eitaa logo
آفتابگردان‌ها
525 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
از ناله و اشک بی‌صدا پر شده بود سجاده سراسر از دعا پر شده بود ذکر تو مدام می‌چکید از دستم عطر صلوات در هوا پر شده بود @Aftab_gardan_ha
توی کوچه قدم زدم یک شب کوچه‌ای با دلی پر از فریاد کوچه‌ای که قدم قدم با آه خبر از خاطرات من می‌داد مرد همسایه‌مان تَهِ کوچه باغ زیبا و باصفایی داشت باغ در خانه‌ها قدم می‌زد شاخ و برگش برو بیایی داشت زندگی در حیاط ما می‌زیست با درختان کاج و توت و انار حوض و ماهی‌گلی، کبوتر و مرغ با گلستانی از تبار بهار با دوچرخه‌سواری و لِی لِی تیله و هفت‌سنگ و گل‌کوچک کودکی‌های من ورق می‌خورد با مجلات رشد یا پوپک درد دل را برای همسایه که غریبه نبود می‌بردند پای لبخند و اشک، آن دوران شاد بودند و غصه می‌خوردند مرد بقالِ کوچه با نسیه نقد می‌کرد مهربانی را پدرم در کلاس قرآنش یاد می‌داد زندگانی را زندگی می‌گذشت مثل قطار که سر کوچه رفت و آمد داشت یاد دارم که ذوق می‌کردیم لحظاتی که بوق ممتد داشت تا رسیدم به خانه فهمیدم خاطراتم... گذشت... ویران شد هر کسی رفت توی لاک خودش باغ هم عاقبت خیابان شد @Aftab_gardan_ha
دلم برای تو تنگ است یا برای خودم؟ خودم که با تو سفر می‌کند ورای خودم به جای توست اگر قاه‌قاه می‌خندم و گاه‌گاه که تب می‌کنم، به جای خودم و با صدای تو تا صبح منزوی خواندم گرفته بود از این بغض‌ها صدای خودم بیا به حال خوشِ آفتابی‌ات برویم که سخت ابری‌ام امروز در هوای خودم چقدر جای تو آغوش وا کنم؟ تا کی به گریه سر بگذارم به شانه‌های خودم؟ دوباره آینه عکس تو را نشانم داد دلم برای تو تنگ است یا برای خودم؟ @Aftab_gardan_ha
تصویر ماه در شب تنهایی درخت خواب است روی شاخه کلاغ سیاه‌بخت بی‌چتر با تو چندشبی را قدم زدم در کوچه‌های خیس و مه‌آلود پایتخت خوشبختی خیالی این خواب‌ها مرا رد می‌کنند بی تو از این روزهای سخت؟ عریانی جهان که را گریه می‌کنند هر شب لباس‌های عزا روی بند رخت؟ دور از تو باز خواب مرا تکه‌پاره کرد امشب پلنگ زخمی افتاده روی تخت @Aftab_gardan_ha
تقدیم به حضرت معصومه سلام الله علیها حس می‌کنم وقتی که دلتنگم جهانی رو به پایانم از خانه بیرون می‌زنم، دیوانه‌ام یک جا نمی‌مانم از خانه بیرون می‌زنم، سلول دنیا انفرادی نیست همپای مردم در پی راه نجات از قلب زندانم پیچید عطر یاس و من را برد تا باغِ ارم با خود یک آن نمی‌دانم چه شد دیدم در آغوش شبستانم دیدم که نور از چلچراغِ صحن آیینه فرو می‌ریخت دیدم که نستعلیقِ کاشی‌ها چه نقشی بسته در جانم بانو! بگو همسایه‌ی خوبی برایت بوده‌ام اصلا؟من ظاهرا نزدیکم اما دورم از تو، خوب می‌دانم یک گوشه از ایوانِ آیینه برای شاعرت کافی‌ست هر روز می‌آیم همین گوشه برایت شعر می‌خوانم @Aftab_gardan_ha
تقدیم به هر کس که دلش در آسمان جا مانده نور احدی را به زمین تابانده یک روز شهادتش خبر خواهد شد آن کس که شهادتین خود را خوانده @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
