eitaa logo
پاسخ به احکام و معارف
716 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
42 فایل
بیان احکام شرعی و معارف اسلامی شامل: #یک_آيه #حدیث_روز #داستان_روز #حکمت_روز #مشاوره_روز #تلنگر_روز #رمان های جذاب احکام شرعی شامل تقلید، بانوان، طهارت، صدقه، خمس و... پاسخگو به احکام و استخاره: (۱) @mzamf135960 (۲) @M_Roshnay
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👓 بسیار مهم؛ نشر حداکثری! 🔹 هر کشته‌ای در شبکه‌های معاند دیدید، مطمئن باشید پلیس بهش تیر جنگی نزده؛ چون اینها همه برد رسانه‌ای شون وقتیه که بتونن بگن: دیدید پلیسه کشتش، ولی هیچکس محاکمه‌اش نکرد! ❗️ پلیسهای زیادی در این سالها بخاطر شلیک در جایی که دستور شلیک نداشتند محاکمه و به قصاص محکوم شدند! در همین ایام یک پلیس در قلعه گنج با گلوله جنگی زنی را کشت و اکنون منتظر حکم است! ولی شبکه‌های خارجی حاضر شدند کشته‌های تصادف و زنده‌ها و حتی کشته‌های سالهای قبل را اعلام کنند ولی به این مورد که مسلما قتل توسط پلیس بود نپردازند! چون پلیس خاطی در جمهور اسلامی به اشد مجازات می‌رسد و همین سبب سرافکندگی رسانه‌های تروریست است! 🆔 @AhkamStekhare
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴ابعاد عملیات در قدس اشغالی پیچیده تر شد/عصای موسی به وقت حاج قاسم 🔸گروه هکری عصای موسی لحظه انفجار بمب در قدس اشغالی را از طریق هک دوربین های شهرداری در اختیار رسانه ها گذاشت . 🔸سوال مهم اینجاست که گروه هکری عصای موسی چگونه از لحظه انفجار و مکان آن با خبر بوده و همان لحظه مبادرت به هک دوربین ها نموده است ؟ 🔸قبلا هم از سوی منابع امنیتی صهیونیستی اعلام شد که دوربین های امنیتی در هنگام عملیات خاموش شده اند و همین امر بر پیچیدگی ماجرا افزوده است. 🔸مسلما گروه هکری عصای موسی ( که صهیونیست ها ادعا می کنند از سوی ایران مدیریت می شود ) در سرزمین های اشغالی مستقیم یا با واسطه حضور دارد که توانسته عملیاتی را با این دقت و پیچیدگی انجام داده و فیلم آن را منتشر نماید. 🔹نکته جالب اینجاست که دستگاه های امنیتی اسرائیل هنوز نتوانسته اند تشخیص دهند عامل بمب گذاری ها چه فرد یا افرادی بوده اند . نکته بعد این‌که پذیرش مسئولیت این اقدام، ساعت 1:20 به وقت حاج قاسم بوده است. ✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید👇 http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794 🆔 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛔️ از دانايي پرسيدم : نظر شما در مورد امام علي (علیه‌السلام) چيه؟🤔 ايشان پرسيد : بهترين مکان کجاست ؟🤔 گفتم : مسجد🕌 پرسيد : بهترين جاي مسجد کجاست ؟🤔 گفتم : محراب😇 پرسيد : بهترين عمل چيه؟🤔 گفتم : نماز🧎🏻‍♂️ پرسيد : بهترين نماز ؟🤔 گفتم : نماز صبح 😌 پرسيد : بهترين قسمت نماز؟🤔 گفتم: سجده☺️ پرسيد : بهترين قسمت بدن ؟🤔 گفتم : سر👳🏻‍♂️ پرسيد : بهترين قسمت سر ؟🤔 گفتم : پيشاني😊 پرسيد : بهترين ماه؟🤔 گفتم : رمضان🤩 پرسيد : بهترين شب؟🤔 گفتم : شب قدر😔 پرسيد : بهترين نحوه مردن ؟🤔 گفتم : شهادت😢🥀 آنوقت به من گفت : مولا علي در ماه رمضان در شب قدر در مسجد در محراب مسجد ، در حال نماز ، نماز صبح در سجده نماز فرق مبارکش شکافت !