🌺🦋🍃🌼 🦋💐🌸 🍃🌸 🌼 📿قدیمی ها میگن مادر خونه مثل نخ تسبیح می مونه... بودنش باعث میشه تمام دونه ها کنار هم جمع بشن... تبیسح که توی دست حرکت می کنه دونه ها می چرخن و با تکونشون یه فاصله ای از هم میگیرن ولی باز می یان کنار هم... اصلا نمی تونن نیان... 🔮یه مادری رو می شناسم که روز تولد دخترش، صبح زود به دامادش زنگ میزنه که تولد زنتو تبریک بگو ! ... 🔮همه از این مادرا میشناسن... از اونا که به بهونه اینکه حالشون بده خواهر برادرای قهر رو می کشونن کنار هم تا با هم چشم تو چشم بشن و یادشون بره... الکی از قول عروس و داماد به بابای خونه چیزای خوب می گن که دلش صاف بشه از اشتباه فلان روزشون... 📿شبا یه چایی خوشرنگ میبرن و کنار بابا میشینن و لا به لای حرفای به نظر روزمره شون خوبی های دامادشون رو که بابا ازش دلگیره رو پررنگ و پررنگتر میکنن ... 🔮شب که صبح میشه یهو بابا به صورت کاملا غیراداری تو جواب سلام دومادش لبخند میزنه و میگه چطوری پسرم...! 📿شاید این نخ تسبیح بودن مادرا ذاتی باشه... شایدم نه اکتسابیه و از مادراشون یاد گرفتن... چون خوب و دقیق بلدن کی شام درست کنن و به همه زنگ بزنن... کی سرشون درد بگیره... هدیه چی بخرن.... 🔮عیدی به کی چقدر بدن... چایی رو چقدر داغ بریزن تا وقت بشه دل بابای خونه رو صاف کنن از دلگیری ها... روسری عروس رو کی و کجا سرشون کنن... کلیداشونو کی گم کنن و سرزده برن خونه دخترشون... 📿زمان که میگذره این نخ های تسبیح نازک و نازکتر میشن. اگه نباشن خیلی سخته کنار هم نگه داشتن این دونه های ریز... خیلی... خیلی !!! 👤 #فاطمه_شاهبگلو ‎‌‌‌‎‌‌‎•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

سلام سلااام🙋‍♀ من اومدم با ی سوتی دیگه 🤪😁 اینم همین اول کار بگم که عاشق تونم دوستت تون دارم، آخه چرا بیام دعواتون کنم خانم maliii 😂 ( الکی مثلا خیلی مهربونم 😜😁) آقا جونم براتون بگه که ی روز شوهرم رفته بود مراسم تشییع پدر یکی از همکاراش ( هوووف گوش پیچ شدم تا این گفتم🥴😁) خلاصه یکی دو روزی فکرش مشغول بود و ناراحت اون بنده خدا بود. بقیه ماجرا رو از زبون خودش میگم 🙃 داشتم از شرکت میزدم بیرون دیدم دو تا از همکارای خانم وایسادن برای تاکسی، شیشه رو دادم پایین گفتم مسیرم فلان جا هست تا هر کجا که مسیرتون به من میخوره میبرم تون 😎 ( برام پتروس شده بود😏 حالا خداروشکر گند زده بود دفعه اول و آخرش شده بود😁) خلاصه دوتا خانم سوار میشن تو مسیر میگن آقای فلانی مسیرمون دیگه از اینجا جدا میشه نگهدار پیاد شیم. شوهرم میگه تو کل مسیر به این فکر میکردم که اگر بابای من خدای نکرده روزی فوت کنه من چکار کنم و از این حرفا. تو همین فکرا بوده که یهو بلند بلننند شروع میکنه میگه ( هاااای بابااام بابااااام بابااااام ) میگه یهو دیدم یکی از همکارا گفت ای وای آقای فلانی پدرتون چیزیش شده 🤯 شوهرم میگه تا صدا از پشت شنیدم سیخ زدم ترمز نگاه صندلی عقب کردم دیدم اون موقع یکی از همکارا پیاد شده بوده تو کل مسیر این خانمه تو ماشین بوده 😅😂😂😂 نازگلم🌺 --------------------------------------------------------- •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

