🍀🌹💐🌸
🌹💐🌸
💐🌸
🌸
✐✎✐ #داستان_کوتاه ✎✐✐
یه همکار داشتم سر ماه که حقوق میگرفت تا 15 روز ماه سیگار برگ میکشید، بهترین غذای رستوران رو میخورد
اما نیمی از ماه رو غذای ساده از خونه
میآورد.
موقعی که از اونجا منتقل شدم، کنارش نشستم و گفتم تا کی به این وضع ادامه میدی؟
با تعجب گفت: کدوم وضع
گفتم زندگی نیمی اشرافی و نیمی گدایی
به چشمام خیره شد وگفت: تا حالا سیگار برگ کشیدی؟ گفتم نه!
گفت: تا حالا به یک کنسرت عالی رفته ای؟ گفتم نه!
گفت: تاحالا غذای فرانسوی خورده ای؟گفتم نه!
گفت: تا حالا تاکسی دربست رفتی؟ گفتم نه!
گفت: تا حالا تمام پولتو برای کسی که دوستش داری هدیه خریدی تاخوشحالش کنی؟ گفتم نه!
گفت: اصلا عاشق بوده ای؟ گفتم نه!
گفت: تا حالا یک هفته از شهر بیرون رفته ای؟ گفتم نه!
گفت اصلا زندگی کرده ای؟ با درماندگی گفتم اره...نه...نمی دونم...!!
همین طور نگاهم میکرد نگاهی تحقیر آمیز...!!
اما حالا که نگاهش میکردم برایم جذاب بود...
موقع خداحافظی تکه کیک خامه ای در دست داشت تعارفم کرد و یه جمله بهم گفت که مسیر زندگیم را عوض کرد،
او پرسید: میدونی تا کی زنده ای؟ گفتم نه!
گفت: پس سعی کن دست کم نیمی از ماه را زندگی کنی ...
#وین_دایر
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام به همههه
اومدم یه سوتی ک براخودم نیست رو بی اجازه بگم و برم😁😁
پسربرادرم تعریف میکرد. یه پسرخاله داره ۱۶ - ۱۷ سالشه یبار این پسرخاله قصه ما نشسته بوده پشت خاور ک تصادف خیلی ریز میکنه ..میبرنش کلانتری دامادشون بهش میگه رفتیم اونجا چیزی ازت پرسیدن وقتی اشاره کردم بزن زیر گریه ،بعد دامادشون تو کلانتری به مامور میگه جناب من مقصرم من بهش گفتم بشین پشت فرمون و...بهش میگن شما ساکت باش آقا برو بیرون و میان داماد رو بیرون کنن پسره میگه علی علی حالا که دارن بیرونت میکنن من کی باید بزنم زیر گریه😭😭😳😂😝انقد جناب سروان و اونایی ک اونجا بودن بهش میخندن ک بدون هیچ جریمه ای میزارن میرن.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
15.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🐦کش مو نخر خودت بباف
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#مریم_عباس❤️❤️❤️
هیچ وقت به گوشی عباس دست نمیزدم ولی اون روز بلافاصله بعد از رفتنش موبایلش رو برداشتم و رفتم توی پیامهاش ..
اسم نرگس رو مامان پسرم سیو کرده بود .. دستهام میلرزید .. پیامهای اخیرشون رو خوندم .. نرگس تو همه ی پیامهاش عباس رو عباس جونم خطاب کرده بود . دلم میخواست الان نزدیکم بود و تکه تکه اش میکردم ..
آخرین گفتگوشون همین یک ساعت پیش بوده که نرگس گفته بود نگرانم بچه به دنیا بیاد و یک دونه لباس نداره تنش کنیم ..
عباس جواب داده بود نگران نباش نرگس گلی فردا میریم هر چی لازمه میخریم ..
دیگه چیزی نمیدیدم .. عباس .. عباس من .. به کسی غیر از من هم گفته بود گلی ... مگه من فقط گل عباس نبودم ..
