eitaa logo
یا صاحب الزمان ادرکنی ❤
7.1هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
7.2هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 ان شاءالله روزیمان خواهد شد... الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ‌ لوَلــیِّڪَ‌ اَلْفــَرَجْ‌ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ 🎥 | یک عاشقانۀ مومنانه ❤️ اربعین، حرکت عشق و ایمان است 🙌 گر چه دوریم به یاد تو سخن می‌گوییم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ روزمان را 💖 امروز هم‌ نعمت‌ خداست 💖 💖 قــــدرش‌ را بـــدانــیــم💖 ☀️ صفحه‌ امروز: ۲۷۸ ☀️ سوره نحل، آیه ۹۴-۱۰۲
اگر یه وقت زنش یا یکی از خونواده زنش این عکسها رو ببینه زندگیش بهم میخوره این عکس رو از پروفایلت بردار، نوشتم به جهنم که زنش میبینه بزار بشناسش که چه شوهر خیانت کاری داره، نوشت بچه‌هاش چی اونها هم به جهنم، وقتی اختلافی بین پدر و مادر پیش میاد این بچه‌ها هستن که آسیب میبینن، خواهش میکنم عکس رو بردار، عکسها رو برداشتم، ولی عذاب وجدان این کارم که با یه نامحرم و بد تر از اون با یه آقای متاهل چت کردم رهام نمیکنه، از شماهایی که این داستان من رو میخونید خواهش میکنم با هیچ آقایی چه پیر چه جوون چت نکنید، مطمئن باشید بین صحبت دو نامحرم نفر سوم شیطان هست ❌کپی حرام⛔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥زیبایی های کربلا را با چشم دل ببینیم 💥خدایا ما شرمنده ی پیرمردی هستیم که برای خدمت به زوار حسین علیه السلام اینچنین سر از پا نمیشناسد
دختری هستم‌۳۲ ساله‌.‌ سی و هفت سال پیش مادرم بعد از طلاق به خاطر بچه دار نشدنش با پدرم ازدواج کرد.‌ یعنی ازدواج اول چون بچه دار نشد طلاقش دادن.‌ پدرم از زن مرحومش ۳ تا پسر داشت.‌‌مادرم زن مهربونی بود و با جون و دل از پسر ها نگهداری میکرد. انقدر که هیچ کس باورش نمیشد مادرم نا‌مادریشون باشه‌‌. تا اینکه بعد از ۵ سال خدا به خاطر مهربونی مادرم با پسرهای پدرم، من رو بهش داد. میگفت خیلی خوشحال بودم و نذر کردم بدنیا اومدی ببرمت مشهد.‌ گذشت تا سیزده ساله شدم.‌ برادر بزرگم‌ که ۸ سال ازم بزرگتر بود خیلی بهم سخت میگرفت.‌خیلی مواظبم بود. گاهی زندگی کنارشون برام لذت بخش بود از اینکه انقدر مواظبم هستن. پدرم میگفت سارا سه تا بادیگارد داره. ۱۷ ساله بودم که پدرم فوت کرد. دو سال بعد هم مادرم رو از دست دادم. از شدت ناراحتی افسردگی گرفته بودم کلی دلم به برادر هام خوش بود. اما در اوج ناباوری برادر بزرگم گفت که ما رسم نداریم به دختر ارث بدیم. هر کدومم میخوایم زن بگیریم.‌ تو رو نمیتونیم‌ نگهداریم. تا آخر هفته یه فکری برای جای خوابت بکن. باورم نمیشد انقدر منگ شدم که هیچ‌کاری نکردم. آخر هفته دو نفر اومدن گفتن خونه رو خریدیم شما باید برید. لباس هام رو برداشتم و با چشم گریون جلوی در مسجد نشستم
