#افزایش_نعمت_رزق_روزی_دولت
◀️جهت مزید دولت و رفعت و شوکت و نعمت این دعا را 16 بار بخواند و یک مرتبه نوشته و همراه نگهدارددعا این است 🔽
💠نادِ عَلیّاً مَظهَرَ العَجائِب تَجِدهُ عَوْناً لَکَ فِی النَّوائِب کُلَّ هَمٍّ وَغَمٍّ سَیَنجَلی بِنُبُوَّتِکَ یا مُحَمَّدُ بِوَلایَتِکَ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ اَدرِکنی اَدرکِنی اَدرکِنی یا عَلِیُّ اَدرِکنی اَدرِکنی اَدرِکنی یا عَلِیُّ اَدرِکنی اَدرِکنی اَدرِکنی💠
✅جهت نتیجه بهتر،هر روز بخواند
•┈┈••✾🍀🎗🌹🎗🍀✾••┈
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
به وقت #خاطرات عروسی
سلام
این در مورد عروسی یکی از دوستان مادرمه
تو مجلس ایشون یکی از دخترای اقوام نزدیکش غش میکنه
بعد مامانم کادو رو قبل این داد
منم ب فکر این بودم که کاش اون پول رو نمیدادی شاید الان عروسی کنسل شد و به عزا خطم شد
خیلی صحنه ی بدی بود همه با آرایش به گریه افتاده بودن بعد من به فکر شام بودم😂🥲😂😂😭
خلاصه اینکه اون دختر خانوم بعدش بهوش اومدن و همه چی درست شد،خدا خیرت بده هرجا ک هستی و بهوش اومدی وگرنه من دق میکردم😂😆😆
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
هدایت شده از شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
درمان ریشه ای مشکلات مفصلی👌
از زانو درد و کمر درد خسته نشدی⁉️
تا کی میخوایی درد رو تحمل کنی⁉️
چقدر هزینه فیزیوتراپی و مسکن کردی⁉️
💫طی یک دوره 21 روزه مشکل رو از ریشه درمان کن 💫
رفع تضمینی مشکلات 👇
🔻آرتوروز 🔻کمر_درد 🔻دیسک 🔻گردن درد 🔻سیاتیک 🔻زانو درد
بدون مواد شیمیایی 💊 بدون حرکات ورزشی 🧘بدون عمل جراحی 🏥
https://eitaa.com/joinchat/2724922386C03fd8b93ce
به وقت #خاطرات عروسی
من پسرم ۳ونیم سالشه...عروسی خواهر زاده شوهرم بود...براش لباسای خوشگل گرفتم کلی بهش رسیدم...آقا ما تا سوارماشین شدیم دراز کشید خوابید،تالارم رسیدیم هرکاری کردم بیدارنشد،خودم رفتم تو مجلس،شوهرمم گفتم هروقت بیدارشد بهم زنگ بزن...آقاااا تاآخرمجلس بیدارنشد،عروس کشونم رفتیم رسیدیم درخونه داماد،فشفشه روشن کرده بودن،اون موقع بیدارشد گف عههه مامان عروسی😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍉ایده دیزاین یلدایی🍉
🎈
🍩
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
خواب زیاد میبینی و توی پیدا کردن تعبیر دقیق و درستش سردرگم میشی؟؟؟😥
خیلی از تعبیرا درست نیست و باعث دلهره و نگرانی میشه😓
این کانال تعبیر خواب های دقیق و صحیح از 👇
#یوسف_پیامبر
#ابن_سیرین
#امام_صادق داره که کمکتون میکنه به جواب درست برسید👌
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
تعبیر خواب رایگان هم براتون انجام میشه👆✅
⛔️دعای پایبند کردن شوهر به زن وزندگی
اگر زنی شوهرش به زن دیگر تمایل پیدا کرده یا از زنش سرد شده و مالش را جای دیگری خرج میکند این دعا را بنویسد و در لباس خود نگه دارد شوهرش میل به زن دیگری نمیکند و از غریبه سرد میشود و محبتش به همسرش چند برابر میشود..👇👇🔮
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
عالیه این دعا 😳👆
هدایت شده از شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
🔴دشمن ریزش مو اینجاست
دیگه نذار موهات دونه دونه کم بشه
و پوست کف سرت دیده بشه
حیفه واقعا
اگه کم پشتی موهات کلافت کرده و با شونه کشیدن مشکل داری 😔
اگر همه جای خونه رو نگاه میکنی ومو میبینی 😭
دیگه پـولاتو هی اینور و اونور هدر نده
بیا اینجا یه راز مهمی رو بهت بگم👇
هیچ کاری نکن فقط بیا تو این کانال
10 تا پیام آخرشو بخون
اینم لینکش بزن روش 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3401712566Ccf240d7edf
ببین این راز چیه☝️👆👆
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
🌹سلام وقتتون بخیر🌹
من از دوستای گلی که تجربه های قشنگشون در اختیارمون میزارن تشکر میکنم🌷🙏
من۲۴سالمه وآقاییم۲۸سالشه ☺️۷ساله ازدواج کردیم ویه گل دخمل۹ماه داریم👱♀شیرینی زنذگیمون😍
اوایل زندگی بعضی وقتا سر مسال کوچیک بحثمون میشد😔ولی چون آقای عاشقم بود😉 تحمل نارحتی همونداشتیم زود آشتی میکردیم🙂
من با وجود هفت سال از زندگی مشترکمون هیچ #مشکلی رو باکسی #درمیون_نذاشتم همیشه با آقاییم مثل دوتا #دوست باهم حلش میکنیم💑
تو هر کاری همیشه باهم #مشورت داریم حتی مسال کوچیک,
من خیلی به خونوادش #احترام میزارم و خواهرشو و مادرشوهرمو خیلی دوستدارم مثل دوست میمونیم❤️
با وجود اینکه همسری ساعت کاریش زیاده اما هیچوقت کارایی خونه که مربوط به آقای میشه رو من انجام نمیدم و #زنونگی خودمو حفظ میکنم🙂 تا آقایی هم از #احساس_مسولیتش کم نشه.
