🔹احکام سجده🔹
🔻پرسش
اگر پیشانیمان ناخواسته دو بار برمهر بخورد، دو سجده حساب می شود؟
#احکام_نماز
#احکام_سجده
🆔 @AhkamStekhare
🔴 #روز_مباهله شناسنامه علی مرتضی(ع) برای ولایت
📑 ۲۴ ذیالحجه سال نهم هجری، روز مباهله، نقطه عطفی در اسلام و تاریخی ماندگار بر تارک قلب مسلمین و حتی دشمنان اسلام است.
روزی که در آن این مهم که اصحاب کساء، محمد(ص) و دخترش فاطمه زهرا(س)، علی مرتضی(ع) و فرزندانش حسن و حسین علیه السلام هستند، برای همگان به اثبات رسید و سند محکم آن در آیه ۶۱ سوره آلعمران، معروف به آیه مباهله، آورده شده است.
لفظ مباهله به معنای درخواست لعن و نفرین الهی برای اثبات حقانیت است و بین دو طرفی رخ میدهد که هر کدام ادعای حقانیت دارند.
شهرت آن در اسلام و تاریخ این دین مبین به ماجرایی اطلاق میشود که در آن پیامبر اسلام(ص) پس از مناظره با مسیحیانِ نجران و ایمان نیاوردن آنان، پیشنهاد مباهله داد و آنان پذیرفتند؛ اما با این وجود، مسیحیان نجران، در روز موعود از این کار خودداری کردند.
این جریان از سویی، سند محکم حقانیت دعوت رسول خدا محمد مصطفی(ص) است و از سوی دیگر دلیلی محکم بر فضیلت همراهان او (حضرت علی، فاطمه و حسنین).
منزلت علی مرتضی علیهالسلام در این واقعه به گونهای است که دل شیعیان را به عدالت علوی اش محکم و دل دشمنانش را به لرزه انداخته است؛ چون شیعیان معتقدند امام علی(ع) بر اساس آیه مباهله، به منزلۀ نَفْس و جان پیامبر اکرم (ص)است.
نکته مهم دیگر این است که زمان خاص مباهله از هنگام طلوع فجر تا طلوع خورشید میباشد.
اینکه رسول خدا در جریان مباهله، حضرت علی(ع)، فاطمه زهرا(س) و امام حسن و امام حسین(ع) را فرا خواند تا به همراه آنان، مباهله با مسیحیان نجران را انجام دهد را عالمان و مفسّران شیعه و سنّی در کتابهای تفسیر، حدیث و تاریخ خود نقل کردهاند.
این امر از سوی شش امام معصوم (امام علی(ع)، امام حسن(ع)، امام صادق(ع)، امام کاظم(ع)، امام رضا(ع) و امام هادی علیهمالسلام) و ۹ شخصیت از اصحاب پیامبر خدا(ص) و پنج نفر از تابعین نیز تایید و روایت شده است.
به عنوان نمونه در کتاب صحیح مسلم و کتاب سنن ترمذی چنین روایت شده است:
هنگامیکه آیه مباهله نازل گردید، پیامبر خدا(ص) امام علی(ع)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و حضرت فاطمه(س) را فرا خواند و فرمود: «اَللّهُمَّ هؤُلاءِ أَهلی؛ خدایا! اینان اهل من و خانواده من هستند.»
ماجرای مباهله، سند عزتمندی و فخر شیعه در طول تاریخ است؛ چرا که ارزش و جایگاه همراهان پیامبر اسلام (ص) که همان اهل کسا یا اهل بیت اویند، در این ماجرا به خوبی به نمایش گذاشته شده و کمتر کسی آن را انکار کرده است؛ جریانی که در آن پیامبر(ص) از حضرت علی(ع) به عنوان جان و نفس خویش تعبیر میکند و این تعبیر به معنای برتری او پس از خودش بر تمام امت بلکه همه مردم عالم است!
مباهله، گویی زنجیر دانههای تسبیح آل محمد(ص) است که در لوای پیامبر(ص) درخششی بیبدیل یافتند و به اثباتی دوباره رسیدند.
