یه خاطره دیگه ام یادم اومد بگم
من عاشق ترکا بخصوص زبون شیرین ترکی هستم .
همه میدونیم که ترگا بجای حرف (ق)از (گ)استفاده میکنن😍
ما یه همسایه داریم ترک هست یه روز تو حیاط داشتیم باهم حرف میزدیم میگفت من باید برم اخر این هفته دکتر گفتم چی شده گفت فک کنم گندم(گ رو با فتحه بخونید😁) بالا زده.حالا قبلش درمورد حاملگی اینا صحبت میکردیم .این گفت فک کنم گندم بالا زده منه خنگ اصلا ذهنم رفت ناکجا آباد فک کردم چکار کرده که گند زده🤔.حالا میپرسم گند چی اونم هی میگه: گندم، گندم دیگه منم هی میم گند چی از اخر گفت گند خونم(قند خون)😐😐😐.یعنی من از این مغز معیوب خودم ناامید شدم پاک.به شوهرم گفتم اینقد باهم خندیدیم به این عقل ناقص من 😂😂😂😂
عاشق همه ترک زبونا 🥰🥰🥰🥰
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام دوستان
زندگي همه تون به شيريني عسل🌸
خواستم به خانوماي كدبانو و عزيز خانه دار بگم من شاغلم و ساعت سه ميرسم خونه دو تا دختر دارم
منم چيزاي زيادي از اين كانال ياد گرفتم اما خب فرصت زيادي براي انجامشون ندارم اما دارم سعي ميكنم با هدف و برنامه پيش برم
تجربه اي كه ميخوام ازش صحبت كنم در مورد تربيت بچه هاست من به اينكه بچه ها دقيقا هموني ميشن كه پدر و مادر هستن باور دارم
شعار دادن و امر و نهي به بچه ها اصلا فايده نداره پدر و مادر بايد با عمل و رفتارشون الگوي بچه ها باشن
نگيم بزرگ ميشه ياد ميگيره يا ازدواج ميكنه ميفهمه بايد چيكار كنه يا كار به خودش بمونه درست ميشه فقط عمل ما پدر و مادرها الگوي اوناست
من متوجه شدم حتي موقعي كه درس ميخونن يا تلويزيون ميبينن يا مشغول هر كاري هستن حواسشون به ما و رفتارامون هست پس در همه زمينه ها الگوي خوبي باشيم ان شاالله
از معجزه ايمان به خدا هرگز در زندگي غافل نشيم چرا كه در كنار همه تلاش ما براي زندگي بهتر اگر كم و كاستي و درد و رنجي بود بهترين و مطمعن ترين منبع ارامش و توسل خداست
التماس دعا
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
34.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🐦جوجه کباب سیرو ریحون🍢🍢
ادویه ها⬇️
✅نمک ۲ ق چ خ،فلفل سیاه ۱ ق چ خ،پودر سیر ۱ق چ خ،پودر زنجبیل ۱ ق چ خ،پودر زیره سیاه ۱/۲ ق چ
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
22.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•پیتزا مخلوط😍😋
خودت پیتزا مخلوط درست کن و لذتشو ببر😋
~مواد لازم برای ۲ عدد :
آب گرم : 2/3 لیوان
خمیر مایه ، شکر ، نمک : از هرکدام 1 ق غ
روغن مایع : 1/4 لیوان
آرد سفید : 2 لیوان
سس تند : 4 ق غ
فلفل دلمه : 1 عدد بزرگ
قارچ : 5 عدد متوسط
گوجه فرنگی : 1 عدد
ژامبون رنده شده : 200 گرم
پنیر پیتزا : 150 گرم
آویشن : به مقدار لازم
ذرت و کنجد قابل حذفه
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام به همگی😁😁😁😁😁
ازکردستانم🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بچه ها بحث جاگذاشتن بچه شد .فرانک خانم درموردخودشون گفتن که زمان جنگ جاش می زارن، شهر ماهم مرزی هست ودم به ساعت شهر بمباران می شده وفرار میکردن دور واطراف و کوه ها ویکی از اقواممون همسرش فوت شده بوده 6تا بچه داشته که دختر کوچکش👶 چند ماهه بوده و تو گهواره وطبق معمول دوباره آژیر وهواپیما وفرار
