#شـــــــهادت ...
سن و سال نمے شناسند !
زمان و مکان سرش نمے شود !
کسب و کار برایش اهمیتے ندارد !
زشتے و زیبایے ظاهر ، ملاکش نیست !
او ، باطن بین است ...
و نگاهش بہ دل دریایے توست ...
کہ هر وقت رنگ آسمان در زلالے
قلبت ، بیافتد ؛ #لایقش مے شوے ....
همین بغل دستت ، همین حوالے ...
در هوایشان نفس مے کشے ...
و این دریاهاے زلال جارے اند ...
و چشم هاے نابینا کجا میبیند ، #دریـــــا را ؟!
🍃 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🍃
🔸ایتا افلاکیان:
📮 http://eitaa.com/joinchat/4274782212C7b80c7b8ed
🔹تلگرام افلاکیان:
📮 http://t.me/joinchat/AAAAAEGv-0hTEteqZEa2og
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
#خاطرات_شهید
✍شهید مرتضی خیلی دوست داشتن با دوستان قدیمی و هیئتی اش رفت وآمد داشته باشیم. و به همین خاطر معمولا مهمانی دوره ای داشتیم... وزمانی که نوبت منزل مامی شد ایشون تاکید داشتندکه همه چیز ساده وبه دورازتشریفات باشد. تاهمه احساس راحتی وصمیمیت بکنند.هیچوقت اجازه نمی دادندکه دو نوع غذاتدارک ببینم.
✍صمیمیت شهید مرتضی ودوستانش به حدی بود که یادم می اید در ماه مبارک رمضان یکی ازدوستان صمیمی اش قصد داشت ضیافت افطاری داشته باشد وچون ما درسفرمشهدبودیم منتظرشدندتا برگردیم وبعداین مهمانی برگزار شد . دوستان شهید مرتضی *خیلی به ایشان ارادت ویژه ای داشتند و همدیگر را برادرخطاب می کردندـ. و این دوستی حتی بعد از شهادت ایشان دستخوش تغیر نشد...
✍اکنون هم دوستان ایشان به بنده ودخترانمان نازنین زهزا و فاطمه سلما" محبت بسیاری دارندو خاله ودایی دخترها هستن وباید اعتراف کنم
از نزدیکانی که ادعای صمیمیت میکنند دلسوزترند.، در زمان حیات شهید مرتضی هر بار در منزل ما مهمانی بود به همه میگفتند من به کسی تعارف نمی کنم خودتان مشغول باشید و حتی منزل پدر بنده هم که می آمد ،سر سفره اگه کسی به ایشانتعارف می کرد می گفتند: به من چیزی نگویید من معذب میشوم .اصلا اهل تعارف نبودن این از خصوصیات عامیانه شهید است .
#شهید_مرتضی_مسیب_زاده
راوے : #همسر_شهید🌷
🔸ایتا افلاکیان:
📮 http://eitaa.com/joinchat/4274782212C7b80c7b8ed
🔹تلگرام افلاکیان:
📮 http://t.me/joinchat/AAAAAEGv-0hTEteqZEa2og
#اختصاصی
#یاد_شهدا
#بخش_مرکزی_دزفول
#صفی_آباد
#شهید_علیرضا_پورنرگس
________________________________________
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
✍اینجانب علیرضا پورنرگس فرزند علی بخش متولد سال 1336 در روستای کوتیان (صفی آباد کنونی)هستم.
بنده در عملیات #رمضان با رسته نیروی بسیجی شرکت کرده و در سن 25سالگی در منطقه شلمچه در تاریخ 28تیرماه 1361به #شهادت رسیدم.
➖دوستان عزیزم...!
چهارده قرن از زمان رسالت پیغمبر صل الله علیه و آل وسلم تا زمان خروش خمینی بت شکن میگذرد،اما اکنون هر چند جهل و مکر و زور و بندگی و بردگی زیاد است ولی یارانی چون #سلمان ، #ابوذر و #مقتداد آن چنان زیاد هستند که یک لحظه قرآن و اسلام و پیغمبر (ص) به رهبری امام #خمینی تنها نخواهند ماند.
🔹از زمان پیغمبر (ص) تا زمان #خمینی کبیر یک #انقلاب بوده.
اکنون انقلاب #سرخ #تشییع بوی #پیروزی می دهد.
🔸برادران عزیزم
#اسلام احتیاج به #خون دارد و شما هم با ایثار خونتان اسلام و #قرآن را یاری کنید،خون گرم جوشان از طنین یک امت آن هم یک امت #مسلمان ،امتی که #ایثار دارد ،اسارت ندارد.
برادران مسلمان!
کفر با اینکه میداند که #کفر است،ولی میجنگد و #کشته میشود.
ما که برای اسلام و برپایی عدل الهی میجنگیم.
پس #ترس معنی ندارد.
من یک سرباز به تمام معنا نبوده ان زیرا سربازان اسلام خصوصیاتی دارند که من ندارم.
🔴ای وای بر کسی که از این آزمایش بیرون نیاید.