خانما اگه میخاین زندگیتون همیشه شیرین باشه وبمونه,مشکلاتتونو مثل دوتا دوست باهم حل کنید💑 بدونید که هیچ مشکل بدون راه حل نیست.سعی کنید زیاد زندگیتونو برای همه #توضیح ندید.
بزارید کارایی که مربوط به اقایون هستو خودشون انجام بدن شمام کارایی مربوط به خودتون. که از مسولیت پذیریتون کم نشه.همیشه خاهرشوهر مادرشوهر به چشم یه دوست ببینید,☺️هیچ وقت پیش اقایی ازشون بد نگید,اقایون تشنه محبتن تا موتونید #محبت خودتون دریغ نکنید ازشون,همیشه ایده های جدید داشته باشید.بعضی وقتا اقایی رو #سورپرایز کنید حتی شده با یه شاخ گل🌷هیچ وقت اجازه ندین حرمت ها بینتون بشکنه که عواقبش بده😞اینم راز زندگی عشقولانه و شیرین من☺️😍 امیدوارم بدردتون بخوره😘
✍ دوستان توجه کنید
کنار کلماتی که باعث تغییر مثبت شده ، با علامت # کنار هر کلمه مشخص میکنیم
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#عکس_شما
عشق تمام دنیا فقط برای یک نفر است❤️🔥🍷
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
#داستان_زندگی 🌱 صدای غر زدن مامان رو میشنیدم در اتاقم رو بستم و دراز کشیدم که بخوابم .. موضوع بر
#داستان_زندگی 🌸❤️
چشمهام رو ریز کردم و گفتم یعنی چی؟ یعنی شما به عباس گفتید و با این حال اون اومد خواستگاری ..
سعید به صندلی تکیه داد و دستهاش رو توی سینه اش قفل کرد و گفت بله .. هم من .. هم مادرم .. دلیل این قهر طولانیمون هم ، همین بوده .. در واقع ما حس کردیم اونا به ما نارو زدند وگرنه من آدم بی منطقی نیستم که بخاطر ازدواجتون بخوام ناراحت بشم ..
برای یک لحظه فکر کردم که از عباس توقع این رفتار رو نداشتم ولی وقتی یادم افتاد که به من هم بعد از ده سال زندگی مشترک چطور نارو زد و چطور زیر همه ی قول و قرارهاش زد فقط سکوت کردم ..
برای دقایقی بینمون سکوت برقرار بود .. سعید با نوک انگشتاش آروم زد روی میز و وقتی نگاهش کردم گفت امیدوارم تونسته باشم شما رو از سوءتفاهم پیش اومده درآورده باشم..
کمی آب نوشیدم و جوابی ندادم ..
به ساعتم نگاهی کردم و گفتم من باید برم .. و بلند شدم ..
سعید هم بلند شد و گفت میدونم در حال حاضر نمیتونید راحت اعتماد کنید ولی ازتون خواهش میکنم اجازه بدید برای مدتی همدیگر رو ملاقات کنیم و بیشتر همدیگرو بشناسیم ..
نمیدونستم چه جوابی بدم .. دستی به مقنعه ام کشیدم و گفتم تا ببینیم خدا چی میخواد..
منتظر جوابش نموندم و با یه خداحافظی کوتاه ازش دور شدم ...
اینقدر فکرم مشغول حرفهای سعید بود که نفهمیدم چطور و کی به خونه رسیدم ..
مامان خودش رو تو آشپزخونه مشغول کرده بود .. کنار آشپزخونه ایستادم و به دیوار تکیه دادم و گفتم لطفا دیگه این کار رو نکن .. آدرس محل کار رو که آدم به هر کسی نمیده ..
مامان برگشت سمتم و پرسید اومد حرف زدید؟؟
مانتوم رو درآوردم و گفتم بله حرف زد و تموم شد ..
به سمت پله ها رفتم و گفتم لطفا دیگه این کار رو نکن .. محل کار ، شماره ...
با شنیدن حرف مامان همونجا ایستادم و از حرص چشمهام رو بستم ..
شماره تو هم دادم ...
بحث کردن با مامان فایده نداشت همه ی تلاشش رو میکرد که این وصلت انجام بشه ..
تا شب مامان هزار تا مثال واسم آورد که طرف، ازدواج دومش خوشبخت شده ..
جوابی نمیدادم و تو سکوت گوش میکردم که برای گوشیم پیامک اومد ..
از شماره ناشناس بود..
(سلام مریم خانم من سعیدم .. ظهر اگر کمی صبر میکردید میخواستم بگم که شمارتون رو دارم و ازتون اجازه میگرفتم واسه پیام دادن .. اگر مایل باشید من آخر شب تماس بگیرم و کمی صحبت کنیم )
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•