تقاص ۱
دختری بودم که مقید به حجاب نبودم. ولنگار نبودم اما در قید و بند هم نبودم. یه روز از دانشگاه رسیدم خونه مادرم گفت برات خواستگار اومده. قصد ازدواج نداشتم بی میل پرسیدم حالا کی هست. گفت پسر روحانی محل. جا خوردم! این همه دختر چادری و مذهبی تو محل هست چرا من! تمام خواستگار ها رو رد میکردم ولی برای خنده هم که شده گفتمبگو بیان. مادرم آدم مذهبی بود و همیشه از دست من شاکی بود. فهمید میخواممسخرشون کنم گفت بهشون میگم جوابت منفیه ولی من مصر گفتمکه میخوام.با بی میلی قبول کرد.مجبورش کردم جلوی چشم خودم زنگ بزنه به مادر پسره و بگه دخترم گفته برای خواستگاری بیاید. تا شب خواستگاری کلی برنامه ریزی کردم که سوال هایی بپرسم که گیجش کنم و بعد ها سوژه کنم و بخندم. دوربینم رو طوری تنظیم کردم که متوجه نشه و بتونم از لحظهای که وارد اتاق میشه فیلمبگیرم. لباس مناسبی پوشیدم و برای شروع شیطنتم کمی ارایش کردم. خون، خون مادرم رو میخورد و رنگ و روش حسابی پریده بود. اما قصد کوتاه اومدن نداشتم
ادامه دارد
کپی حرام
🪶خدا چیست وچه شکلیست؟
▪️مسئله ای که از حضرت علی علیه السلام پرسیده شد:
🔴سؤالى كه براى اكثر مردم ، مسلمون و غير مسلمون ، كوچك و بزرگ حتما پيش اومده ، این است كه:
*خدا از كجا آمده ، الان كجاست ؟*
*از چى درست شده و قبل از خدا چى بوده؟!!*
🕋اگر شما هم دوست داريد جواب اين سؤال ها را بگيريد بايد بدانيد عقل و درك و فهم ما قادر نيست به اون مرحله برسه ولى امام على (ع) در مقابل سؤال كفار راجع به خداوند به زيبايي جواب دادند وهم ضعف و عدم درك ما از وجود خداوند را شرح دادند .
🕋سؤال كفار از امام على(ع)
*در چه سال و تاريخى خدايت به وجود امد ؟*
🕋امام فرمود:خداوند وجود داشته قبل از بوجود آمدن زمان و تاريخ و هر چيزى كه وجود داشته...
●كفار گفتند؛چه طور ميشود؟!هرچيزى كه به وجود آمده يا قبلش چيزى بوده كه از او به وجود آمده ويا تبديل شده...!!!
🕋امام على (ع) فرمود :قبل از عدد ٣ چه عددى است ؟
●گفتند ٢
🕋امام پرسيد: قبل از عدد ٢ چه عدديست ؟
●گفتند: ١
🕋امام پرسيد: و قبل از عدد ١ ؟
●گفتند:هيچ
🕋امام فرمود:چطور ميشود عدد يك كه بعدش اعداد بسیاری هست قبل نداشته باشد ولی قبل از خداوند كه خود احد و واحد حقيقى است نميشود چيزى نباشد؟؟
●كفار گفتند:خدايت كجاست وكدام جهت قرار گرفته...؟
🕋امام فرمود:همه جا حضور دارد و بر همه چيز مشرف است.
●گفتند:چطور ممكن است كه همه جا باشى و همه جهت اشراف داشته باشى...؟!
🕋امام فرمود : اگر شما در مكانى تاريك خوابيده باشيد صبح كه بيدار شويد روشنايي را از كدام طرف و كجا مي بینيد ؟
●كفار گفتند:همه جا و از همه طرف
🕋امام فرمود:پس چگونه خدايى كه خود نور سماوات و ارض است نميشود همه جا باشد؟؟
●كفار گفتند : پس جنس خدا از نور است اما نور از خورشيد است خدايت از چيست !؟
چطور ميشود از چيزى نباشى همه جا هم باشى قدرت هم داشته باشى !؟
🕋امام فرمود:خداوند خودش خالق خورشيد و نور است؛آيا شما قدرت طوفان و باد را نديده أيد؟باد از چيست كه نه ديده ميشود نه از چيزى است؛در حالى كه قدرتمند است؟خداوند خود خالق باد است.