بله عزیزان مادره یه کیف پول داشتن بر میداره فرار می کنند کوه واونجا یادش می افته بچه ای وای خدا مرگم بده بچه یادم رفت 😁😁😁😂😂😂😂😂😂
پولارو یادش بوده بچه رو نه
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
،هفت هشت سال پیش دخترم سال اخر دانشگاه بود و پسرم سال اول... همسایمون اومد گفت دوتا آقا و یه خانم اومدن برا بچه هات تحقیق کردن...گفتم بچه هامجایی برا استخدام ثبت نام نکردن ...گفت نه پرونده همراهشون بوده و دو برگه امتحانی سوال داشتن ...حتی شغل پدرشوهر و پدر خودمم پرسیده بودن خلاصه خیلی سوالات دقیق و نکته سنجی بوده....چند تا دیکه هم تو محل بهم تبریک گفتنکه بچه هاممیخوا سرکار برن و لطف داشتن میگفتن براتون خوب گفتیم 😳...بعد چند وقت یه آقایی بهمون زنگ زد که محیط دانشگاه دخترمو دیدن و به قول خودشون میخوانش برا برادر خانمش ...دخترم دانشگاهش یه شهر بود با پنج ساعت فاصله و این آقا حدودا چهار ساعت فاصله داشت...همسرم گفت نه دختر راه دور نمیدم...بعد چند روز یه خانم هی زنگ زد و گفت که اون آقا پدرشون بوده و ایشون دخترمو برا داییش انتخاب کرده ..اصرار که قبول کنید گفتم خانم اصل موضوع منتفیه من نمیتونم دخترمو به شهری دیگه بدم...با دخترم تماس گرفتیم گفت اصلا در جریان نیست و جوابش قطعا منفیه...یه روز اون خانم زنگ زد باز اصرار...گفتم خانم شما یه نظر دخترمنو تو دانشگاه دیدید و ظاهرشو پسندیدید ...ولی خانواده ما رو که نمیشناسید همونطور که ما نمیشناسیم...گفتن نه کامل میشناسیم با دوتا داییم اومدیم یه روز تا غروب تو محله تون تحقیق کردیم ....فقط نفهمیدیم خودت چکاره ای؟؟حتی شغل پدر و پدر شوهر و فامیلتم میدونیم😁😢 یعنی چهار ساعت راه رو کوبیدن اومدن یه روز تا غروب علاف شدن و برگشتن بعد اومدن خواستگاری😏😏😏 وقتی وجدان کاری باشه اینطوری میشه😅😅😅
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام خدمت همه خانمای عزیز
من ۳۲ سالمه و شوهرم ۳۸ ساله.۷ ساله ازدواج کردیم.
متاسفانه تا ۳-۴ سال اول زندگیمون من خیلی زود عصبانی میشدم و شروع میکردم ب داد و فریاد و توهین😔
شوهرم هم سکوت میکرد و صبوری.
تا اینکه باردار شدم و تصمیم گرفتم آرامش داشته باشم اوایل خیلی سختم بود چون برام شده بود یه عادت. و متاسفانه تازه شوهرم شده بود مثل من.
زود عصبی میشد و توهین میکرد و وقتی بهش اعتراض میکردم میگفت تازه شدم مثل تو 😔
بعد زایمان رفتم دکتر و دارو مصرف کردم ک خیلی صبورتر و آرومتر شدم حدود یکسال دارو مصرف کردم و قطع کردم و الان ۸ ماهه دارو نمیخورم و خیلی خوبم.
تبدیل شدم ب یه خانم آروم و باوقار ک حتی وقتی شوهرم عصبیه آرومش میکنم. و البته با مطالعه زیاد سیاستهای زنانه رو یادگرفتم و ب شوهرم حسابی محبت میکنم خوشبختانه ایشون هم داره مثل اوایل ازدواجمون خوب و مهربون میشه.
میخوام ب خانما بگم اصلا راه منو نرید ک تاوان سختی باید بدید.
