این موضوع واقعا تحمل ناپذیر است که زندگی ام در حال گذر است، اما نمیتوانم آن را به معنای واقعی زندگی کنم .
فهمیدم غمهایی دارم که گاهی حتی نامیهم برایشان پیدا نمیکنم، چه برسد به تسکین !.
میخوام حداقل یه نفر باشه که با اون از همه چیز جوری حرف بزنم که با خودم حرف میزنم.
و شما هیچگاه نخواهید فهمید؛
چه کسی، کجا، در نیمه شب،
با بغض و دلتنگی برای شما از خواب پریده است...!