eitaa logo
️ قرارگــاه افلاکیــــان ️ ️
166 دنبال‌کننده
618 عکس
89 ویدیو
7 فایل
✨سلام بر آنهایی که #رفتند تا #بمانند! و نماندند تا #بمیرند! . و تا ابد به آنانکه #پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان #گمنام و #بی_مزار بمانند . 💞مدیونیم . 🔹ادمین: @mohajer128
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹نماز شب اول قبر🌹 ⭐هدیه به روح فاطمه بنت مصطفی ⭐ التماس دعا
💞 کاش حال و هوای همه کانال ها و حال و هوای همه دلها مثل این کانال بود! کجای راه را اشتباه رفته ام که از من رو گرفته اید؟! ☑️ @Aflakiyan0 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
✨چهل و پنجمین، سرافراز شهید: 🌹محمد علی مرادی🌹 ✅ تا دقایقی دیگر 🔹تلگرام افلاکیان: ☑️t.me/Aflakiyan0 🔸ایتا افلاکیان: ☑️eitaa.com/Aflakiyan0 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
️ قرارگــاه افلاکیــــان ️ ️
#اختصاصی #صفی_آباد ✨چهل و پنجمین، سرافراز شهید: 🌹محمد علی مرادی🌹 ✅ تا دقایقی دیگر 🔹تلگرام افلاکی
_____________________________________ 🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 اینجانب محمدعلی مرادی فرزند در سال 1344 متولد شدم. و در تاریخ 31خرداد ماه سال 1368 به دلیل جراحات وارده و اثرات مجروحیت شیمیایی به شهادت رسیدم. ✅خصوصیات شهید بزرگوار: ایشان از پاسداران باسابقه،متعهد و خوش نام و مدین شهر بودند. چندین و چند با در جبهه های نبرد حق بر علیه باطل مجروح شده و در نهایت در تاریخ 31خرداد ماه سال 68 بر اثر جراحات شیمیایی به شهادت رسیدند. شهادت ایشان سال ها در ابهام بود و سرانجام در بازسازی اخیر گلزار شهدای شهر صفی آباد از ایشان با نام نام برده شد. 🍃شادی روحش صلوات ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ 🔴 توضیحات( متن فوق بر اساس اطلاعات موجود از شهید بزرگوار تهیه و تنظیم شده است.) : تا دنیا دنیاست...انگار قرار است شهدایمان در گوشه و کنار شهر ها...در شهرک ها و روستا ها گمنام بمانند و سهمشان بی توجهی باشد و .....صلوات😔 🍃شادی روحشان گناه نکنیم! ☑️ @Aflakiyan0 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 🌺امام حسین (ع) و رزمندگان 🌺قسمت 1⃣1⃣ 🌺شهید محمد صابری 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 💠او عاشق سیدالشهداء بود. در ایام اسارت در آسایشگاه در عالم خواب، خود را همراه با عده ای در حرم امام حسین (ع) دیدم. جمعیت دستان خود را به ضریح گرفته، طواف می کردند. ولی در گوشه ای از حرم، محمد را دیدم که مودبانه کناری ایستاده بود. بعد با تعجب دیدم ضریح دور سر او می چرخد! ناگاه از خواب پریدم. همه خواب بودند. دنبال محمد رفتم. او در جایش نبود. کمی آنطرفتر مشغول خواندن نماز شب بود. محمد از اینکه جنگ تمام شده بود و توفیق شهادت را از دست داده بود تاسف می خورد. محمد بهم گفت: «شهدا رفتند و ما نتوانستیم از کسی قول شفاعت بگیریم. من تصمیم گرفتم که در این آخر اسارت از شما قول شفاعت بگیرم.» با وجود اصرار محمد من قبول نکردم. من کجا و محمد کجا؟ 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 💠همان شب مادرم را در خواب دیدم گفت تو باید از محمد صابری قول شفاعت بگیری. عصر همان روز از محمد خواستم که مرا از شفاعت محروم نکند. اما محمد گفت به شرطی که دو طرفه باشد. محمد شروع یه صحبت کرد و گفت:«به زودی از جمع شما جدا خواهم شد و رفت. هر چه هست اینجاست و ایران را نخواهم دید. به مادرم بگویید در فراقم صبوری کند.» چند روز بعد محمد را دیدم گفت: «موقع رفتن شده، سلام مرا به امام برسانید. 45 دقیقه بعد او را به بیمارستان بردند و ساعتی بعد هم خبر شهادتش را آوردند. در دست نوشته ای که از او به یادگار مانده است نگاشته بود: «اسارت در راه عقیده، عین آزادی است.» 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 📚کتاب تا کربلا، صفحه 171 الی 174 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ 🔸ایتا افلاکیان: ☑️ eitaa.com/Aflakiyan0 🔹تلگرام افلاکیان: ☑️ t.me/Aflakiyan0 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🌙 🍃قبل ازخواب ، همه رو ببخش. برای شروع یِ روز نو، باید و سبک باشی ... ببخش و بگذر، روح تو لایقِ، بی .👌 💞"شبتون آروم" ☑️ @Aflakiyan0 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
خوشا آنڪس ڪہ مهدی یار او شد رفیق مشفق غمخوار او شد اگر صدها گرہ افتد بہ ڪارش بہ دست او فرج در ڪار او شد اللهم عجل لولیک الفرج سلام امام زمانم ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ 🔸ایتا افلاکیان: ☑️ eitaa.com/Aflakiyan0 🔹تلگرام افلاکیان: ☑️ t.me/Aflakiyan0 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