و دوم اینکه وقتی ب شوهرتون محبت میکنید یکم صبور باشید مطمئن باشید نتیجه شو خواهید دید.شک نکنید.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
⭕️اهل شدن فرزند سرکش⭕️
از حضرت امام صادق (ع) نقل است
که اگر فرزندتان سرکش شده
اخلاق و رفتارش تغییر کرده و به حرف شما گوش نمیدهد
با اعتقاد تام و باور کامل ،
این سوره مبارکه را(107) مرتبه
با نیت خالص و توجه به خدا بخواند
فرزندان وی مطیع و فرمان بردار آنها میشوند👇👇💯
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
کمتر از۲۴ساعت اثرشو میبینید😳👆خیلیا باهاش حاجت گرفتن🤲
امروز غم انگیز ترین روز عمرم بود با اینکه هر روز خانومای باردار زیادی بهم مراجعه میکردن ولی امروز یه مورد عجیب داشتم .آخر وقت کاریم بود که زنی حدودا سیساله با حال نزار که دونفر زیر بغلش را گرفته بودند آمد تو. ششماهه باردار بود. دو روز پیش درِ آهنی افتاده بود روی پسر پنجسالهاش و طفلک فوت كرده بود. حالا آمده بود چون بچه ش تکان نمیخورد. گفت: «سر خاک بچهم بودم که احساس کردم بچهی توی شکمم تکون نمیخوره. بهم شربت و نباتداغ دادن ولی باز هم حسش نکردم.»خیلی دلم براش سوخت گفتم بخواب ببینمت...رفتم قلب بچه را پیدا کنم خوشبختانه یه صدای ضعیفی رو حس کردم اما یه دفه دیدم چشمای اون زن ....👇😔🔴
https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db
چقدر صبر داری خدا😭👆
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام دوستان 😌
من ۱۷ و عشق زندگیم ۲۴سالشه میخواستم بگم اگه چیزی رو تو زندگیتون میخواین هر روز و شب بهش #فکر کنین حتما میشه☺️
ناامید نشین هیچوقت ، من اول نامزدیم وزنم خیلی بالا بود جوری که خودمم احساس میکردم ، ولی عشقم انقد تشویقم کرد و منم تلاش کردم و هرشب به اندام خوب و زیبا فک میکردم
انقد تلاش کردم شد ، بله شد ، الان اندام خوب دارم کلی وزن کم کردم ؛ واسه وزن کم کردن میتونین از چای سبز و چای دارچین استفاده کنین ، چای دارچین خوبه کم خونم نمیکنه .
هر روز ورزش کنین موقعی که ورزش میکنین هرروز بدن به ورزش اعتیاد پیدا میکنه و هرروز سرموقع ناخودآگاه پامیشین ورزش میکنین
درضمن اونایی که #تنبلی_تخمدان دارن با تحرک میشه درمانش کرد من خودم اونجوریم قرص مصرف میکنم ولی دکترم گف تحرکت زیاد باشه خوب میشی #اضافه_وزن باعث #کیست و تنبلی تخمدان میشه😭😕😐
پس واقعا ارزششو داره به خاطره خوراکیایه خوشمزه ولی پرچرب و شیرین که واسه سلامتی مضرن سلامتیمونو به خطر بندازیم نه ارزششو داره 🤨🤨
قدر سلامتی رو قبل از اینکه از دستش بدیم بدونیم😎
شاد و پیروز باشید
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🍂🍃
🌸
💃💃
#خانمها_بدانند
"با آغـوش گـرم از شـوهرت استقبال کـن...!"
🍃 برای اغلب آقایان، #یادبود و #آغوش گرم، بیش از #کادو مهمه. چون اکثر آقایون مثل خانومها نیستن که منتظر کادوی روبان شده باشن.
👈 وقتی شوهرتون از سرکار خسته میاد خونه، خسته نباشید گفتن شما از ته دل و البته هرچند وقت یکباری بوسیدن و گرفتن دستش و گفتن اینکه از ته دل بهت میگم تو مرد زندگیم هستی و با همه وجودم دوستت دارم میتونه خیلی روی مردان تاثیرگذار باشه.
✅ همیشه زیباترین آرایش و نازترین رفتارو تو برخورد با #همسرتون داشته باشین.
به سوی خوشبختی 👇
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی یقمو گرفت و گفت تا ابد باید تاوان بدی ، تا ابد چون آبروی منو توی فامیل مادرم بردی ،
داستان زندگی
نفس نفس زنان رفت عقب و روی مبل نشست و با حرص نگاهم کرد،
دستشو گذاشت روی صورتش، از جیبش یه سیگار درآورد و رفت توی بالکن،
وقتی برگشت من همونطور اون گوشه کز کرده بودم و گریه میکردم.