نوشیدنی جمعا یک لیوان شیر🥛⠀ سه تا تیکه یخ⠀🧊 میوه هم که هرچی دوست داشتین ⠀ من ملون🍈 و هندونه🍉 و توت فرنگی🍓 استفاده کردم⠀ نکاتش رو بگم:⠀ ۱-اگر بلندر یا مخلوط کن یا غذا ساز اینا نداشتین میتونید میوه ها رو بذارید فریز یکی دوساعت یخ بشه بعد با گوشت کوبی چیزی لهش کنید و اگر دوست داشتید همون مقدار شیر🥛 رو اضافه کنید⠀ ۲-سعی کنید از میوه هایی استفاده کنید که همشون سردی یا گرمی نباشن⠀ مثل من از ترکیبی سرد و گرم استفاده کنید⠀ ۳-میتونید برای شیرینی بیشتر یه قاشق عسل🍯 یا شکر🍚 بهش اضافه کنید⠀ ۴-میتونید بجای استفاده از یخ خود میوه ها رو بذارید فریز تا یخ بزنه. #نوشیدنی •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام مرسی از کانالتون ، الهی خوده خدا سلامت نگهتون داره چون واقعا سه روزه اومدم تو کانال و انقدر عجیب تاثیر گذاشته که شوهرم باورش نمیشه. شوهری من شغل معماری داره و بخاطر شغلش شب #زود_میخابه. همیشه قبلا شب ها دعوا داشتیم که چرا زود میخابه و میگفتم منو دوست نداره و به لج اون عکس های خودمو میزاشتم پروفایلم و تو گروه های مجازی چت میکردم. همممممیشه دعوااا. به جایی رسید که تا یک هفته دعوای شدید داشتیم. تا اینکه وارد کانال شدم و مطالب هممممه رو خوندم. #تصمیم گرفتم بجای نق نق ، ازش #تشکر کنم و شب ها وقتی اون میخابه من تا وقتی که خابم بگیره براش بنویسم. از خوبی هاش و از عشق مون. درسته جواب نمیده و خوابه اما من هرچی که بخام می نویسم. الان شدیم لیلی و مجنون. خداروشکر یک مرد زحمتکش دارم که شب از اوج خستگی زود میخابه❤️ ✍️ هیچکس بدون مشکل و عیب و ایراد نیست مهم اینست که چه برخوردی داشته باشیم و چگونه عمل کنیم •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

داستان زندگی🍀 گفت مادرت لیاقت تو رو نداره دخترم برات یه مامان بهتر میارم که قدرتو رو بدونه هلیا شدت گریه اش بیشتر شد و گفت من مامان خودمو می خوام حمید نگاهی به من کرد و گفت: حیف این فرشته با این قلب پاک ببین چطوری هواتو داره اما تو زندگیشو نابود کردی دلم شکست میدونستم کار عفت اون یه جورایی به گوش حمید رسونده بچه ها رو به همسایه سپردیم و راهی شدیم در حالی که دلم جا موند پیش بچه هام تو راه حمید گفت الان میری خونه حاج اسدالله یه مدت میمونی برات یه خونه میخرم بابت مهرت بهت میدم هفته ای یه بار هم بچه ها رو میارم ببینی هرماه هم یه چیزی بهت میدم خرج کنی میگیرم سگ خور اونم چون مادر بچه هامی و نمیخوام پشت سرم حرف باشه وگرنه تو لیاقتت تو خیابونه وقتی رسیدیم حمیده خانم زن آقا اسدالله در رو باز کرد سلام کردیم و حمید چمدون رو گذاشت داخل و با حمیده خانم خداحافظی کرد حمیده خانم در رو بست و حال منو که دید گفت بشین دخترم کاریه که شده نشستم و جریان رو از اولش براش تعریف کردم سری تکون داد گفت این عفت از اولش هم مار هفت خط بود اما من موندم تو چرا همراهش شدی و اجازه دادی به هدفش برسه بعد با دستش مرغدونی رو نشونم داد و گفت ببین مرغ گلین رو رد دستشو دنبال کردم و دیدم یه مرغ و هفت تا جوجه حمیده خانم ادامه داد یه مرغ شعور نداره دخترم ، اما کافیه نزدیک بچه هاش بشی دوست و دشمن هم سرش نمیشه چنان خودشو باد می کنه و قد قد میکنه و صداهای وحشتناک درمیاره بالا و پایین می پره و نوکت می زنه و مراقب جوجه هاشه تو از یه مرغ کم تر بودی خودت دلت نمی سوزه الان دخترتو می بینی اینجوری داره عذاب می کشه درسته عفت مقصر اما تقصیر توهم کم تراز اون نیس می تونستی مانع بشی خدا به آدم عقل داده تا فکر کنه و راه درست رو انتخاب کنه حمیده خانم درست می گفت هر بلایی سرم اومد از حماقت خودم بود دیگه پشیمونی سودی نداشت من لیاقت هلیا رو نداشتم لحظه آخر وقتی به خاطر اینکه مانع رفتنم بشه باهمون چشمهایی که من ازش گرفته بودم چنان گریه می کرد رو به خاطر آوردم قلبم تکه تکه شد دختر مظلوم معصوم من اگه میفهمید من باعث شده بودم که نابینا بشه و هیچ وقت نتونه دنیا رو ببینه قطعا از من بیزار می شد و حق داشت وقت هایی رو به یاد می آوردم که ازم می پرسید مامان چرا نمیتونم تو رو ببینم و حسرت رو تو صداش می دیدم هزار بار می مردم و زنده می شدم و کاری از دستم برنمی اومد حاج اسدالله که اومد سفره رو انداختیم و کنار هم ناهار خوردیم اما من دوتا لقمه بیشتر نتونستم بخورم یه چیزی راه گلومو بسته بود یه بغض بزرگ که نه میتونستم گریه کنم نه می تونستم نگهش دارم.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ادامه دارد... •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام به همه دوستان .و با سپاس فراوان از همه شما.😍 من از تجربه خودم میگم شاید مورد استفاده دوستان هم قرار بگیره 😊 من و عشقم 5 سال قلب هامون رو بهم گره زدیم و یک گل تو گلخونه زندگیم داریم ❤️ مشکل من با بچه ام بود خیلی لجباز بود و اصلا حرف منو گوش نمی کرد و من همش می بردمش پیش روانشناس تا اینکه متوجه شدم دلیل رفتارهای بد بچه ام بخاطر رابطه من و شوهرم و این بوده که از دنیای بچه ام هم چیزی نمی دونستم 😳 و بچه من دچار استرس شده بود از زمانیکه با کمک کانال رابطه ما بهتر شده بچه ام هم خوب شده من باهاش بازی می کنم و از وقتی دارم براش وقت می گذارم اونم با کمک خانم دکتر روانشناس و براساس اصول خیلی خوب شده 😊 خانم های گل اگر میخاید بچه هاتون رفتار خوبی داشته باشند و لجبازی نکنند رابطه خودتون رو با شوهرتون تقویت کنید ❤️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