●گفتند:خدايت را برايمان توصيف كن،ز چه درست شده؟آيا مثل آهن سخت است ؟يا مثل آب روان؟و يا مثل دود و بخار است؟!
🕋امام فرمود : آيا تا به حال كنار مريض در حال مرگ بوده ايد و با او حرف زده ايد ؟
●گفتند : آرى بوده ايم وحرف زده ايم.
🕋امام فرمود : آيا بعداز مردنش هم با او حرف زديد؟
●گفتند: نه چطور حرف بزنيم در حالى كه او مرده؟!
🕋امام فرمود:فرق بين مردن و زنده بودن چه بود كه قادر به تكلم و حركت نبود؟!؟
●گفتند : روح!روح از بدنش خارج شد.
🕋امام فرمود:شما آنجا بوديد و ميگوييد كه روح از بدنش خارج شد و مُرد.حال آن روح را كه جلو چشم شما خارج شده برايم توصيف كنيد از چه جنس و چگونه بود؟!
●همه سكوت كردند .
🕋امام على (ع) فرمود:شما قدرت توصيف روحى كه جلو چشمتان از بدن مخلوق خدا بيرون آمده را نداريد؛چطور قادر به فهم و درك ذات اقدس احديت و خداى خالق روح خواهید بود...
💙جانم فدات ای سلطان بلاغت ، یاعلی💙
*حداقل برای(☝️)نفر ارسال کنید.*
*شادی آقا امیرالمومنین علی علیه السلام صلوات*
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏻
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@Adreknee
✅قبل اینکه ما بشنویم به گوش
امام زمان میرسد
✍آیتـــ الله بهجت (ره) :
چرا به این معرفـــت نرسیده ایم که
هر حرفی می زنیــــم قبل از این که
ما بشنویم به گوش امام زمان میرسد،
اگر این مطلب را درک کردیــم ، حضور و
غیاب حضرت برای ما فرقی نمی کند
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@Adreknee
21.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺امام زمان(علیه السلام)فرمودند:
📄اَكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِیل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم.
📜برای تعجیل در ظهور من زیاد دعا کنید که خود فَرَج و نجات شما است.
📚(کمالالدین، ج ٢، ص ٤٨٥)
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@Adreknee
تقاص ۲
بالاخره اومدن. بعد از کلی حرف زدن با اجازهی پدرم وارد اتاق شدیم تا حرف هامون بزنیم. جایی نشستم که توی دوربین گوشی بیفتیم. سر بزیر روبروم نشست.
انقدر نگاهش کردم که از خجالت سرش رو بالا نمیآورد.کلی براش شرط گذاشتم.همه رو گوش کرد و حرفی نزد. آخر سر گفت تمام شرایطتون رو قبول میکنمفقط یه شرطم دارم. گفت نمیگم چادری بشید اما اگر جوابتون به من مثبت هست باید حجابتون رو در حدی که میخوام حفظ کنید. تو دلمبهش خندیدم چه اعتماد به نفسی هم داره. آخه مگه من قراره به تو جواب مثبت بدم. بهش گفتمباشه روش فکر میکنم. اون شب تمومشد. نصفه شب فیلم رو نگاه کردم و کلی به شرط هام خندیدم بیچاره خیلی مظلوم بود فقط گوش میکرد اینکه نمیتونست نگاهم کنه بیشتر باعث خندهم میشد. دلمیه جوری بود برای همین تصمیم گرفتم فیلم رو به دوستام نشون ندم.رفتم دانشگاه. سر کلاس اصلا حواسم به درس نبود. مدام ذهنم میرفت پیشش. گاهی حتی به جواب مثبت هم فکر میکردم ولی خیلی زود پسش میزدم. اون کجا و من کجا
اما دلم پیشش گیر کرده بود. بیشتر از صد بار فیلم رو نگاه کردم و دیگه خندهم نمیگرفت. یه هفته گذاشت و مادرم گفت مادرش قراره فردا بیاد جواب بگیره چی بگم. نتونستم رو دلم پا بزارم و گفتم بگو بیان
ادامه دارد
کپی حرام
✍🏻 خاطرهی مهدوی
روزها پربرکتند!
