eitaa logo
یا صاحب الزمان ادرکنی ❤
7هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
8هزار ویدیو
27 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌به تعداد آدم‌هاے روے زمین تفاوت فڪر و نگرش وجود دارد! پس این را بپذیر: ڪسے ڪه تفڪرش با تو متفاوت است، دشمنت نیست؛ انسان دیگریست
گناهى كه اندوهگينت كند🍃🌼 بهتر از كار نيكى است ، كه تو را به "شگفتى" آورد ... بدخويى موجب سختى زندگى، و "عذاب جان" است...🍃🌼 ♡ امام علی علیه السلام ♡
۳ هرچی فکر کردم راه حلی به ذهنم نرسید، صدای بسته شد دن در حیاط اومد فهمیدم محسن اومد، فوری از روی مبل بلند شدم، خودم رو مرتب کردم، منتظرش نشستم ولی نیومد بالا، آروم اومدم توی پله ها پشت در خونه مادر شوهرم رو نگاه کردم کفشهای محسن رو دیدم، از استرس تپش قلب گرفتم و چنان قلبم میکوبید که قشنگ از روی لباس مشخص بود، آروم اومدم پایین. گوشم رو چسبوندم به در خونه، صدای مادر شوهرم که داشت از لیدا تعریف میکرد رو شنیدم، محسن گفت نه مامان من زهرا رو خیلی دوست دارم ما چهار تا بچه داریم زندگیم بهم میخوره، مادر شوهرم میگفت، ترسو نباش تو مردی میتونی دو تا زندگی رو اداره کنی، نزدیک به یک ساعت مادر شوهرم هی میگفتم محسن هم بهانه میآورد که نه، محسن با مادرش خدا حافظی کرد، منم برای اینکه متوجه نشه داشتم حرفهاشون رو گوش میکردم تند تند پله ها رو گرفتم رفتم بالا... ادامه دارد کپی حرام
هروز که محسن میومد خونه طبق عادت همیشگیش اول می‌رفت خونه مامانش یه نیم ساعت و یا یک ساعتی می‌نشست بعد میومد بالا یک ماه مادر شوهرم توی گوشش خوند که برو لیدا و بگیر، محسن روز به روز نسبت به حرفهای مادرش نرم تر میشد، منم کارم شده بود دعا خواندن و ذکر گفتن و گریه به درگاه الهی که خدایا تو کمکم کن نگذار این اتفاق بیفته، یکی از حرفهایی که بین مادرشوهرم و محسن رد و بدل شد و خیلی من رو سوزوند. این بود محسن گفت مامان لیدا مثل زهرا نیست که یه مانتو رو دوسال بپوشه من اون رو بگیرم باید هرروز رنک و وارنگ براش رخت و لباس بخرم مادر شوهرم گفت: خب بخر. محسن گفت برای لیدا بخرم باید برای زهرا هم بخرم مادر شوهرم گفت نه تو به زهرا بگو خرید و رخت و لباست باید مثل قبل از اومدن لیدا باشه، من رو میگی به خودم گفتم خاک بر سرت زهرا تو خواستی که شوهرت رو صاحب خونه و زندگی کنی دائم قناعت کردی اینم دست مزدت، زنگ زدم به خواهرم، فاطمه خواهرم اخلاقش مثل من ملاحظه کار نبود... ادامه دارد... کپی حرام
اگر قضاوت شدی سکوت کن خواستی قضاوت کنی هم سکوت کن سکوت نشانه قدرت است نه ضعف خودت باش اثبات خود نیازی به دست و پا زدن ندارد!
