eitaa logo
یا صاحب الزمان ادرکنی ❤
7.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
7.5هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
-چرا بچه‌هاتون رو میارید تو زمین؟ +حضرت آقا دوست داره 😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشگویی ایت الله قاضی درباره انقلاب اسلامی و امام خمینی و رهبری
7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴توصیف امام سجاد (علیه السلام ) از مردم
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥به خاطره من حسین علیه السلام...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹امام کاظم صلوات‌الله‌علیه: «هرکه قبر فرزندم علی (امام رضا صلوات‌الله‌علیه) را زیارت کند و ۱ شب را نزد او به سر ببرد، مانند کسی است که خداوند را در عرش زیارت کرده است!»🌿
❤️امام محمد باقر(ع) میفرمایند: 💠چون لعنت از دهان شخصی بیرون آید میان او و آن شخص که به او لعنت شده تردد میکند.اگر آن شخص مستحق لعن باشد به او می رسد و اگر نباشد به صاحبش بر می گردد. 📙↑ کلینی، محمد بن یعقوب،
📚پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از نشانه هاى شقاوت اند: خشكى چشم، قساوت قلب، آزمندى شديد در طلب دنيا، و ادامه دادن به گناه 📚 الكافی جلد2 صفحه290
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایران زیبا و‌ درجه یک 🇮🇷😍 ساحل بی نظیر سیستان و بلوچستان
طلاقش رو با کمک شوهرم گرفت و خونه مادر شوهرم ساکن شد، شوهرم هر روز به بهانه ای می‌رفت خونه مادر ش و حالش اینجا بود که اصلا دوست نداشت من باهاش برم، ولی من خودم رو زده بودم به اون راه و دنبالش میرفتم خونه مادر شوهرم، عده آذر تموم شد، و متاسفانه ، شوهرم صیغه ش کرد، و هر چی من بالا و پایین پریدن اصلا اعتنایی نکرد و زندگی به اون قشنگی رو برام کرد جهنم، هر کاری برای برگردوندن شوهرم کردم، ولی انگار دختر خاله ش عشق گم شده اش رو پیدا کرده، هیچ تمایلی به من نداشت، تنها کاری که نکرده بودم شکایت بود که از این راه هم به عنوان آخرین راه استفاده کردم، که اینم فایده نداشت و همسرم به لج من یه طبقه از خونمون رو زد به نام دخترخاله ش... ادامه دارد کپی حرام
آذر گفت حضور زنت توی این خونه من رو آزار میده یه خونه بگیر و من رو از اینجا ببر، ایکاش کلا از محله میرفتن تا من شاهد عشق بازی ها و رفتارهای صمیمانه شون نبودم ولی متاسفانه توی همون کوچه خونه گرفتن، واقعا نمی‌دونستم باید چیکار کنم روز و شبم شده بود گریه، هر چی دخترهای و خودم بهش اصرار میکردیم که بیا به ما هم سر بزن، توجهی نمیکرد و یا اگر با اصرار و گریه دختر بزرگم میومد، هنوز نشسته آذر بهش زنگ میزد که بیا من مناظرتم، سعید هم بلند میشد و میرفت، سعید توان گردون ن دو تا زندگی رو نداشت به خاطر همین یه خرجی کمی به ما میداد، منم که کسی رو نداشتم پدر عزیزم که اینهمه اصرار داشت زن سعید نشو این پسره آدم نیست از دنیا رفته بود و مادرم خونه برادرم بود، و من نمی‌توانستم با دو تا بچه برم خونه برادرم ، بنا بر این... ادامه دارد کپی حرام