بسم رب الشهداء و الصدیقین مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا اشعار خود را با موضوع شهادت مظلومانه دانشمند هسته‌ای برای ما به آیدی @office4poem بفرستید. @Aftab_gardan_ha
تقدیم به از چشم‌های تارمان اشک است جاری ای آسمان حق داری این‌گونه بباری هی داغ پشت داغ مهمان دل ماست هی زخم پشت زخم، ما و بیقراری قد راست کن ای میهنِ در خون نشسته هر چند آزرده تو را این زخم کاری از دست رفت امروز فرزند تو؟ هرگز او را به دست آورده‌ای امروز آری! چشم تو روشن احمدی! بزمی به پا شد مهمان رسید آغوش وا کن شهریاری @Aftab_gardan_ha
تقدیم به روز و شب چشم‌انتظارانند ما را جاده‌ها جا نمی‌مانند هرگز از سفر، آماده‌ها وادی عشق است و می‌دانیم کم می‌آورند پیش سرمستی مردان خدایی باده‌ها آتش و خون‌ها بهانه‌ست و سبک‌بالان ما نیمه‌شب پر می‌کشند از خلوت سجاده‌ها گاه در بالای نیزه، گاه زیر تیر و تیغ سربلندانند آری هر زمان آزاده‌ها میهنم! هرگز نبینند از نفس‌افتادنت دشمنان تو... همین از اسب و اصل افتاده‌ها این‌طرف هستند مردانی که از جان بگذرند آن‌طرف بگذار خوش باشند آقازاده‌ها خاک ایران است اینجا بشنوید ای دشمنان رفته فخری‌زاده و هستند فخری‌زاده‌ها @Aftab_gardan_ha
تقدیم به سر به زیر سرفراز، این نشان مردهاست خاک سرخ این دیار آشیان مرد‌هاست با سلاح علم و خون، در مصاف جهل و ظلم این جهادها فقط در توان مردهاست در سکوت سرد کوه، لاله‌ای جوانه زد لاله‌ای که ریشه‌اش در خزان مردهاست آرشی دوباره رفت سوی بی‌کرانگی هرچه سرو دیده‌ام، قد‌کمان مردهاست از شهادتی عظیم بی‌نصیب مانده‌ایم بی خبر که انتخاب از میان مردهاست @Aftab_gardan_ha
تقدیم به ای مام وطن، این چه بها، این چه بهانه‌ست؟ هر روز تو را نعش گلی بر سر شانه‌ست بر پشت تو تیغ و تبر و تیر نشسته این داغ کجا قصّه و افسون و فسانه‌ست؟ از کوه سرازیر شده خون گلی سرخ پاییز کجا فصل شکوفه‌ست و جوانه‌ست؟ ای کوه دماوند تو واگو که چه دیدی چون سنگ به سنگ تو گدازه‌ست و زبانه‌ست آتش به جگر می‌زند و شعله‌ی روح است این بیرق خون‌رنگ که بر سردرِ خانه‌ست شعر تَرِ ما، اشکِ چِکان از سر چانه لالایی ما، مویه‌رجزهای شبانه‌ست از آه گدازنده‌ی ما سخت بترسید وقتی نفس شهر پر از نوحه ترانه‌ست ما تاج شهادت به سر و روی‌سفیدیم چون《تیر غمش را دل عشاق نشانه‌ست》 《از خون عزیزان وطن لاله دمیده》 افسوس که دست تو به دامانِ خزان است @Aftab_gardan_ha