💥میدانستید اولین نوزادی که در سال 1402 در تهران بدنیا آمد یک کودک افغانستانی بود به نام عثمان. 💥جمعیت میلیونی افغانستانیها در آینده منجر به تغییر بافت جمعیتی کشور خواهد شد و مردم ایران تبدیل به اقلیت خواهند شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✘ شاید این آخرین فرصت من و تو  باشد! تا با ساده‌ترین کار ممکن، در آینده جهان مؤثر باشیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✘ وای بحالت، بذار بابات بیاد خونه، اگه بهش نگفتم! ✘ مامانت اگه بفهمه میدونی که چکارت میکنه؟ هشدار : ✘ اشتباهات بچه رو عمومی نکنید/ کارگاه ارتباط موفق
✅حضرت آیت‌الله قدس‌سره: 🔹 انسان چقدر به نزدیک است و در عینِ‌حال، چقدر آن را دور می‌پندارد و از آن غافل است! 📚 (نکته‌های ناب، ص۳۶)🍃 ‎‎‌‌‎‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان فرد بی‌نماز و مشروب خوری که خواب عجیبی دید و.... السلام علیک یا اميرالمؤمنين 😭 تا میتونید اینو منتشر کنید
🔶از علامه طباطبايی (ره) سوال کردند چه کار کنيم که در حواسمان جمع باشد؟؟ ✔️فرمود قــبل از نمـــاز مــراقب زبـان خودتان باشيد، نماز با حضـور قلب مزد است و آنـرا به هر کسی نمی دهند!!!! اين هـــديه را به کسی ميدهند که قبلاً زحمتی کشيده باشد. 🔶 من از سکوت آثار گرانبهایی را مشاهده کردم چهل شبانه روز سکوت اختیار کنید و جز در امور لازم سخن نگویید و به فکر و ذکر مشغول باشید تا برایتان صفا و نورانیت حاصل شود.
یه دختر ۱۹ ساله درمونده، جلوی در مسجد توجه همه رو به خودش جلب می‌کنه اما خدا رو شکر اولین نفری که من رو دید خانم پریچهر بود. کسی که زیرزمین مسجد رو برای کارهای تولیدی اجاره کرده بود گفت چرا اونجا نشستی و من انقدر دلم پر بود که همه چیز رو براش تعریف کردم متاسف شد گفت بیا با هم بریم پایین با خادم مسجد صحبت می‌کنم که هیئت امنا رو راضی کنه تو فعلاً توی همین زیرزمین بمونی وارد تولیدی شدیم یه عالمه چرخ‌های خیاطی صنعتی، میزهای بزرگ، قیچی برقی. همه چیز رو دیدم با هیچ کدوم آشنایی نداشتم و فقط توی کتاب‌ها دیده بودم خانم پریچهر شروع کرد به آموزش دادن چهار ماهی طول کشید تا کامل یاد گرفتم که چطور با چرخ‌ها کار کنم از قیچی استفاده کنم این‌ها رو به هیچکس رایگان یاد نمی‌داد و می‌دیدم که شاگردهایی میان و هزینه‌های بالا پرداخت می‌کنند اما من چون هیچ جایی رو نداشتم به بهانه اینکه خیلی استعداد داری همه رو رایگان یادم داد شب‌ها هم همونجا می‌خوابیدم و هر شب فقط کارم گریه بود که چرا برادرام این کار رو باهام کردن یه روز خانم پریچهر ازم خواست که بریم و از برادرام شکایت کنیم اما من اصلاً دلم نمی‌خواست این کار رو بکنم وقتی بهش گفتم نه گفت اشتباه می‌کنی اما اجبارم نکرد
💠آیت الله حق شناس رحمةالله؛ 🔸هم صورتت نیکو می شود، هم خُلقت نیکو می شود، هم بوی خوب پیدا میکنی، هم رزقت زیاد می شود، هم دُیُون و قرض های شما ادا می شود، هم چشم شما باز می شود و جلا پیدا می‌کند. 👌این ها همه نتیجه نمازشب خواندن است.
