به وقت ترس و تنهایی،تو هستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!
دلت بشکسته از من،لکن ای دلدار رحمی کن
که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم!
خدایا !!
ما روی شما خیلی حساب کردیم
اندازه تموم آدمایی که توی زندگی روشون حساب نکردیم..
<شبی شاید رها کردم جهانِ چون سرابم را ؛
کسی اینجا نمیفهمد من و حالِ خرابم را ..
اگر چه سخت بیزارم ازاین تقدیرِ سَرخورده !
ولی میگیرم از دنیا همه حق و حسابم را !
شدم مأیوس باظلمی که ازاطرافیان دیدم ..
همانهایی که میدیدند غَمِ پشتِ نقابم را ؛
چرا سهم من از دنیا عذاب و دل شکستن شد؟!
کسی میداند آیا این سوالِ بیجوابم را؟!
میان عقل و احساسم همیشه دل موفق شد…
به شدّت میدهم دائم تقاصِ انتخابم را ""
هجوم واژهها در ذهن و دستی بر قلم دارم؛
که تسکین میدهد دارویِ شعرم اضطرابم را>
سر نوشت تو هم ای عشق فراموشی بود
هک نمیکرد اگر نام تو را تیشه ی ما ...
-فاضل نظری
اگر جای مروت نیست با دنیا مدارا کن
به جای دلخوری از تنگ بیرون را تماشا کن
دل از اعماق دریای صدفهای تهی بردار
همینجا در کویرِ خویش مرواريد پیدا کن
چه شوری بهتر از برخورد برق چشمها باهم
نگاهش را تماشا کن، اگر فهمید حاشا کن
من از مرگی سخن گفتم که پیش از مرگ میآید
به " آه عشق " کاری برتر از اعجاز عیسی کن
خطر کن! زندگی بی او چه فرقی میکند با مرگ
به اسم صبر، کم با زندگی امروز و فردا کن
-فاضل نظری
در عین بیزبانی با او به گفتگوییم
کیفیت غریبی است در بی زبانی ما
-فروغی بسطامی
#ارسالی
May 11