والله والله والله... از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه قلبی، دلی و حقیقی ما با حکیمی‌ست که سکان دار انقلاب است... سردار شهید حاج قاسم #سلیمانی

#جاری ۵ گفته بودن که بعد از اینکه من از خونه شون رفتم اونا هم بیرون میرن تا مادرشوهرم تو تنهایی اش رو بخوره و وقتی میمیره کسی بالا سرش نباشه، اما دست بر قضا پسر جاری بزرگم که نقشه کشیده بود و عملی کرده بود وارد خونه میشه و اش رو میخوره از کار خدا متعجب موندم قرار شد منم برم اگاهی برای توضیحات بیشتر و رفتم جاری هام هر دو به زندان منتقل شدن تا قاضی حکمشون رو بده و تکلیفشون مشخص بشه مادرشوهرم همش میگه من که حلالیت گرفتم چرا دلشون نرم نشد؟ زن بیچاره خودش رو مقصر مرگ نوه ش میدونه من کاری با جاری هام ندارم ولی ادم باید خوب باشه وقتی خواستار مرگ کسی میشی و میخوای بکشیش خدا این کارو با ادم میکنه

#کاکتوس ۱ کاکتوس گیاه مقاومیه، اونقدر که حتی اگر مدت طولانی اب نخوره و بهش رسیدگی نشه بازم سرجاشه و اتفاقی براش نمیافته وقتی صاحبش یا باغبونش میفهمه ناخواسته این کاکتوس میشه اولویت اخر و عادت میکنه به بی اهمیتی به کاکتوسش و بی توجهی بهش اگر ادامه پیدا کنه باعث میشه که از بین بره اما اول از درون از بین میره و این روند انقدر اروم اروم ادامه داره که صاحبش نمیفهمه و وقتی به خودش میاد که کاکتوسش از بین رفته و دیگه نمیشه کاری کرد مراقب کاکتوس های زندگیمون باشیم تا قبل از اینکه دیر بشه و نابود بشن!!! من و شوهرم وقتی زندگیمون رو شروع کردیم از همون اول ی ادم عصبی بود که خیلی دنبال احترام به زنش نبود و خانواده ش اولویت اولش بودن مثل نود درصد مردای ایرانی، از نظر من اینا نر هستن نه مرد. اون زمان مثل الان نبود زنا از حقشون دفاع کنن

🏞 یک عکس و یک دنیا سخن عبرت انگیز 😪

👌پاسخ زیبای خدا وتمام کاینات به تلاش ما برای کمک به دیگران.. 🎬دکتر علیرضا آزمندیان ⚜ #روانشناسی

پلیس اهل لندن که به تازگی مسلمان شده است ....

آینده هولناک... والله ما از حرمله بدتریم... ✅ نشر این پیام صدقه جاریه است

📣 اعتراف جالب و جنجالی روحانی معروف اهل سنت

⚜الحمدلله⚜ 🌸با دقت بنگریم یکی دیگر از آفرینش های زیبای جهان هستی را🌸

🎥 کسی که نماز رو سبک می‌شماره! 🎙استاد مؤمنی

#کاکتوس ۲ هر بلایی سرمون میومد باید میسوزیم و میساختیم اینجوری میگفتن بهمون زن زندگی منم مثل بقیه بودم تمام تلاشم رو میکردم که رابطه م با شوهرم خوب باشه و زندگیمو اروم نگه دارم انگار لقب زن زندگی شده بود ی جور پیروزی بزرگ مثل جام جهانی که بهمون کاپ قهرمانی میدادن، تمام تلاشم بود که زن زندگی باشم ولی اخرم نمیتونستم راضیش کنم همیشه ازم طلب داشت ولی بازم من عاشقش بودم، هر جا میرفتیم باهام تو مردم تو خونه بد رفتار بود همش غر میزد بدخلقی میکرد سرکوفت میزد هیچ جا بهم خوش نمیگذشت میبردم بهترین رستورانا با بهترین غذاها ولی من با هر لقمه بغضمم میخوردم دیگه بچه هامون بزرگ شده بودن ما رو میبرد بهترین مغازه ها برای خرید محدودیت خرید هم نداشتیم ولی همه مون با بغض و ناراحتی خرید میکردیم از دست اخلاق شوهرم، بچه ها به مرور ازمون فاصله گرفتن و راحت شدن ولی من نه.

خاطره عجیب راننده تاکسی ... چرا ذکر اثر نداره