🌱اگه آدامس چسبید به موهاتون یا لباساتون کافیه اون قسمت رو داخل یه ظرف قرار بدی و روش کوکاکولا بریزی میبینی که چه راحت جدا میشه
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
9.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزش نقاشی با خامه روی کیک🍰✨
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#خاطره
سال پیش اخرین جلسه بود که میرفتیم مدرسه بعدش امتحانای ترم شروع میشد.. اخرین زنگ هم ورزش داشتیم🤸منو چندتا از دوستام نشستیم رو زمین و پانتومیم بازی کردیم من هواسم نبود جلو معلم یه حرف زشت از دهنم در رفت و حسابی خجالت کشیدم😂😅
ولی بعدش نمیدونم چی تو مغزم گذشت که بلند رو به بچه ها گفتم نه نه راهش ندین تو بازی ها و بعدش به معلم اشاره کردم🥲😖یعنی هروقت یاد نگاه معلمم میوفتادم دلم میخواست با اغوش باز بپرم تو روغن داغ😂🤦🏻♀️ولی خداروشکر از مدرسه رفت و من دیگه ندیدمش😂🤲
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#خاطره
من چند شب پیش بود اومدم مسواک بزنم.مسواکو که برداشتم درشو باز کردم اومد اینو بکنم زیر آب بشور بعد خمیر دندون بزنم من این مسواک رو کردم زیر آب تا اومدم دست بکشم روش یه دفعه دیدم یچیزی روش هست یه جیغ خفه کشیدم که بخاطر اینکه فاصلم با مامان وداداشم کم بود اوناهم فهمیدن
مامانم اومده میگه چته؟مسواکو نشونش دادم.حالا فکر مکنید چی روش بود؟یه کرم گنده مامانم که انقد دعوام کرد که حالا واسه چی جیغ میزنی باید میکردی تو آشغالی ولی من تا دوروز هرچی داشتم میخوردم یا خودم اون صحنه کرمرو یادم میومد یا داداشم یادم میاورد که هرچی داشتم می خوردم کامل کوفتم می شد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
📝
خار را در چشم دیگران میبینیم ...
تیر را در چشم خودمان نه!
دوست و آشنایی داریم که حتی هنگام بازیهای دورهمی در مجالس خوشی هم سعی در پیروزی به وسیله تقلب دارن و اون رو نوعی زرنگی میدونن و امان از وقتی که ببازن ... زمین و زمان رو به هم میبافن.
مسائل رو بر اساس منافع خودشون میسنجن و قوانین رو مطابق سلیقه خودشون تفسیر میکنن؛
بعنوان مثال وقتی کنارشون تو ماشین نشسته بودم، انواع تخلفات رو انجام دادند اما هر بار دیگران رو مسبب و مقصر میدونستن!
یا مثلا همین شخص همیشه در تلاشه تا با نوسان گیری و خرید ارز سود کنه، اما دائم افرادی رو که ارز یا سکه میخرن مذمت میکنه.
این داستان زندگی همه ماست
تا وقتی پای منافع خودمان به میان نیامده، قوانین مفید و محترم هستند...
ولی اگر کار خودمان گیر باشد حاضریم کل شهر را به آتش بکشیم تا مرغمان را سوخاری کنیم.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#سیاست_های_زنانه
😊جملاتی که مرد را جادو کرده و بی تاب دیدن زنش میکنه!!! 👇👇
🌷 بهت افتخار میکنم
🌷 به وجودت می بالم
🌷 باعث افتخارمه که همسر توام
🌷 چشم
🌷 سرور
🌷 آقای من
🌷 مرد قدرتمند من
🌷 تو چقدر زور داری ماشاالله
🌷 تکیه گاهم
🌷 تنها پناهم
🌷 امیدم
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#خاطره
چند روز پیش مامانم میره بانک برا کارت عابر بانکش که تاریخ انقضاش تموم،شده..کارمند بانک شماره موبایلشو میپرسه مامانمه شماره رو میگه بعد کارمند بانک میگه نگا کنید ببینید براتون پیام اومد یا نه..(تازه براش گوشی لمسی گرفتیم هنو زیاد یاد نداره باهاش کار کنه واسه همین بیرون نمیبره با خودش)
خلاصه مامانمم الکی داخل کیفشو نگا میکنه میگه اره اره اومد دستتون درد نکنه..بعد اقاهه میگه خب لطفا رمزی که تو پیامه بخونید تا بزنم تو سیستم و کارتتون فعال شه..مامانم میگه دلم میخواست زمین دهن وا کنه برم توش که با این سنم دروغ نگم😁
بعدم خیلی شیک و مجلسی راستشو میگه..میگه فک کردم الکی میخواین سخت گیری کنین منم الکی گفتم گوشی همرامه و پیام اومد که کارتون راه بیوفته😁
وقتی تعریف کرد داداشم که دوستش کارمند همون بانکه کلا با مامانم قهر کرد و رفت بیرون😁🤣
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#خاطره
با همسرم بیرون بودیم.همسرجان رفت از مغازه وسیله بگیره.بعد دیدم دیر کرد.از داخل ماشین نگاه کردم دیدم شوهرم جلوی در مغازس.دو تا بوق زدم و بهش اشاره کردم بیا دیگه دیر شد.