سلام بچه که بودم زن عموم گفت من یه کم کار دارم مراقب بچه باش گذاشتش توی گهواره و گفت تکونش بده تا بخوابه و رفت دنبال کارش منم داشتم تکونش میدادم که هی بند گهواره رو تند تر میکشیدم و هی میرفت بالاتر منم که خوشم اومده بود یهو دیدم گهواره اونقد رفت بالا که بچه از توش شوت شد انور اتاق 😱 منم خیلی شیک و مجلسی بلند شدم بچه رو گذاشتم سرجاش و رفتم گفتم خوابیده 😝😝 انصافا هم خوب خوابش کرده بودم زن عموم به همه کارهاش رسید 😂😂😂😂😂 --------------------------------------------------------•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام من چندوقتی وارد این کانال شدم و تجربه دیگران میخونم. کانال عالی هست. میخواستم یکی از تجربه هایم رو بگم. من ۲۷سالمه و همسرم۳۲سالشه و حاصل ازدواجمون یک پسر ۲ساله. حدود۳ساله خانه دار هستم. ما هم مثل همه اوایل ازدواجمون مشکل داشتیم و بحث و دعوا 😞 تا اینکه به پیشنهاد همسرم قرارگذاشتیم هروقت از چیزی ناراحت شدیم روی کاغذ بنویسیم. زندگیمون کم کم داره شیرین میشه و دعواهامون کمتر و یک مسئله دیگه هیچ وقت مشکلات به کسی حتی مادر خودتون نگین اینجوری شخصیت همسرتون خورد میشه و غرورش میشکنه و جای دیگه جبران میکنه😞 امیدوارم ایده خوبی باشه. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

خانه داری روش پاک کردن انواع لکه از روی لباس #خانه_داری •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

💕 دعـاۍ بخــت گشایۍ و ازدواج سریـع 💕 ❤️❣ برای ازدواج سریع دختر خانمها، به اذن خداوند تبارک و تعالی دعای ذیل را بر روی کاغذ بدون خط ترجیحا با گلاب و زعفران بنویسد و در جیب خود به همراه داشته باشد. ان شاء الله پس از چهل روز در صورتی که مانعی مثل سحر یا بستگی وجود نداشته باشد ازدواج خواهد نمود. متن دعا👇👇👇❤️ https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 خیلیا ازش حاجت گرفتن👆💯⭕️

⭕️اهل شدن فرزند سرکش⭕️ از حضرت امام صادق (ع) نقل است که اگر فرزندتان سرکش شده اخلاق و رفتارش تغییر کرده و به حرف شما گوش نمیدهد با اعتقاد تام و باور کامل ، این سوره مبارکه را(107) مرتبه با نیت خالص و توجه به خدا بخواند فرزندان وی مطیع و فرمان بردار آنها میشوند👇👇💯 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 کمتر از۲۴ساعت اثرشو میبینید😳👆خیلیا باهاش حاجت گرفتن🤲

📌امام صادق عليه السلام میفرمایند: كرامت هاى اخلاقى ده تاست، اگر توانستى آنها را در خود فراهم آورى، چنان كن، اين خصلت‌ها ممكن است در مرد باشد و در فرزندش نباشد، يا در فرزند باشد و در پدرش نباشد، يا در برده باشد و در شخص آزاد نباشد؛ ✨پايمردى در نبرد، ✨راست گفتارى، ✨امانتدارى، ✨صله رَحِم، ✨ميهمان نوازى، ✨اطعام فقير، ✨جبران نيكى ها، ✨رعايت حقوق همسايه، ✨و دفع ضرر از رفيق، ✨و برترين آنها حياست. 📚اصول کافی، ج ۲، ص ۵۵، ح ۱ 🕊🕊🌾🌸🌾🕊🕊