دیگه حتی یک ثانیه نمیتونستم و نمیخواستم عباس رو ببینم .. سریع ساک کوچکی برداشتم و وسایل شخصیم رو جمع کردم ..
در تمام این مدت اشکهام بی اختیار میریخت و باعث کند شدن کارم شده بود .. وسط سالن مانتو میپوشیدم که عباس برگشت ..
با تعجب نگاهم کرد و پرسید مریم .. چی شده .. چرا گریه میکنی ..
قدمی به سمتم برداشت که بلند داد زدم سمت من نیا ..
عباس هم با صدای بلند پرسید چی شده؟ کی بهت حرفی زده؟
با دست اشاره ای به موبایلش کردم و گفتم اون ... حرفهای خصوصیت با نرگسسس گلییی جونت رو بهم گفت .. 👇👇👇
ادامه 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2
داستان #زندگی عباس و مریمه ها😍🙈👆🏻
ترکونده کل #ایتا رو💪🏻
کاملش سنجاق شده😍🔞
15.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاربردی ترین محلول🤩
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌱🕊
⭕️✍جکایتی بسیار زیبا و آموزنده
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
سلطان عبدالحمید میرزا فرمانفرما (ناصرالدوله) هنگام تصدی ایالت کرمان چندین سفر به بلوچستان می رود و در یکی از این مسافرت ها چند تن از سرداران بلوچ از جمله سردار حسین خان را دستگیر و با غل و زنجیر روانه کرمان میکند. پسر خردسال سردار حسین خان نیز با پدر زندانی و در زیر یک غل بودند. چند روز بعد فرزند سردار حسین خان در زندان به دیفتری مبتلا میشود. سردار بلوچ هر چه التماس و زاری میکند که فرزند بیمار او را از زندان آزاد کنند تا شاید بهبود یابد ولی ترتیب اثر نمیدهند.
سردار حسین خان به افضل الملک، ندیم فرمانفرما نیز متوسل می شود. افضل الملک نزد فرمانفرما می رود و وساطت می کند، اما باز هم نتیجهای نمیبخشد. سردار حسین خان حاضر میشود پانصد تومان از تجار کرمان قرض کرده و به فرمانفرما بدهد تا کودک بیمار او را آزاد کند و افضل الملک این پیشنهاد را به فرمانفرما منعکس میکند، اما باز هم فرمانفرما نمیپذیرد.
افضل الملک به فرمانفرما می گوید: «قربان آخر خدایی هست، پیغمبری هست. ستم است که پسری در کنار پدر در زندان بمیرد. اگر پدر گناهکار است، پسر که گناهی ندارد.»
فرمانفرما پاسخ می دهد: «در مورد این مرد چیزی نگو که فرمانفرمای کرمان، نظم مملکت خود را به پانصد تومان رشوه سردار حسین خان نمیفروشد.»
همان روز پسر خردسال سردار حسین خان در زندان در برابر چشمان اشکبار پدر جان میسپارد. دو سه روز پس از این ماجرا، یکی از پسرهای فرمانفرما به دیفتری دچار میشود. هر چه پزشکان برای مداوای او تلاش میکنند اثری نمیبخشد. به دستور فرمانفرما پانصد گوسفند در آن روزها پی در پی قربانی میکنند و به فقرا میبخشند اما نتیجهای نمیدهد و فرزند فرمانفرما جان میدهد.
فرمانفرما در ایام عزای پسر خود، در نهایت اندوه بسر میبرد. در همین ایام روزی افضل الملک وارد اتاق فرمانفرما میشود. فرمانفرما به حالی پریشان به گریه افتاده و به صدایی بلند میگوید: «افضل الملک! باور کن که نه خدایی هست و نه پیغمبری! والا اگر من قابل ترحم نبودم و دعای من موثر نبوده، لااقل به دعای فقرا و نذر و اطعام پانصد گوسفند میبایست فرزند من نجات مییافت.»