🌸رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ🌸 ‌ 🍀پروردگارا! مرا فرزندى صالح عطا كن🍀 ‌ 📖 سوره صافات، آیه۱۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃بعد از شھادت علے خوابش‌رو دیدم⇩ بهم گفت: « اگہ مےدونستم این دنیا بہ‌خاطر صلوات این‌ همہ ثواب‌ و‌ پاداش میدن🎁، حالا حالاها آرزوۍ شھادت نمےکردم! مےموندم توۍدنیا و صلواټ مےفرستادم.. ❣ 🌻🕊 🌹شادی روحش صلوات🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥پاسخ به شبهه لا اکراه فی الدین توسط حضرت آیت الله جوادی آملی
چند سالی با اجازه هیئت امنا توی همون مسجد زندگی می‌کردم ناهار و شامم رو هم می‌دادند و حقوقی که از اون خانم می‌گرفتم انگیزه‌ای برای خرج کردنش نداشتم انقدر پول روی پول گذاشته بودم که چشمگیر شده بود پریچهر خانم بهم پیشنهاد داد وامی از مسجد بگیرم و برای خودم گوشه زیرزمین تولیدی جداگونه‌ای بزنم دوست داشت پیشرفت کنم با اینکه تمایلی نداشتم اما به خاطر اون قبول کردم گوشه زیرزمین را خالی کرد و چرخ‌هایی که با وام خریده بودم گذاشتم و دو تا خیاط آوردم و شروع به دوختن کردم کارم رونق گرفت انقدر که پریچهر گفت می‌خواد از اونجا بره و تمام اون چرخ‌ها رو هم به من واگذار کنه گفتم پول ندارم بدم گفت چون شغلم رو عوض کردم نمی‌خوام فعلاً دستت باشه تا هر وقت خودت تونستی ازم بخری ۲۰ تا خیاط داشتم و ۱۰ تا کارگر حقوق همه رو می‌دادم روز به روز وضعم بهتر می‌شد تونستم برای خودم یه خونه توی نزدیکی مسجد بخرم تازه یادم افتاده بود از برادرام سراغ بگیرم فهمیدم که همون ماه‌ها از اون محله رفتن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 بدترین تنبیهی که خیلی‌هامون در حق فرزند یا همسرمون انجام میدیم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ روزمان را 💖 امروز هم‌ نعمت‌ خداست 💖 💖 قــــدرش‌ را بـــدانــیــم💖 ☀️ صفحه‌ امروز: ۲۷۹ ☀️ سوره نحل، آیه ۱۰۳-۱۱۰
زندگیم خوب شد ولی خیلی تنها بودم. دلم برای اون روزها که خونه‌ی پدرم دور هم جمع بودیم تنگ بود. تلاش کردم نشونی از برادر های بی معرفتم پیدا کنم ولی بی فایده بود. بعد هز چند سال تمام چرخ ها رو از پریچهر خریدم. هیئت امنای مسجد هم بهم میگفتن دختر مسجد. کارم انقدر رونق گرفت که هر سال به چند نفر وام بلاعوض میدادم.‌از ۱۹ سالگی تا ۳۰ سالگی تنها بودم و درست روزهایی که قرار بود وارد زندگی مشترک با پسر یکی از هیئت امنای مسجد بشم. سر و کله‌ی برادر کوچیکم پیدا شد. نمی دونستم‌باید خوشحال باشم یا ناراحت. بعد از ۱۱ سال اومده بود.‌ بهش روی خوش نشون دادم. گفت که بعد از فروش خونه هیچ کدوم نتونستیم خونه بخریم. برادر بزرگم‌ با همسرش به اختلاف خورده بود و همسرش تمام پولش رو به عنوان مهریه گرفته بود. از برادر وسطیم هم هیچ خبری نبود.‌ به نامزدم گفتم میخوام بهشون پناه بدم اولش مخالفت کرد ولی وقتی دید تصمیمم جدیه حرفی نزد. بهش گفتم برو بهش بگو بیاد اینجا یه خونه میگیریم‌ فعلا زندگی کنید تا تکلیف زندگیتون مشخص بشه. برادر کوچیکم خوشحال شد اما برادر بزرگم قبول نکرد.