صبح زود بود.کنار اتوبان صیّاد شیرازی منتظر شدم تا تاکسی بیاید. ماشینی سوارم کرد.
در ابتدا گفتم: آقا ببخشید من پول خرد ندارم! دو تا تراول پنجاهی دارم!
گفت: فدای سرت!
گفتم: خدا خیرت دهد!
گفت: کجا میروی؟
گفتم: میدان آرژانتین!
ضبط ماشین را روشن کرد.
با خودم گفتم که چه کار کنم تا ضمن این که موسیقی پر طمطراقش را قطع کند و از طرفی دلخورش هم نکرده باشم؟!
بیادبی بود که به او بگویم خاموشش کن یا من پیاده میشوم و این راه، راه خوبی نبود.
بعد از کمی فکر، لبخندی زدم و گفتم:
ممنون که من را میرسانی و پول هم نمیگیری، ولی یک چیزی یادم افتاد.
گفت: چی؟!
گفتم: موسیقی را خاموش کن تا صدا به صدا برسد!
راننده ضبط را خاموش کرد. از جیبم کیف پولم را درآوردم. یک اسکناس دو هزار تومانی، که یادگار جشن نیمهی شعبانِ چند سال قبل بود و یک مُهر السّلام علیک یا صاحب الزّمان! روی آن خورده بود، نشانش دادم و گفتم: این اسکناس داستان دارد.
آنگاه شروع کردم راجع به جشن چند سال پیشِ امام زمان علیهالسّلام حرف زدن!
و گفتم که این دو هزار تومانی را چند سالی است در کیفم به یادگار نگه داشتهام و برکت جیبم بوده است. حالا میخواهم از این به بعد برکت زندگی تو باشد.
با تعجّب گفت: چرا؟!! و قبول نکرد!
گفتم: قبول کن! تو مروّت کردی و مرا رایگان رساندی و من هم میخواهم مروّت کنم! خرجش نکن! با این پول، نه خودت، ماشینت و زندگیات را بیمه کن! من تجربه کردهام! امتحانش ضرری ندارد.
رانندهی با مرام که از این کارِ من خوشش آمده بود، اسکناس را بوسید و بر پیشانی تبرّک کرد و گفت: خدایا شکرت! معلومه که امروز روز پر برکتیه!
اینک هم ضبط ماشین خاموش و هم او با امام زمان علیهالسّلام آشنا شده بود و از طرفی دیگر یک هدیه از صاحبالزّمان علیهالسّلام نیز من به او داده بودم!
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@Adreknee
🔵عاقبت یک لحظه ادب و احترام به امام حسین (علیه السلام)🌺
💠آیت الله اراکی فرمودند:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.
🔹پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر.
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه ی مولایم حسین (ع) است!
گفتم چطور؟
💠با اشک گفت:
آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید.
☑️ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
🌷آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (علیه السلام) آمد و فرمود:
✨به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ. باشد تا در قیامت جبران کنیم!
🔶 همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست.
جواب، عشق به مولایش امام حسین (علیه السلام) بود.
🌹السلام علی الحسین..
🔰منبع: کتاب آخرین گفتار
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@Adreknee
💎اطاعت محض و همهجانبه از امام زمان ارواحنافداه
من خیلی میبینم که #غفلت ما را فراگرفته است. در بیرون خوب میجنگیم و درون را رها کردهایم. درحالیکه شیطان دشمن حقیقی ما، از درون دارد ما را تخریب میکند و پایین میریزد.
🌟 پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: نفس درون شما، بزرگترین دشمن شماست، «أعدى عَدوِّكَ نَفسُكَ الَّتي بَينَ جَنبَيكَ». شما خیلی مرد هستی برو با نفست بجنگ.
با شمشیر زخم زبان، #تهمت ، #غیبت ، #فحاشی ، #سوء ظن ، #تکبر و #غرور ، به دیگران نکِش.
ما دائم داریم با دیگران میجنگیم.