تقدیم به غمت چه پنجره‌ها رو به صبح وا کرده غروب کوه، به خون تو اقتدا کرده نسیم عطر تو را کوچه کوچه گردانده عقیق سرخ تو را چشمه گریه‌ها کرده کسی از آن طرف آسمان تو را خوانده کسی از آن سوی عالم تو را صدا کرده رسیده بودی و چشمان باغبان به تو بود عجیب نیست که از شاخه‌ات جدا کرده چقدر با همه از حسن عاقبت گفتی؟ چقدر مادرت این راز را دعا کرده؟ چه زود رفتی و در آسمان ستاره شدی چه دیر نام تو را عشق برملا کرده به دلشکستگی آینه چه جای دریغ؟ که قطعه قطعه تماشا به ما عطا کرده تویی تو کاشف خورشید در دل ذره تویی تو آنکه به خون، خاک کیمیا کرده تویی تو زخمی پیوند دوست با دشمن تویی تو آنکه جفا دیده و وفا کرده چقدر روضه‌ی بازی‌ست چشم بسته‌ی تو که هر که دیده تو را یاد کربلا کرده بگو بگو که چه کرده‌ست با تو بیگانه بگو بگو که چه‌ها با تو آشنا کرده نه اینکه باز شده باب خون‌فروشی‌ها؟ نه اینکه ترس به تهدید اتکا کرده؟ ولی به سیل و به طوفان فرو نخواهد ریخت کسی که روز خطر تکیه بر خدا کرده @Aftab_gardan_ha
لب‌های او خشک است و دریا در نگاهش یک ناخدا و هر دو عالم در پناهش کشتی شکسته، خسته و تنهای تنهاست با این که صف در صف مَلَک دارد سپاهش هر چند کشتی در بیابان مانده، اما بارانِ اشک‌ از نو می‌اندازد به راهش اینجا پریشان نیست الا گیسوی او اینجا چراغی نیست غیر از روی ماهش هر کس بیاید جا برایش هست آری چیزی نمی‌پرسند از بار گناهش @Aftab_gardan_ha
تقدیم به خبر رسید و خبر داغ بود و داغ نبود که این ستاره‌ی ما اولین چراغ نبود چراغ‌ها که شکستند و چلچراغ شدند و لاله‌ها که شکوفا شدند و باغ شدند چه باغ‌ها که پر از دانه‌ی انار شدند انارها ترکیدند و لاله‌زار شدند چقدر لاله در این باغ سبز رویید و... چقدر چشمه در این کوهسار جوشید و... و چشمه‌ها همه دریا شدند و طوفان شد چنان که خواب اساطیر هم پریشان شد کسی که در دل افسانه‌ها قدم می‌زد و صفحه صفحه‌ی تاریخ را رقم می‌زد پیاده آمد و با قطره‌هاش دریا شد چقدر قطره که در چشم‌های او جا شد و قطره‌ها همه آتشفشان سجّیل‌اند کبوترانِ دهِ ما همه ابابیل‌اند شبی اگر طولانی، شبی اگر تاریک خطر اگر وهم‌آلود و مرگ اگر نزدیک کبوتران دهِ ما کبوتر حرم‌اند و کوچه‌ها همه با آفتاب هم‌قدم‌اند حیات در رگ گلبرگ‌ها جوانه زده‌ست به گوش باغچه صد حرف عاشقانه زده‌ست و حرف‌ها همه چون شعر در گلو مانده‌ست و چشم‌ها همگی گرم گفتگو مانده‌ست گلوله، راز گل سرخ را هویدا کرد در آن غروب که چشم ستاره را وا کرد و نور بود و به زخم ستاره مرهم شد که ناگهان ضربان زمین منظم شد خجسته باد گلویی که غرق فریاد است خجسته باد صدای کسی که در باد است صدای باد به دریا وزید و طوفان شد و آسمان غرق اشتیاق باران شد و قطره‌ها همه تابان شدند و باریدند و سایه‌های زمین را یکی یکی چیدند و عشق بود که از بوی خاکِ نم رویید و خاک بود که از قلب آن قلم رویید قلم به دست من و ماست این زمان؛ آری! بیا که وقت رسیدن رسید و بیداری بیا که در دل ظلمت سپید بنویسیم بیا شهید شویم و شهید بنویسیم @Aftab_gardan_ha