😔💔 يعني هنوز مات و مبهوت اين نتيجه گيري بسيار زيبا هستم‌✨❤️ 🆔 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 وقت خواندن نماز 🔸آموزش ساده و آسان احکام شرعی 📎 📎 ┏━✨🌹✨🌸✨━┓ 🆔 @AhkamStekhare ┗━✨🌸✨🌹✨━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️دو برادر از شهر خوی در سال 1343برای کار به تهران رفتند. با جسم نحیف، توانِ انجام کارگری نداشتند و بعد از دو روز کارگری در میدان تره‌بار تهران که برای یک هفته پول غذایشان درآوردند مجبور شدند به دنبال کار آسان‌تری بگردند. آنان در منزل خواهر خود به عنوان میهمان آمده بودند که برای یک هفته آنجا ساکن شدند. 👨‍🦳مشهدی قنبر که یکی از آن‌ دو برادر است و اکنون پیرمردی 75 ساله در شمال تهران و از سرمایه‌داران بنام است خودش نقل می‌کند، که حتی به خواهرشان نگفته بودند برای کار به تهران آمده‌اند که آنان را هم دل نگران بابت اقامت طولانی‌شان در منزل‌شان نکنند، چون شوهر خواهرش، بلیط اتوبوس شهری در دکّه‌ای کوچک می‌فروخت و درآمد چندانی نداشت و خانه کوچک اجاره‌ای‌اش در خیابان جی برای خودش و همسرش تنگ بود، چه رسد برای دو نفر میهمان آن هم برای اقامتی طولانی مدت!!! 🎻مشهدی قنبر نقل می‌کند، روزی به ناگاه به مغازه سمساری گذرمان می‌افتد. در مغازه یک تار کهنه را دیدیم و بعد از کلی چانه‌زنی آن را به قیمت دوازده ریال خریدیم. خوشبختانه سمسار، اندکی زدنِ تار می‌دانست و به برادرم رجب در چند دقیقه گرفتن کوک در دست و سیم‌ها را یاد داد. ‼️آن دو برادر در خیابان لاله‌زار که محلی پرتردد به خاطر وجود سینماهای زیاد بود می‌ایستادند و یکی تار می‌زد و دیگری کاسه‌ای می‌گرفت تا سکه‌های اهدایی رهگذران را جمع کند. گاهی هم در خیابان راه می‌افتادند و به خیابان‌های اطراف می‌رفتند. 🌏مشهدی قنبر می‌گوید: دو سه روز گذشت و ما شکر خدا درآمدمان خوب بود، طوری که می‌توانستیم با چنین کسبی تا یک ماه خانه‌ای کوچک اجاره کنیم. بعد از یک هفته که فقط شب‌ها به خانه می‌رفتیم، از خواهر و دامادمان خداحافظی کردیم و تصمیم گرفتیم شب‌ها در ترمینال استراحت کنیم. 👈مدت یک ماه که گذشت من ناراحت بودم که نمی‌توانستم تار بزنم و فقط کاسه دستم بود و برادرم دستان و انگشتانش خسته می‌شد. مشهدی قنبر می‌گوید: روزی عصر بود که چهارده تومان کاسب شده بودیم. در لاله‌زار دیدم جوانی که از ما کم سن‌تر بود، در درگیری و شلوغی باجه سینما، بساط دست‌فروشی‌اش که فروختن تخمه بود، بهم زده بودند و کل سرمایه‌اش بر زمین ریخته و لگد شده بود و بسیار گریه می‌کرد، با برادرم تصمیم گرفتم کاسبی آن روز را به او بدهم، ولی برادرم با اظهارِ فقر مخالفت کرد و من نصف آن که سهم خودم بود به آن کودک دادم تا اشک چشمی پاک کرده باشم. 🚌همان شب در ترمینال خواب بودم که در خواب دیدم یک تکه چوب را دو سیم مسی نازک بسته‌ام و من هم مطرب شده‌ام و مردم مرا استقبال می‌کنند. مشهدی قنبر می‌گوید: اعتقادمان خیلی بود با این که خیلی خسته می‌شدیم ولی نمازمان ترک نمی‌شد. او می‌گوید گفتم: خدایا! آن چوب و سیم برسان. در نزدیکی لاله‌زار، در کنار سطل زباله کُمدی را دیدم که بیرون انداخته بودند. رفتم و تخته لایِ کُمد را درآوردم و به مغازه الکتریکی رفتم و قدری سیم تلفن گرفتم، و با چهار میخ سیم‌ها را روی تخته بستم و چوبی کوچک به عنوان مضراب ساختم. 