💢امام صادق(ع) درباره ثواب زیارت امام حسین(ع) با پای پیاده می‌فرماید: کسى که با پای پیاده به امام حسین(ع) برود، خداوند به هر قدمى که برمی دارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو مى فرماید و یک درجه مرتبه اش را بالا مى برد، وقتى به زیارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موکل او مى‌فرماید که آنچه خیر از دهان او خارج می‌شود را نوشته و آنچه شر و بد است را ننویسند و وقتى برگشت با او وداع کرده و به وى مى‌گویند: 🌹اى ولىّ خدا! گناهانت آمرزیده شد و تو از افراد خدا و رسول او و اهل‌بیت رسولش هستی، به خدا قسم! هرگز تو آتش را به چشم نخواهی دید و آتش نیز هرگز تو را نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد کرد. 🔰کامل الزیارات ص۱۳۴ ☑️ @Aflakiyan0 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🚩ویژه برنامه 🗯 مریم عظیمی، همسر، شهیدی که اهتمام ویژه وی در طول حیات پر برکتش برای زیارت امام حسین(ع) زبانزد خاص و عام است در گفتگو با خبرنگار  پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، ابراز داشت: ✅همسرم می‌گفت: « سفر زیارتی امام حسین(ع) را هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی ترک نکن! حتی  اگر شده سالی یک مرتبه آن هم در موقع (ع) خود را به کربلا برسان، اگر احتیاج شد حتی فرش خانه‌ات را بفروش و مقدمات سفر کربلا را مهیا کن ولی هرگز این سفر را ترک نکن.» ☑️ @Aflakiyan0 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
📻 رادیو اربعین 💠 _موج "اف ام ردیف 95.5 مگاهرتز" در سطح شهرستان 💠_موج "اف ام ردیف 95.4 مگاهرتز" در 💠_ موج "اف ام ردیف 91.9 مگاهرتز" در اشرف 💠_ موج "اف ام ردیف 90.9 دهم مگاهرتز" در پخش 💠_موج "اف ام ردیف 95.5 مگاهرتز" در استان 💠_ موج "اف ام ردیف 95.2 مگاهرتز" در و اطراف 💠_موج "اف ام ردیف 90.9مگاهرتز" در و برونمرزی 💠_موج "اف ام ردیف 95.5 مگاهرتر" در و 🚩ویژه برنامه اروند تا فرات🚩 🌐 با ما همراه باشید .../ ♨️اخبار فوری اربعین ☑️ @Aflakiyan0 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 🌺امام حسین (ع) و رزمندگان 🌺قسمت 2⃣1⃣ 🌺عبدالله 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 💠در دوران اسارت یکی از آزادگان به نام عبدالله 80 درصد بینایی چشم خود را در اثر مجروحیت از دست داده بود. پیش یکی از اسرا که مددکار چشم پزشک بود، رفت و متوجه شد که دیگر امیدی به بهبودیش نیست و چشمانش روز به روز ضعیف تر میشد. چند روز بعد خبر آمد که اسرا به زودی آزاد می شوند و به ایران می روند. دو روز بعد عبدالله به همراه سایر اسرا زائر کربلا شدند. 🌹✨🌹✨ 💠عبدالله وقتی برگشته بود دلش گرفته بود. آن شب دو رکعت نماز خواند و مشغول راز و نیاز با مولایش امام حسین (ع) شد و گفت: «من تا حالا شفای چشم و رفتن به ایران را از شما می خواستم. این مدت اسیر بودم و وظیفه ام بوده که اسارت را بگذرانم و سعی من همیشه بر این بوده به وظیفه خود عمل کنم. امروز به برکت عنایت شما باید به ایران برگردیم من با این چشم راهی ندارم جز اینکه دست گدایی پیش این و آن دراز کنم و این برای من سخت خواهد بود... شما را به حق مادرتان زهرا (س) قسم می دهم که نظری بفرمائید تا من بتوانم بینایی چشم خویش را از شما بگیرم تا محتاج کسی نباشم.» 🌹✨🌹✨ 💠عبدالله پیشانی بر مهر گذاشته بود و اشک می ریخت. من هم کنارش بودم تا کمکش کنم و ناخواسته سخن گفتن با مولایش را می شنیدم. سرش را از روی مهر برداشت. با چشمانی خیس از اشک به من نگاه کرد. بعد چشمانش گرد و بزرگ شد. خوب به چهره ی من دقت کرد. بعد به اطرافش خیره خیره نگاه کرد. یکباره از جا بلند شد و فریاد زد: من می بینم. من همه چیز را خوب می بینم. او شفا یافته ی سیدالشهداء (ع) بود. صبح فردا پزشک مسیحی عراقی او را معاینه کرد. یکدفعه داد زد: «یا عیسی بن مریم! چشم های عبدالله مانند چشم های یک جوان کاملا سالم است.» 🌹✨🌹✨ 📚کتاب تا کربلا، صفحه 147 الی 148 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ 🔸ایتا افلاکیان: ☑️ eitaa.com/Aflakiyan0 🔹تلگرام افلاکیان: ☑️ t.me/Aflakiyan0 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
✨چهل و ششمین، سرافراز شهید: 🌹بهمن رضایی نیا🌹 ✅تا دقایقی دیگر 🔹تلگرام افلاکیان: ☑️t.me/Aflakiyan0 🔸ایتا افلاکیان: ☑️eitaa.com/Aflakiyan0 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