یهو دیدم شوهرم از یه مغازه دیگه اومد بیرون😑😑نگو یه نفر دیگه رو اشتباه گرفته بودم با همسرم.ینی طرف وقتی بهش اشاره کردم گفتم بیا دیگه قیافش اینجوری بود😒😒
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سیب زمینی برشته و سس ماست😍😋
مواد لازم
سیب زمینی کوچیک🥔 ۱۰ عدد
کره 🧈۲۰ گرم
روغن زیتون🫒 ۴ قاشق
پاپریکا و اورگانو و آویشن🌿 هر کدوم نصف قاشق چای خوری
نمک🧂 ۱ قاشق چایخوری
مواد سس
ماست 🍶۴ قاشق
شوید و گشنیز🍃🍀 ۳ قاشق غذا خوری
پولبیبر 🌶نوک قاشق چای خوری
دمای فر ۱۸۰ درجه ۲۰ دقیقه
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🔴ماجرای جالب ازدواج یک ساعته در حرم
پسری به دنبال زن و زندگی و ازدواج بوده و خب جور نمی شده . هر کاری میکرده اون دختری که میخواسته جور نمی شده تا این که واقعا به استیصال میرسه....تصمیم میگیره بره مشهد سراغ امام رضا...
به محض رسیدن به مشهد به مادرش زنگ میزنه میگه میرم یه ساعته زنم رو از امام رضا میگیرم و میام .....
خلاصه اقا پسر یه رااااااااااست میره حرم امام رضا.....بعد به سختی خودش رو میرسونه به ضریح و رو میکنه به آقا میگه :
همسر منو تا یک ساعت دیگه میرسونی وگرنه … ال و بل.....
این حرف رو میزنه و از حرم خارج میشه ..
ولی هنوز چند قدم دور نشده بود که یه خانم رو میبینه که از دور با عجله داره میاد سمتش...👇👇😐
https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db
اینجوری آخه😂😳👆
سنجاق شده در کانال❌❌👆👆
پیرزنی ۷۶۰ ساله که هنوز زنده است +عکس👇⛔️🔞
https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db
سنجاق کانال👆❌❌❌
🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋
#داستان_آموزنده
🔆 پیاده روی به سوی مکه
يك سال امام حسن مجتبى عليه السلام با پاى پياده به سوى مكه حركت كرد. در بين راه پاهاى مباركش ورم نمود. يكى از همراهان گفت: مقدارى از راه را سوار شويد تا اين ورم خوب شود. حضرت فرمود: هرگز سوار نمى شوم، ولى وقتى به اولين منزل رسيديم، شخص سياه پوستى را كه روغنى به همراه دارد مىبينى. آن روغن را از او خريدارى كن تا ورم پايم را با آن معالجه كنم. او گفت: ما در پيش روى خود محلى را كه چنين روغنى در آن جا به فروش برسد سراغ نداريم!؟ حضرت فرمود: همان است كه گفتم.
مقدارى كه راه را رفتند شخص سياهى پيدا شد، امام به آن همراه گفت:
آن كه مى گفتم، آن جاست، برو و روغن را بخر و پول آن را پرداخت كن. او رفت تا روغن را بخرد.
شخص سياه پوست پرسيد: اين روغن را براى چه كسى مى خواهى؟ گفت: براى امام حسن بن على عليه السلام. سياه پوست گفت:مرا نزد او ببر، وقتى نزد امام آمد، گفت: فداى شما شوم، من نمى دانستم كه شما به اين روغن احتياج داريد، پولى هم بابت آن از شما نمى گيرم و خود من هم غلام شما هستم. فقط از شما تقاضا دارم، دعا كنيد خدا فرزند سالمى كه دوست دار شما اهل بيت باشد به من مرحمت كند.
حضرت فرمود: به خانه ات باز گرد كه خدا فرزند سالمى كه شيعه و پيرو ما خواهد بود، به تو عنايت مىفرمايد. «1»
(1). محجة البيضاء، ج 4، ص 220؛ شنيدنيهاى تاريخ، ص 139 و 140
📚منبع: داستان ها و حكايتهاى حج، رحيم كارگر، نشر مشعر - تهران، چاپ: پانزدهم، 1386،ص16-17.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•