پس خودت چه❓چرا نفس درونت را رها کردهای❓ بعد، نماز شب هم میخوانیم، اشک هم میریزیم، زیارت هم میرویم، پیادهروی اربعین هم میرویم، سیاه میپوشم و سینه هم میزنیم.
آن تواضعی که خدا میخواهد، نیست. این عملکردن، به اختیار خودمان و بر وفق مراد دلمان است. نه بر وفق مراد و امر امام زمانمان. خیلی فرق دارد.
«سُجَّداََ»، میفرماید در برابر امام زمانتان سجده کنید. ببینید خواستهی امام زمانتان چیست❓
امام زمانت میخواهد تو #حسادت کنی❓ امام زمانت میخواهد تو تکبر بورزی❓ امام زمانت میخواهد دشمنی کنی❓ امام زمانت میخواهد...
اگر میخواهد، این کارها را بکن. نمیخواهد، کنار بگذار.
🌟«وَقُولُوا حِطَّةٌ»📚(بقره/۵٨)، بگو: آقا جان من تابع و فرمانبردار شما هستم.
💠استاد حاج آقا زعفریزاده
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@Adreknee
8.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨
🌑دل بی تاب اومده چشم پر از آه اومده😭
🌑اومده ماه عزا لشکر ارباب اومده... 😭😔
🌑سلامتی و تعجیل در فرج وتسلای قلب داغدار مولا صاحب الزمان عجل الله هدیه به امام حسین علیه السلام (۱۴)مرتبه صلوات بفرست 🌑
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@Adreknee
تقاص ۳
روز عقد شد هیچ که از باورش نمیشد که من اونجوری سر سفره عقد بشینم با لباس عروس چادر سفید روی سرم انداختم و کنار همسرم نشستم بله عقد رو گفتم و واقعاً از انتخابم راضی بودم
داشتن حجاب هم آزارم نمیداد با اینکه قبلاً خیلی راحت بودم اما اینکه موهام رو کامل میپوشوندم اذیتم نمیکرده
دو ماه بعد وارد زندگی مشترک شدیم جهزیم رو چیدیم. طبقه بالای خونه پدر شوهرم شروع به زندگی کردیم اما مشکلات من تازه از اون موقع شروع شد مادر شوهرم حرفی بهم نمیزد اما احساس میکردم با نگاهش داره بهم میگه که باید بیشتر حجاب رو رعایت بکنم برای همین لج کردم
همراه حجابی که همسرم گفته بود آرایش غلیظی کردم و از خونه بیرون رفتم پدر شوهرم من رو سر کوچه دید نگاهی بهم کرد اصلاً به روم نیاورد
فکر میکردم تحویلم نگیره اما خیلی با خوبی و ملایمت باهام صحبت کرده رفتم کارم رو انجام دادم و وقتی برگشتم شوهرم خونه بود
خیلی ملایم و آروم بهم گفت چرا انقدر آرایش کردی من هم گفتم تو حرفی از آرایش نکردن نزدی فقط گفتی حجابت رو اون طور که من میخوام نگهدار منم موهام رو کاملاً تو میذارم پس به من کاری نداشته باش
در برابرم کم میآورد علاقه زیادش به من باعث میشد سکوت کنه نه پدر شوهرم نه مادر شوهرم هیچ کاری باهام نداشتند اما من دوست داشتم یه جورایی لج بکنم تا بهشون بگم من دقیقاً کاریو انجام میدم که دلم میخواد نه شما میخواید
ادامه دارد
کپی حرام
#مولاےغريبم💚
به همراهیتان مشکی میپوشم
به همدردیتان اشک میریزم و عاشورا ميخوانم...
به رسم وفا و بندگی
فقط سلامتي و ظهورتان را میخواهم...
و
تنها
دعاي فرج شما را ميخوانم.....
"عزاداریم نذر ظهور مهدیست"
💝الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج💝
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@Adreknee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «هیئت باطل»
👤 استاد #رائفی_پور
🔺 هیئتی که در آن ذکر امام زمان نباشد باطل هست...
🔅 قراره از روضهها تربیت بشیم برای ظهور...
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@Adreknee