🆔 @AhkamStekhare
#عکس_نوشته
✅ تلاش شبانهروزی برای غلبه بر مشکلات
✍ مقام معظم رهبری
🆔 @AhkamStekhare
#روز_مباهله
*📢13 مرداد (چهارشنبه):
*💚 1- روز عید بزرگ مباهله*
*💚 2- سالروز بخشش انگشتر در رکوع و نزول آیه ولایت"انما ولیکم.. "*(آیه 55 مائده)*
*💚 3- سالروز نزول آیه تطهیر و صدور حدیث شریف کساء در جریان مباهله*
*💚 4- سالروز نزول سوره مبارکه انسان (هل اتی) در شان پنج تن آل عبا علیهم السلام می باشد.*
*🌺 این روز بزرگ به محضر قلب عالم امکان امام زمان ارواحنا له الفداء*
*و شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام*
*در سرتاسر جهان مبارک ❤️*
*📢 🌺🍃 روز مباهله* روز خیــــــلی بزرگیه*
*بقیه دوستانتون رو هم دعوت کنید به انجام اعمال این روز.....*
*✅ حتما برای بقیه هم بفرستید اطلاع داشته باشند و ثواب جمع کنند.*
*💚 اعمال👇🏻👇🏻*
*💠۱-غسل*
*💠۲-دورکعت نماز مثل نماز عید غدیر*
*💠۳-خواندن دعای مباهله*
*💠۴-هفتاد بار استغفار*
*💠۵-صدقه دادن*
*💠۶-زیارت امیرالمومنین*
*💠۷-زیارت جامعه کبیره که از همه مناسب تر است....*
🆔 @AhkamStekhare
🔰 اطلاعنگاشت | بایدهای دولت مردمی
🔺 حضرت آیتالله خامنهای در بیانات روز تنفیذ سیزدهمین دوره ریاست جمهوری(۱۴۰۰/۵/۱۲)، توصیههایی به دولت جدید مطرح کردند که در این اطلاعنگاشت مرور میشود.
🏷 #دولت_مردمی
🆔 @AhkamStekhare
🍃🍂🌺🍃 ﷽
🌺
#خون_توی_دهن
#برداشت_های_نادرست_از_احکام
7️⃣2️⃣ بعضی از مردم فکر میکنن که وقتی داخل دهنشون نجس میشه، مثلاً دندونشون خون میافته، باید اون رو آب بکشن.
📛 درحالیکه اینطوری نیست.
✍ داخل دهن و دماغ جزء داخل بدن حساب میشن و نیازی به پاککردن ندارن. همین که خون مثلاً با آب دهن قاتی بشه یا با بیرون ریختن از بین بره، دهن و دماغ پاک میشن.
البته دندون مصنوعی و چیزهایی که از خارج وارد دهن شده، ممکنه احکامش طبق نظر بعضی از مراجع فرق کنه.
@AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
📖 رمان «#جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دوازدهم پدر هم که کمتر در این گونه
📖 رمان «#جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت سیزدهم
سر انگشت قطرات باران به شیشه میخورد و خبر از سپری شدن آخرین ماه پاییزی سال 91 میداد. از لای پنجره هوای پُر طراوتی به داخل آشپزخانه میدوید و صورتم را نوازش میداد. آخرین تکه ظرف شسته شده را در آبچکان قرار دادم و از آشپزخانه خارج شدم که دیدم مادر روی کاناپه دراز کشیده و چشمانش را بسته است. ساعتی بیشتر نمیشد که از خواب برخاسته بود، پس به نظر نمیرسید باز هم خوابیده باشد.
کنار کاناپه روی زمین نشستم که چشمانش را گشود. اشارهای به پنجرههای قدی اتاق نشیمن کردم و گفتم: «داره بارون میاد! حیف که پشت پردهها پوشیدهاس! خیلی قشنگه!» مادر لبخندی زد و با صدایی بیرمق گفت: «صدای تَق تَقِش میاد که میخوره کف حیاط.» از لرزش صدایش، دلواپس حالش شدم که نگاهش کردم و پرسیدم: «مامان! حالت خوبه؟» دوباره چشمانش را بست و پاسخ داد: «آره، خوبم... فقط یکم دلم درد میکنه. نمیدونم شاید بخاطر شام دیشب باشه.»