افضل الملک در حالی که فرمانفرما را دلداری میدهد میگوید: «قربان این فرمایش را نفرمایید،چرا که هم خدایی هست و هم پیغمبری، اما میدانید که فرمانفرمای جهان نیز نظم مملکت خود را به پانصد گوسفند رشوه فرمانفرما ناصرالدوله نمیفروشد!»
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
8.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا پر از ترفندای عالی و کاربردیه👌
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌷🌷🌷
⭕️ روش های ترک عادت های بد :
1- یکی از عادت های بد خودتو انتخاب کن، بعد ببین چه چیزی باعث تحریکش میشه.
2- برای این کار باید 4 تا سوال از خودت بپرسی،
چه کسی؟ چه وقتی؟ چه جایی؟ چه چیزی؟
3- باید محیط رو با توجه به عادتت، پاکسازی کنی
مثلا برای ترک پرخوری، اول از همه خرید شکلات، شیرینی، قند، سس، چیپس و... هر محرک تحریک کننده رو حذف میکنیم و یا از دسترس دور میکنیم.
4- مرحله مهم بعد از پاکسازی جایگزین کردنه. مثلا برای اون عادت بد، یه عادت جایگزین که خوب باشه پیدا میکنیم
نکته مهم برای ترک عادت منفی اینه که ما باید فقط و فقط یک عادت رو انتخاب کنیم و یک زمان حداقل 21 روزه براش در نظر بگیریم و اگر تو این مدت زمان تمام این قدم هارو انجام بدیم حتما و قطعا موفق میشیم.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این سیب زمینی دقیقا عین رستورانیا
ترد و فوق العاده خوشمزهست🍟
مواد لازم :
سیب زمینی ۲ عدد
نشاسته ذرت ۲-۳ ق غ
سرکه نصف استکان
کمی زردچوبه
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#سیاست_های_زنانه 💄💋
یه خانوم با سیاست هوای شوهرش رو جلوی مادرشوهرش به اندازه داره!
نه زیاد؛نه کم!
یکی ازاشتباهای بعضی از ما خانوما اینه که جلوی مادرشوهرمون هر چی کار و وظیفه شوهرمونه یادمون میافته با حالت دستوری به شوهرجان بگیم.
عزیزجان من؛ مادرشوهرها دوست دارن عروسشون به پسرشون برسه!☺️
جلوی مادرشوهرت به شوهرت برس!❤️ هم به خودت احترام بذار هم به شوهرجان اینجوری مادرشوهرم هم دلگیرنمیشه!
خیلی خوب و مسالمت آمیز!
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترفند خفن برش کیک🎂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
♥️🌨❄️♥️🌨❄️♥️🌨
اینکه در دعواهای زناشویی کُل خانواده زن، طرفدار زن هستند و کُل خانواده مرد، حق را به مرد می دهند و از او دفاع می کنند.
نتایج زیر را می توان گرفت:
🏷منطق آدمها در دعوای زناشویی کار نمیکنه.
🏷اگر از خانواده داماد یا عروس هستی، خیلی به افکار خودت در اینکه حق با کی هست و حق با کی نیست، مطمئن نباش.
🏷احتمالاً زن و شوهر هر دو مقصرند(هر چند به نسبت های متفاوت، اما خانواده های دو زوج این نسبتها در ذهنشان کم و زیاد می شود و واقعی و درست نیست).
🏷بهترین کار در کمک کردن به زن و شوهر در دعوای زناشویی، طرفداری و حمایت از داماد یا عروستان است نه از فرزند خودتان و یا اینکه لااقل خودتان را کنار بکشید و با سخن و رفتار و گاهی با سکوت های معنادار و حمایت گونه و گوش دادن های تایید آمیز، سیستم زندگی زوج را به هم نریزید.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•