خواهرم اومد و وقتی من همه ماجرا رو براش گفتم، خیلی ناراحت شد گفت: دعا کردن خیلی خوبه ولی مگه نشنیدی که میگن با توکل بر خدا زانو اشتر ببند، زهرا جان زنی که خرج ندارن ارج نداره منم با ول خرجی مخالفم اما با این همه ملاحضه کاری و مال و اموال بخشیدن به شوهرم مخالفم، بابا برای هممون ماشین خرید برای تو هم خرید، بعد تو ور داشتی کردی به نام شوهرت، بابا به هممون پول داد گفت برید هر کاری دوست دارید انجام بدید، تو به جای اینکه مثل ماها سرمایه گذاری کنی پول رو دادی به شوهرت که طبقه بالای خونه مادر شوهرت رو بسازه، بعدم کلی نخورم و نپوشم کردی و هی وام گرفتی که خونه تکمیل شه، یه زن برای حفظ زندگیش برای پولها و وقت های آزاد شوهرش برنامه ریزی می‌کنه، گفتم آره میدونم نادونی کردم الان چیکار کنم، گفت الان به شوهرت میگی بابام چک هاش برگشته خیلی به پول نیاز داره بیا ماشین رو بفروشیم پولش رو بدیم به بابام ، بعدن بابام پول ما رو برمیگردنه، دروغ هم نگفتی چون واقعا الان بابا به پول نیاز داره، و یه زمین گذاشته برای فروش، تو زمین رو ندید بگیر، بگو ما بهش پول بدیم ، ماشین رو که فروختی، بده بابا امانت برات نگه داره بعد برو به نام خودت بخر، از فردا هم به مادر شوهرت بگو که باید پولهای من رو که برای ساخت خونه شما دادم بدید و گرونه من را ضی نیستم، نمازها و غسل های پسرت باطل چون تو ملک منه منم راضی نیستم... ادامه دارد..‌ کپی حرام
گفتم اونوقت دعوا میشه، گفت خب بشه، بزار دعوایی که بعد از گرفتن لیدا میخواد بشه الان سر پول و ماشین تو بشه، بعدم هیچ وقت به روی محسن نیار که تو میخواستی دختر خاله ت رو بگیری دست از این لباس کهنه پوشیدن و قناعت زیادی کردن بردار، حرفهای خواهرم و نامردی محسن خیلی بهم جرات داد، منم کارهایی که خواهرم گفت رو انجام دادم، ماشین رو فروختیم در مورد پول خونه هم دعوایی شد که همه فامیل فهمیدن طبقه بالا خونه مادر شوهرم رو با پول من ساختیم، اونها هم که پول نداشتن به من بدن ناچار دو دنگ از خونه رو زدن به نام من، به مدت دوسال ماشین نخریدم، محل کار شوهرم با خونمون خیلی فاصله داشت و محسن واقعا اذیت میشد، اما اصلا دلم براش نمیسوخت، کاری کردم که همش زیر بار قرض و قسط بود، دیگه کمک زندگی از بابام پول نمیگرفتم، و محسن مجبور به اضافه کاری شد، داستان زندگیم رو گفتم بنویسن تا خانهما بخونن و در زندگی شون احساساتی و یا افراط و تفریط عمل نکنن و حواسشون به زندگیشان باشه، لیدا هم یک سال بعد از مرگ همسرش با یه آقایی که اونم همسرش به رحمت خدا رفته بود ازدواج کرد پایان کپی حرام
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸در یک ثواب بزرگ، شریک شوید!🔸 🎥 کسانی که در انتخابات شرکت کردند و با تحقیق رأی دادند، در ثواب تمام خدماتی که منتخب آنها انجام می‌دهد، شریک هستند، اما در گناه کارهای بد او شریک نیستند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتی امضا زدن آقامون هم خاصه 😍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤شهید حاج قاسم سلیمانی: نماز اگر قضا شد امکان مجدد آن وجود دارد، اما اگر آسیب دید... آسیب می‌بیند آسیب می‌بیند، به این دلیل امام(ره) حفظ نظام را اوجب واجبات و واجب‌تر از نماز دانسته...
12.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕چگونه مالک قلب همسرم شوم؟! 🎤 استاد حائری