♦️🕊♦️🕊♦️🕊♦️🕊♦️🕊♦️🕊♦️🕊
رفاقت با امام زمان (عج)
ابراهیم هادی را دیدم، خیلی ناراحت بود، پرسیدم چیزی شده؟ گفت: دیشب با بچهها رفته بودیم شناسایی، هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشاالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقیها تیراندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم. تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده.
هوا که تاریک شد و ابراهیم حرکت کرد و نیمههای شب برگشت، آنهم خوشحال و سرحال!
مرتب داد میزد امدادگر، امدادگر ... سریع بیا، ماشاالله زنده است!
بچهها خوشحال شدند، مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب... ولی ابراهیم گوشهای نشست و رفت توی فکر.
رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟
با مکث گفت ماشالله وسط میدان مین افتاد، آنهم نزدیک سنگر عراقیها
امّا وقتی رفتم آنجا نبود، کمی عقبتر پیدایش کردم و در مکانی امن!!!
بعدها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم.
عراقیها هم مطمئن بودند زنده نیستم.
حال عجیبی داشتم، زیر لب فقط میگفتم یا صاحبالزمان (عج) ادرکنی،
هوا تاریک شده بود، جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد و مرا به نقطهای امن رساند. من دردی احساس نمیکردم.
آن آقا کلی با من صحبت کرد، بعد فرمودند کسی میآید و شما را نجات میدهد. او دوست ماست!
لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم.
آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد، خوشا به حالش.
شهید ابراهیم هادی
#خودسازی_رمز_سربازی
فعالیت فرهنگی مهدوی مهمتر از هر کار خیر دیگری است 2.mp3
6.22M
#سخنرانی
💠فعالیت فرهنگی #مهدوی بی نهایت ارزشمند تر هست از هر کار فرهنگی دیگری...
💠استاد محمد شجاعی
🌷 @ahdnameh313 🌷
#روزتون_مهدوی
#السلام_علیک_یا_ابا_صالح_المهدی_عج
ای آنکه عزیزی و مرا جانی و جانان
صد یوسف مصری ز غمت سر به بیابان
ای کاش بیایی و بگویند که آمد
بر مصر وجود من قحطی زده، باران
•┈••✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 ان شاء الله زمان ظهور دچار حسرت نباشیم❗️
همین الآن وقت بیعت ماست!
وگرنه ؛بعد از ظهور #امام_زمان عج، اولین کسی که باهاش بیعت میکنه، بزرگترین فرشته خدا جبرئیله
نکنه بعد از ظهور با حسرت بایستی ،
و به لشکر حضرت زل بزنی.
#کلیپ_استادشجاعی
#عید_بیعت✋🏼
@zohornzdikhst
😍 #زندگی_به_سبک_شهدا
🍃🌸 جلوه ای از مراسم عروسی شهید مصطفی ردانی پور 👰🤵
#عقدکنان💍 مصطفی بود.اتاق تو در توی پذیرایی را زنانه کرده بودند و حیاط را برای مردها فرش انداخته بودند.
یک مرتبه #صدای بلندی که از کوچه به گوش می رسید، نگاه همهی حاضران را به طرف در ورودی خانه برگرداند.
"برای #شادی روح آقا داماد صلوات!"
صدای خنده و صلوات قاطی شد و در #فضای کوچه و حیاط خانه پیچید. "برای سلامتی شهدای آینده صلوات!"
مصطفی سر به زیر و خندان در میان همراهانش و #دوشادوش شهید حسین خرازی وارد خیاط خانه شد.
"صحیح و سالم بری رو مین و سالم برنگردی، صلوات بفرست!"
مهمانها هرچه #سکه و نقل و شیرینی داشتند ریختند روی سر مصطفی که سرخ شده بود از خجالت.
"در راه کربلا #بی دست و بی سر ببینمت، صلوات بعدی رو بلندتر ختم کن!"😂
و صدای بلند صلوات اطرافیان .... مصطفی مثل همیشه #شلوارنظامیاش را پوشیده وپیراهن سادهی شیری رنگش را روی آن انداخته بود اما با این تفاوت که آنها را اتو کرده بود.
بیشتر مهمانها از دوستان او بودند، #بچههای جبهه یا همدرسان دوران طلبگی که حالا مجلس را دست گرفته بودند و به اختیار خود میچرخاندند.
#حاج حسین خطاب به ناصر گفت:" پاشو مجلس را گرم کن! مثلا #عقدکنان رفیقمان است."
ناصر در حالیکه با عجله #کیکهای داخل دهانش را قورت می داد گفت: چشم فرمانده !