زیر لبی گفتم بخدا سهیل من به تو خیانت نکردم صد سالم اسیرم کنی بازم میگم خیانت نکردم،
گفت ولی من خیانت کردم تا بفهمی چه طعمی داره فهمیدی؟
اره من با دختر رفته بودم بیرون رفتیم مسافرت خوب کاری کردم حقت بود میفهمی؟
حقت بود، چند شب تا صبح گریه کنم؟ دلم خنک شد.
زیر لب گفتم خدا لعنتت کنه هم تورو هم اون پسرعمه احمقتو، خدا همتونو به زمین گرم بزنه.
یه نگاهی تو صورتم و لبم که خون سرازیر شده بود کرد و گفت ببخشید
ببین ستاره دست خودم نبود به قرآن مجید خیلی داغونم خیلی ناراحتم.
گفتم تو رو قرآن بیا و باورم کن،
گوشیشو درآورد و ویس آخرو برام دوباره پلی کرد که توش به بهنام گفته بودم بیا خونه و اون گفته بود چشم عشق دلم،
گفت میخوای باور کنم، باورت میشه رفتم آزمایش دادم نکنه مریضی چیزی ازت گرفته باشم؟
بهنام ادم خرابیه
دل تو دلم نبود که نکنه تو باهاش بودی و یه درد و مرضی چیزی انداختی به من، این زندگیه؟
و دوباره اون ویسو پلی کرد سه باره چهار باره،
داد زدم بس کن دیگه خستم کردی من اینو به اون نگفتم کلی نرم افزار هست که صدا رو شبیه سازی میکنه من اینا رو نگفتم،
اومد جلو دستمو گرفت میلرزیدم گفت یکی از اون برنامه ها رو پیدا کن، من خودم دارم متلاشی میشم ستاره، دارم از درون میترکم تورو خدا یکاری کن…
تو رو خدا یکاری کن وگرنه من میمیرم من نمیتونم تحمل کنم تو با بهنام باشی میفهمی؟
بهنام چند وقت پیش بهم زنگ زد و گفت تن زنت یه تیشرت صورتیه که عکس گربه روشه
و شلوار تنگ سرمه ای پوشیده،
اون از کجا میدونست؟؟
باور نکردم اومدم خونه دیدم تو سبد رختیت تیشرت صورتی و شلوار سرمه ایه،
میخوای نمیرم از این درد؟
لباس ناموسمو میدونن، باهاش بودی اره؟؟
نمیدونستم چیکار کنم دو دستی زدم تو سرمو فهمیدم همون لباسایی بود که اون روز کلید انداخته بود و اومده بود توی خونه،
گفتم ببین میدونم باور نمیکنی ولی به قرآن قسم اون کلید داشت اومد توی خونه درو باز کرد بهم حمله کرد،
گفت ستاره چرا به من نگفتی؟
گفتم باور میکردی؟ بخدا من شاهد دارم عفت خانوم،
وقتی جیغ میزدم عفت اومد دم در و بهنام فلنگو بست تو رو خدا بیا بریم ازش بپرس تو رو امام حسین بریم،
گفت برم ازش چی بپرسم بگم زنمو با یه مرد دیدی یا نه؟
خجالت میکشم بخدا.
دستشو گرفتم و به زور خواستم ببرمش در خونه عفت،
دیدم نمیاد خودم خواستم از در بیرون برم که شاهد بود،
گفت به قرآن بری در خونه عفت خانوم مجبورم میکنی این خونه رو بفروشم و از اینجا برم،
چجوری دیگه روم میشه تو چشمای شوهرش نگاه کنم، بیا بگیر بشین سر جات، من میرم بیرون و برمیگردم، یه ساعت.
خلاصه که رفت بیرون با کلی خرید برگشت
گفت چاره ای جز زندانی کردنت ندارم اینارو خریدم،
چندتایی تن ماهی بود و کنسروای مختلف،
هدفشو نمیدونستم چیه که چرا این همه کنسرو خریده،
چرا این همه خرید کرده آخه؟ ما از شروع زندگیمون هیچوقت انقدر زیاد اونم کنسروای مختلف نخریده بودیم…
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•