➖ و اما به تهی دستان و #مستمندان از نظر #مادی کمک بسیار نماید و فرمان بزرگ مرد تاریخ اسلام خمینی بت شکن را اطاعت کنید،آن هم در #عمل ، نه فقط با شعار.
🔴به خدا قسم دست بیعتی را که به امام خمینی داده اید،اگر همچنان ادامه دهید که ان شاءالله ادامه خواهید داد ، شما هم در احد و خندق و صفین در رکاب پیامبر و امام علی جنگیده اید.
برادران!
ما برای #ملیت کشور و #زر و #زور خویش نجنگیدیم و کشته نشده ایم.
ما برای اینکه ریشه #ظلم و #فساد را از بین ببریم و از زمین بر کنیم و حاکمیت اسلام را تحقق بخشیم جنگیده ایم و #شهید شده ایم.
در آخر...
از تمامی دوستان میخواهم اگر در گذشته از من ناراحتی دیده اند مرا برای رضای #خدا ببخشند.
دیگر عرضی ندارم...
فقط....
🔴 امام را #تنها نگذارید.
علیرضا پورنرگس
22خرداد ماه61_آبادان
________________________________________
🔴توضیحات(متن فوق بر اساس زندگینامه و اطلاعات موجود از شهید بزرگوار تهیه و تنظیم شده است)
#قرارگاه_نوشت:
شهید بزرگوار همواره بر یکی بودن اهداف قیام پیامبر اسلام برای گسترش اسلام در جهان و قیام امام خمینی تاکید میکند.
ایشان ضمن تاکید بر کمک کردن به مستمندان همواره به برکات انقلاب و وجود پر برکت امام خمینی رحمت الله اشاره کرده است.
🍃شادی روحش #گناه نکنیم ❗️
➕دوستان خود را به محفل رهروان شهدا دعوت کنید؛👇👇
🔸ایتا افلاکیان:
📮 http://eitaa.com/joinchat/4274782212C7b80c7b8ed
🔹تلگرام افلاکیان:
📮 http://t.me/joinchat/AAAAAEGv-0hTEteqZEa2og
✨سه شنبه که میشود..
دلمان به اضطراب قراری
از جنس تو به شماره میافتد...
سه شنبه که میشود...
درد نبودنت به استخوانمان میزند...
🌺 کجایی یوسف زهرا..؟!
🍃 #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
🌹🌹🌹🌹🌹
🔸ایتا افلاکیان:
📮 http://eitaa.com/joinchat/4274782212C7b80c7b8ed
🔹تلگرام افلاکیان:
📮 http://t.me/joinchat/AAAAAEGv-0hTEteqZEa2og
🍃برگی از خاطرات🍃
خاطره هم رزم شهید علی شاه سنایی در جبهه شمالغرب
در یکی از عملیاتها که با علی دونفری بودیم و قرار بود تونلی در دل برف و تو اون سرما بکنیم برای پست دادن و دید کافی روی دشمن اول علی مشغول کار شد و شروع کرد به کندن تونل منم مواظب بودم که مشکلی پیش نیاد و خطری تهدیدمون نکنه.
کلا اخلاق علی رو همه میدونستن هیچ وقت اجازه نمیداد تا وقتی که هست کسی کاری انجام بده و پیش قدم بود تو اینطور کارها.
بعد از چندین دقیقه که علی مشغول کندن این تونل بود بهش گفتم علی کلنگ رو بده نوبت منه.اخه هوا خیلی سرد بود و علی حتی دستکش هم نداشت خلاصه در جواب من علی با نظر من مخالفت کرد و گفت من تونلو میکنم فقط ی خواهش ازت دارم اگه میخوای من خسته نشم برای من روضه بخون.گفتم باشه از کی بخونم علی جان.
گفت روضه مادرمون حضرت زهرا(س) رو بخون.منم شروع کردم به روضه خوندن و علی هم همینطور که تونلو میکند قطره های اشکش همینطور مثل ابر بهاری از رو گونه هاش می ریخت وگریه میکرد.
و اخرش هم علی با مدال حضرت زهرا و تیری که به پهلوش خورد به اسمان پر کشید و زهرایی شهید شد.
🍃🌸🍃🌸🍃
🔸ایتا افلاکیان:
📮 http://eitaa.com/joinchat/4274782212C7b80c7b8ed
🔹تلگرام افلاکیان:
📮 http://t.me/joinchat/AAAAAEGv-0hTEteqZEa2og
❣خاکـــریز شہــدا❣
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
ﺟﻠﻮﯼ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺑﻨﺪ ﭘﻮﺗﯿﻦ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ
ﻭ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯼ
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺖ ﺣﻼﻟﻢ ﮐﻨﯿﺪ .
ﻣﺎﺩﺭ :
" ﺑﻤﺎﻥ، ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﭘﺪﺭ ﺷﻮﯼ .. "
حبیب الله ﮔﻔﺖ :
" ﻭﺿﻊ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﺻﺪﺍﻡ ﻭ
ﮔﺮﻭﻫﮏﻫﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﻇﻠﻢ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﻡ "
ﻭ ﺭﻓﺖ .
ﻭﻗﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﮔﻔﺖ :
" ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﻣﺤﺪﺛﻪ .. "
ﺩﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺗﻤﺎﺱ ﺗﻠﻔﻨﯽﺍﺵ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ :
" ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﻧﻤﯽﮔﺮﺩﻡ ﻗﻨﺪﺍﻗﻪ ﻣﺤﺪﺛﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩﺍﻡ
ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻮﺗﻢ . ﻣﻄﻤﺌﻨﺎ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻫﺮﮔﺰ
ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﯾﺪ .. "
.
ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻔﺖ .. ﻧﻮﺯﺍﺩ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻭ
ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺪﺭ ...
#ﺷﻬﯿﺪ_ﺣﺒﯿﺐﺍﻟﻠﻪ_ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﯾﺎﻥ
🌷🌾🌷🌾🌷🌾
🔸ایتا افلاکیان:
📮 http://eitaa.com/joinchat/4274782212C7b80c7b8ed
🔹تلگرام افلاکیان:
📮 http://t.me/joinchat/AAAAAEGv-0hTEteqZEa2og
✨آقای من قرار نیست که فقط پنجشنبه تا جمعه سراغت را بگیریم!
قرار نیست فقط جمعه ها انتظارت را بکشیم...
🌸یابن الحسن🌸
دوریت درد بی درمان است...
امروز جمعه نیست اما
دلم برایت تنگ است...
🌹🌹🌹🌹
🔸ایتا افلاکیان:
📮 http://eitaa.com/joinchat/4274782212C7b80c7b8ed
🔹تلگرام افلاکیان:
📮 http://t.me/joinchat/AAAAAEGv-0hTEteqZEa2og
پیکرهای مطهر 60 شهید دوران دفاع مقدس امروز از مرز خسروی وارد کشور شد.
http://eitaa.com/joinchat/4274782212C7b80c7b8ed
هدایت شده از خبرگزاری تسنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ورود پیکر مطهر ۶۰ شهید دفاع مقدس از مرز خسروی به کشور
http://tn.ai/1773482
📡 @TasnimNews
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»↬🌷❃
#ماجرای_خواب_زیبای
#حکاک_سنگ_مزار_شهید_رسول_خلیلی
اینو برای کسایی میگم که تا حالا نشنیدن این ماجرا رو این قضیه برای اسفند سال 92 این آقایی که میبینید کار خطاطی روی سنگ مزار رسول رو انجام داد...برامون ماجرای عجیبی رو تعریف کرد که هنوز وقتی یادم میافته مو به تنم سیخ میشه و بغض گلوم رو میگیره
صبح روح الله (برادر شهید) اومد دنبالم
رفتیم بهشت زهرا منتظر شدیم حکاک اومد...
یه نگاه به ما انداخت گفت ببخشید این سنگ مزار کیه؟
گفتیم چه طور؟
گفت:اصلا نمی دونستم قراره امروز بیام اینجا بنویسم دیشب خواب دیدم از طرف حرم امام حسین علیه السلام منو خواستن گفتن شما مامور شدی رو ضریح آقا قرآن بنویسی ما که خشکمون زد وقتی بهش گفتیم سنگ رو از حرم امام حسین آوردن و قراره برای یه شهیدی نصب بشه حالش منقلب شد...
راوی : از دوستان شهید
#شهید_رسول_خلیلی🌷
🔸ایتا افلاکیان:
📮 http://eitaa.com/joinchat/4274782212C7b80c7b8ed
🔹تلگرام افلاکیان:
📮 http://t.me/joinchat/AAAAAEGv-0hTEteqZEa2og
🌷🌴
🌴
✨
مصطفی پای من را به بهشت_زهرا (سلام الله علیها) باز کرد.
از دوران دانشگاه، هروقت که دلش تنگ می شد، دستم را می گرفت و می گفت برویم بهشت زهرا!
این اواخر سرش خیلی شلوغ شده بود، ولی یک وقت شش صبح زنگ می زد و می گفت:
آماده ای بریم!
می آمد دنبالم و می رفتیم.
اول می رفتیم قطعه ی اموات، بعد سر مزارشهدا.
همیشه می گفت:
اینجا رو نیگا کن!
اصلا احساس می کنی این شهدا مُرده ان؟
اینجا همون حسی رو داری که توی قطعه ی اموات داری؟
حس می کردم سینه اش سنگین شده.
سنگ قبرها را نگاه می کرد، سنشان را حساب می کرد، می گفت:
اینایی که می بینی، همه ۱۹، ۲۰ ساله بودن!
ماها رسیدیم به ۳۰ سال!
خیلی دیر شده!
اصلا توی کَتَم نمی ره که بخوان ما رو توی قطعه ی مرده ها دفن کنن!
با سوزی می گفت این ها را!
انگار یک حسرتی توی دلش بود...
دانشمندشهیدمهندس مصطفی_احمدی_روشن
مصطفی هم رفت،
آری
او هم اینجایی نبود...🌷
🔸ایتا افلاکیان:
📮 http://eitaa.com/joinchat/4274782212C7b80c7b8ed
🔹تلگرام افلاکیان:
📮 http://t.me/joinchat/AAAAAEGv-0hTEteqZEa2og