گفت چِخه!!!!
یهو یه سکوت سنگینی تو کلاس حاکم شد و چشمای استاد 😳😳😳شده بود اندازه یع کاسه (اخه فکر کرده بود با اونه چون اون نزدیک گوشیش بود) خلاصه بعد که فهمیدیم چی شده حسابی خندیدیم جوری که دیگه اشکمون در اومده بود اونم خیلی خجالت کشید استاد هم به شوخی میگفت خوبه من دست نزدم😁روز بعد غایب بود و استاد یادش نمیومد کی غایبه و ما همه گفتیم همون که گف چخه😂😂😂😂😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
27.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حلوا ۳ آرد مجلسی
★☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆
مواد شربت حلوا
آب💧 ۲ پیمانه
گلاب🌹 نصف پیمانه
شکر🍚 ۲ پیمانه
زعفران دم کرده💛۲ تا ۳ ق غ
عرق هل یا پودر هل🌺۱ ق چ
تمام مواد رو مخلوط میکنیم و روی حرارت ملایم قرار میدیم همینکه شکر حل شد کافیه نیاز نیست بجوشه
آرد سفید🥡 ۱ پیمانه
آرد برنج🍙 ۱ پیمانه
آرد نخودچی ۱ پیمانه
کره🧈 ۵۰ گرم
روغن مایع🥃۳/۴ پیمانه تا یک پیمانه( کم کم اضافه بشه)
هر ۳ آرد قبل و بعد از تفت دادن الک بشن
اول آرد سفید رو داخل تابه میریزیم و ۲۰ دقیقه با حرارت کم تفت میدیم ، بعد آرد برنج رو اضافه کرده و مجدد ۲۰ دقیقه دیگه تفت میدیم بعد آرد نخودچی رو اضافه میکنیم و ۱۰ دقیقه دیگه تفت بدیم کافیه
حالا کره و روغن مایع رو کم کم اضافه میکنیم تا به غلظت داخل ویدئو برسه و مجدد روی حرارت هم میزنیم تا به رنگ دلخواه برسه بعد شربت رو طی چند مرحله اضافه میکنیم و هم میزنیم تا حلوا جمع بشه و از تابه جدا بشه در آخر حلوا رو گهواره میکنیم
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
کبد چرب اگر درمان نشود تبدیل به سرطان کبد و در نهایت مرگ میشود⚠️❌
https://formafzar.com/form/new4f
https://formafzar.com/form/new4f
اگه نمیخوای همیشه کسل و بی حوصله باشی
همیشه عرق بیش از اندازه کنی همیشه حس گرمای بیش از اندازه کنی
صبح ها دهانت تلخ و بد بو باشه ریزش مو داشته باشی معده ات همیشه عذابت بده همیشه سنگین باشی
اگه نمی خوای همیشه پرخاشگر باشی
به فکر درمان کبد چرب و دیابت خود باشید و راهکار آن را از ما بخواهید
❗️❗️درمان قطعی و پاکسازی کبد چرب برای ✅ گرید ۱ ✅ گرید ۲ ✅ گرید ۳
⬅️⬅️⬅️ همین الان برای تشخیص وپاکسازی کبدچرب فرم زیر را تکمیل کنید
https://formafzar.com/form/new4f
https://formafzar.com/form/new4f