آنگاه #پارچ آب را برداشت و سرکشید و بلافاصله بلند شد و وسط مجلس ایستاد، بی مقدمه و با صدایی که فقط خودش #معتقد بود که زیباست! شروع به خواندن کرد:
شمع و چراغ روشن کنید
بسیجیها رو خبر کنید
امشب شبیخون داریم
ببخشید #امشب عروسی داریم... 😂😂
و دست زد و بقیه هم با او دم گرفتند و دست زدند :
#خمپاره بریزید سرشون
امشب عروسی داریم...
احمد گفت: ناصر ببینم کاری می کنی که #عروس خانم همین امشب از آقا مصطفی تقاضای طلاق کنه یا نه؟
سحرگاه در آستانه اذان صبح ، #خواهر مصطفی سراسیمه و حیران زده از خواب پرید.
#بی درنگ به سوی اتاق مصطفی رفت و در زد. یقین داشت که مصطفی در آن موقع در #سجادهی نماز شب در انتظار اذان صبح به تلاوت قرآن مشغول است.
مصطفی آرام در را گشود و با چهرهی #حیرت زدهی خواهرش مواجه شد که بریده بریده کلماتی بر زبان می راند:
مصطفی... مصطفی!... به خدا قسم #حضرت زهرا به همراه سیدی نورانی و بانویی دیگر در مراسم عروسیات شرکت کردند.
وقتی... وقتی خانم را شناختم عرضه داشتم: خانم جان! #فدایتان شوم! قدم رنجه فرمودید! بر ما منت گذاشتید...اما شما و مراسم عروسی؟!
فرمود: به #مراسم ازدواج فرزندم مصطفی آمدهایم... اگر به مراسم او نیاییم به مراسم که برویم؟...
و تعجب زده از خواب پریدم.
یک مرتبه مصطفی روی #زمین نشست ، دستهایش را روی زمین گذاشت و شروع کرد های های گریه کردن... مرتب زیر لب
می گفت: #فدایشان بشوم! دعوتم را پذیرفتند.😍❤️
کدام دعوت داداشی؟! تورو خدا به من هم بگو.
چون #خواستم مراسم عروسی ما مورد رضایت وعنایت امام زمان(عج) قرار گیرد، #دعوتنامهای برای آن حضرت و دعوتنامهای برای مادربزرگوارشان حضرت زهرا(س) و عمه پرکرامتشان حضرت معصومه (علیهاالسلام) نوشتم.
نامه اول را در #چاه عریضه مسجد جمکران انداختم و نامه دوم را در ضریح حضرت معصومه...
و اینک معلوم شد منت گذاشتهاند
و #دعوتم را پذیرفتهاند...
حال خیالم راحت شد که مجلس ما مورد #رضایت مولایمان امام زمان (عج) واقع گشته است.
🍃🌻🍃🌷🍃🌻🍃🌷🍃🌻🍃
🌻🌹 سلام بر مولای مهربانم که آمدنش وعده ی حتمی خداست.
🌷و سلام بر منتظران و دعاگویان آن روزگار نورانی و قریب...
🍃 @ahdnameh313 🍃
🍃🌷🍃
میگفت:↓
فڪرت كھ شد امـام زمان...
دلـت میشھ امـام زمانے
عقلـت میشھ امام زمانے
تصمـیم هات میشھ امام زمانے
تمام زندگیت میشھ امام زمانے👌
رنگ آقا رو میگیرے كم كم...
فقط اگھ توے فكرت دائم
امـام زمانـت باشھ...
#خدایافڪرماراامامزمانیبگردان
#نفس🌱
میگه به اقای بهجت گفتم:
نفسم خیلی اذیتم میکنه...
چیکار کنم؟
گفت:
شکایتشو پیش امام زمان عج کن!
« @chand_metri_khoda »
شهادت امام حسن عسکری1397هیئت عاشقان روح الله (3).mp3
2.43M
🏴شهادت امام حسن عسکری ع تسلیت
#گزارش_صوتی
💔آجرک الله یا صاحب الزمان عج
من فدای شال مشکی عزات
من فدای دونه دونه غصه هات
بیا عزیز الزهرا 😔
🎤 حاج #میثم_جهدی
💠آیت الله بهجت رحمه الله علیه فرمود:
"اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترسی نداریم؟
🔹جواب این است:
چرا به #انجام_واجبات و #ترک_محرمات ملتزم نیستید؟
او به همین از ما راضی است."
📚امام زمان عج در کلام آیت الله بهجت، ص 90 به نقل از کتاب در هوای تو، حسن محمودی، ص 128