🔥برادرم که از من بزرگ‌تر بود عصبانی شد و به من گفت: این مسخره بازی‌ات را جمع کن، اگر هم قصد جمع کردن آن نداشتی کنار من نباید ساز بزنی.... گفتم: برادر عصبانی نشو، یک روز کنار هم بزنیم در فاصله‌ای کوتاه، اگر ضرر کردی از فردا کاری را می‌کنیم که تو می‌خواهی... 🥀برادرم پذیرفت، و واقعا خداوند بر من غوغایی کرد و رؤیای من صادقانه شد. وقتی من در کنار برادرم تار می‌زدم مبلغی که مردم به من می دادند سه برابر مبلغ کاسبی برادرم بود. چون آنان فقر مرا می‌دیدند و بر من بیشتر کمک و ترحّم می‌کردند و در کنار برادرم که تار واقعی داشت بیشتر به من می‌دادند چون گمان می‌کردند من دلم می‌شکند..... 🌓سر شب چون پول‌ها را روی هم می‌گذاشتیم برادرم خوشحال بود. روزی زنی که تار قلابی مرا دیده بود برای من تاری نو خرید. گفتم: نمی‌خواهم! تعجب کرد. گفتم: «ثروت من در فقر من است و این خواستِ خدا بر من است و من اگر آن تار به دست گیرم کسب‌ام از رونق می‌افتد...» 📝مشهدی قنبر در خاتمه می‌گوید: این خاطره از زندگی خود به شما گفتم به این دلیل که نخست بدانیم که وقتی به درگاه خدا برای طلبِ روزی و طلبِ خیر پناه می‌بریم خود را دست خالی و ورشکسته چون حضرت موسی نبی ببینیم که گفت خدایا! من فقیرم و هر چه بر من فرستی محتاج‌ام! ✅دوم این‌که بدانیم هرگاه خود را نزد ثروتمندی فقیر یافتیم، هرگز بر این خواسته خدا شک نکنیم و به او یقین داشته باشیم که خدا ما را بیشتر از او دوست دارد و روزی‌مان را از جایی که هرگز گمان نمی‌کنیم می‌دهد. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ 🆔 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹دیروز توی اتوبوس خط واحد یه حرکت عجیب از یک جوان حدودا سی‌وپنج‌ساله دیدم واقعاً هم خندیدم هم درس گرفتم. 🔹توی اتوبوس تعدادی از خانم‌ها بی‌روسری بودند. مرد جوان سیگارش را روشن کرد و شروع کرد به سیگار کشیدن! 🔹یکی از همون خانم‌ها با صدای گوشخراش داد زد آقا سیگارت را خاموش کن خفه شدیم اینجا سیگار کشیدن ممنـوعه! 🔹جوان با لبخند و البته سر به زیر گفت خانم محترم تو روسری را درآوردی و میگی من آزاد هستم و بهتره مردها جلو چشم خودشون رو بگیرن و نگاه نکنند! 🔹 منم دلم میخواد آزاد باشم و سیگارم را هم میکشم! بهتره شما جلوی دماغت را بگیری و بو نکشی! اگر قراره من چشمم را ببندم تو هم بهتره دماغ و دهنت رو ببندی! 🔹باور کنید سی‌ثانیه‌ای همه ساکت شدن بعد کل جمعیت زدن زیر خنده و همه شروع کردن به بحث کردن در این مورد از آزادی؛ موافق و مخالف؛ تریبون آزادی بود که بیا و ببین! ⬅️ سربسته می‌گویم؛ وقتی از طریق بی‌قانونی با برخی افراد رفتار شود، تازه قدر قانون و لزوم احترام به آن را می‌فهمند! ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ 🆔 @AhkamStekhare
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️صلی‌الله علیک یا ابا عبدالله الحسین ❤️ ع ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ 🆔 @AhkamStekhare