نه! زبانم لال اگر گفتم نگاهت باده است باده هم پیش نگاهت از دهن افتاده است هیچ فکرش را نمی‌کردم که عاشق می‌شوم مهربانی‌هایت آخر کار دستم داده است چشم‌هایت اعتباری تازه می‌بخشد به عشق هر کسی تسلیم چشمانت شود آزاده است می‌شود لختی مرا مهمانت چشمانت کنی؟ با من ابراز محبت در همین حد ساده است اول راه است و با من سردی اما عاقبت گرمی دست تو پایان خوش این جاده است ای که از هر خنده‌ات قند و شکر سر می‌رود قدر یک حبه بخندی، شعر من آماده است @Aftab_gardan_ha
حق است اگر خوانده شود سوره‌ی امید این آیه که بر ظلمت شب یک‌تنه خندید صبر است که بر نام بلندش زده تکیه شایسته‌تر از قامت زینب نتوان دید این گل شده سیراب از آغوش پیمبر در دامن آیینه و در سایه‌ی خورشید با خود به جز از تلخیِ ایام نیاورد هر میوه که از شاخه‌ی پربار دلش چید خم شد به سخندانی او قامت تزویر گم شد به رجزخوانی‌اش افسانه‌ی تردید هر چند که خاموش شد آن شعله به ظاهر اما رگ این داغِ به جامانده نخشکید @Aftab_gardan_ha
نيمی هنوز روشن و نيمی كبود، ماه دارد هلال می‌شود اما چه زود ماه آن شب، پرِ ملائكه آتش گرفت و سوخت آن شب، شبی كه ديده نشد پشت دود، ماه از آن به بعد، کوچه به کوچه، تمام شهر تاریک بود و در پس ابری حسود، ماه با آب چاه، غسل برايش چه سود داشت؟ پاكيزه بود، پاك‌تر از هرچه رود، ماه بی‌تاب بود در تب شب‌های آخرش آخر شبی رسيد كه ديگر نبود ماه @Aftab_gardan_ha
عزیزم! مهربان من! گل من! جان ریحانه! نریز این اشک‌ها را جان من دردانه دردانه حلالم کن که تنها می‌شوی تا ساعتی دیگر ببخش از اینکه دیگر جای من خالی‌ست در خانه 《سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت》باکی نیست تو گنجی و تو را از خاطرش برده‌ست ویرانه! مرا شب دفن کن،حالا که دنیا غرق در خواب است مرا شب دفن کن در گوشه ی مخفی این.......... نمی‌خواهم قنوت سرد آن دستان سنگین را مبادا در نمازم صف ببندد هرچه بیگانه خداحافظ! حلالم کن عزیزم! کاشکی آن روز برایت بیش ازین می‌سوختم پروانه پروانه @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
نهمین دوره آموزشی شعر جوان کشور (آفتابگردانها) ویژه شاعران زیر سی سال * لینک ثبت نام: 👇👇👇 https://aftabgardanha.com/f9 * کانال اطلاع‌رسانی فراخوان دوره نهم آفتابگردانها در تلگرام: @farakhan_aftabgardanha_9 @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
📌 فراخوان نهمین دوره آموزشی شعر جوان کشور (آفتابگردانها) ویژه شاعران زیر سی سال 🔗 لینک ثبت نام: https://aftabgardanha.com/f9 🔶 امتیازات عضویت در دوره: ۱. بهره‌مندی از اردوهای چندروزه آموزشی مجازی با حضور شاعران و اساتید مطرح (درصورت برطرف شدن محدودیت‌های دوره کرونا، این اردوهای آموزشی به صورت حضوری برگزار خواهد شد) ۲. شرکت در کلاس‌های مجازی هفتگی با حضور کارشناسان و شاعران سرشناس ۳. مشاوره و نقد شعر اعضاء به صورت تلفنی و حضوری در طول سال ۴. نقد مکتوب شعر اعضاء توسط منتقدان و شاعران سرشناس ۵. ارائه سیر مطالعاتی و اهداء بیش از ۳۰ عنوان کتاب شاخص، در طول سال ۶. زمینه‌سازی ارتباط با شاعران مطرح امروز و محافل ممتاز ادبی 🔷 توضیحات: ۱. شاعران زیر سی سال، می‌توانند در این فراخوان شرکت کنند. ۲. برگزیدگان این فراخوان می‌توانند در یک بازه زمانی ۱۲ ماهه از خدمات دوره به رایگان بهره‌مند شوند. ۳. داوطلبان باید حداقل ۱۰ شعر ارسال کنند. محدودیت قالب و موضوع وجود ندارد. لازم به ذکر است در صورت ارسال قالب‌های کوتاه شعری مانند رباعی باید به تعداد دو برابر یعنی ۲۰ شعر ارسال شود. ۴. تنها بخشی از شرکت کنندگان در فراخوان که در مراحل استعدادیابی و استعدادسنجی برگزیده شوند به عضویت دوره در خواهند آمد. ۵. فراخوان دو مرحله‌ای است؛ پس از داوری اشعار،‌ با برگزیدگان مرحله اول تماس گرفته خواهد شد و مرحله دوم به صورت مصاحبه تلفنی (پرسش هایی پیرامون دانش ادبی، سوابق ادبی و ...) خواهد بود. ۶. در صورت داشتن هر گونه سوال با شماره ۰۲۱۷۷۵۱۷۸۳۰ داخلی ۱۳۰ یا ۱۳۳ تماس بگیرید یا با آیدی دفتر شعر در تلگرام و بله @office4poem با شماره اختصاصی ۰۹۱۹۰۰۲۲۱۹۴ مکاتبه نمایید. کانال اطلاع‌رسانی فراخوان دوره نهم آفتابگردانها: https://t.me/farakhan_aftabgardanha_9 آخرین مهلت ارسال آثار: ۱۳۹۹/۱۱/۱۰ (این مدت تمدید نخواهد شد) زمان اعلام نتایج مرحله اول: ۱۳۹۹/۱۲/۱۵ شروع دوره نهم: ۱۴۰۰/۰۱/۰۱ دبیرخانۀ نهمین دورۀ آموزشی شعر جوان کشور * کانال اطلاع‌رسانی فراخوان دوره نهم آفتابگردانها: @farakhan_aftabgardanha_9 @Aftab_gardan_ha
فراخوان نهمین دوره آموزشی شعر جوان کشور (آفتابگردانها) https://aftabgardanha.com/Content/ID/2594/
خوش باد به هر رود روان پیوستن دریا شدن و به بی‌کران پیوستن آنگاه به گرمای تو تبخیر شدن بالا رفتن به آسمان پیوستن @Aftab_gardan_ha
سالها بعدِ جنگ تحمیلی مرگ، زیر نقاب پنهان شد ابر تیره‌دلی رسید از راه شهر یکشب گلوله‌باران شد زیر سوز گلوله‌باران‌ها عده‌ای مانده‌اند و می‌میرند عده‌ای قول داده‌اند اما شهرمان را دوباره پس گیرند هر شب اینجا، الو الو مرکز! بچه‌ها ناگریز می‌جنگند گرچه در تیررس‌ترین هستند همچنان سینه‌خیز می‌جنگند دائما زخم‌خورده می‌آید از همه سمت، سوی بهداری خسته از هوش می‌رود هر شب در اتاق عمل، پرستاری یک‌ نفر با غرور می‌گیرد جلوی چشم اشکبارش را هر شب از پشت شیشه می‌بیند مادری طفل شیرخوارش را شهر مانده بدون اکسیژن دشمن از ماسک‌های ما رد شد باز عباس تشنه‌لب افتاد جیغ مانیتورینگ ممتد شد آه مانده فقط به آینه‌ها بر تن بچه‌ها جراحات است آخرین تیر مانده در ترکش زاغه‌ها خالی از مهمات است با شمایم! الو الو مرکز! آتشی تازه بر جگر افتاد سوخت در آن تن بلوطی پیر نخل پر باری از کمر افتاد دیشب از لابه‌لای زخمی‌ها دکتری با دو چشم تر برگشت به دل دشمن عجیب و غریب باز گردان زد و نفر برگشت بنویسید اگرچه خالی شد شهر از شرّ دشمنی منحوس عده‌ای پای عشق جان دادند زیر چنگال‌های یک ویروس پیشوند شهید می‌گیرد نام عکسی که می‌رود بر میخ 《پاسدار سلامتی》، یک روز می‌شود نام درسی از تاریخ @Aftab_gardan_ha