در پاسخ من جملاتی میگفت که جای نگرانی چندانی نداشت، اما لحن صدایش خبر از ناخوشی جدیتری میداد که پیشنهاد دادم: «میخوای بریم دکتر؟» سری جنباند و با همان چشمان بسته پاسخ داد: «نه مادر جون، چیزیم نیس...» سپس مثل اینکه فکری بخاطرش رسیده باشد، نگاهم کرد و پرسید: «الهه جان! ببین از این قرصهای معده نداریم؟» همچنانکه از جا بلند میشدم، گفتم: «فکر نکنم داشته باشیم. الآن میبینم.» اما با کمی جستجو در جعبه قرصها، با اطمینان پاسخ دادم: «نه مامان! نداریم.» نگاه ناامیدش به صورتم ماند که بلافاصله پیشنهاد دادم: «الآن میرم از داروخانه میگیرم.» پیشانی بلندش پر از چروک شد و با نگرانی گفت: «نه مادرجون! داره بارون میاد. یه زنگ بزن عبدالله سر راهش بخره عصر با خودش بیاره.»
چادرم را از روی چوب لباسی دیواری پایین کشیدم و گفتم: «حالا کو تا عصر؟!!! الآن میرم سریع میخرم میام.» از نگاه مهربانش میخواندم که راضی به سختی من نیست، اما دل دردش به قدری شدید بود که دیگر مانعم نشد. چتر مشکی رنگم را برداشته و با عجله از خانه خارج شدم. کوچههای خیس را به سرعت طی میکردم تا سریعتر قرص را گرفته و به مادر برسانم. تا سر چهار راه، ده دقیقه بیشتر نمیکشید. قرص را خریدم و راه بازگشت تا خانه را تقریباً میدویدم. باران تندتر شده و به شدت روی چتر میکوبید. پشت در خانه رسیدم، با یک دست چترم را گرفته و دست دیگرم موبایل و کیف پول و قرص بود. میخواستم زنگ بزنم اما از تصور حال مادر که روی کاناپه دراز کشیده و بلند شدن و باز کردن در برایش مشکل خواهد بود، پشیمان شدم که کلید را به سختی از کیفم درآوردم و تا خواستم در را باز کنم، کسی در را از داخل گشود.
از باز شدن ناگهانی در، دستم لرزید و موبایل از دستم افتاد. آقای عادلی بود که در را از داخل باز کرده و نگاهش به قطعات از هم پاشیده موبایلم روی زمین خیس، خیره مانده بود. بیاختیار سلام کردم. با سلام من نگاهی گذرا به صورتم انداخت و پاسخ داد: «سلام، ببخشید ترسوندمتون.» هر دو با هم خم شدیم تا موبایل را برداریم. گوشی و باتری را خودم برداشتم، ولی سیم کارت دقیقاً بین دو کفشش افتاده بود. با سرانگشتش سیم کارت را برداشت. نمیدانم چرا به جای گرفتن سیم کارت از دستش، مشغول بستن چترم شدم، شاید میترسیدم این چتر دست و پا گیر خرابکاری دیگری به بار آورد. لحظاتی معطل شد تا چترم را ببندم و در طول همین چند لحظه سرش را پایین انداخته بود تا راحت باشم. چتر را که بستم، دستش را پیش آورد و دیدم با دو انگشتش انتهاییترین لبه سیم کارت را گرفته تا دستش با دستم تماسی نداشته باشد. با تشکر کوتاهی سیم کارت را گرفته و دستپاچه داخل خانه شدم.
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@AhkamStekhare
✨﷽✨
🔆پندانه
✍ برای هیچ چیز در زندگی، غمگین مباش
۱. کار سختی که تو داری، آرزوی هر بیکاری است.
۲. فرزند لجبازی که تو داری، آرزوی هر کسی است که بچهدار نمیشوند.
۳. خانه کوچکی که تو داری، آرزوی هر کرایهنشینی است.
۴. دارایی کم تو، آرزوی هر بدهکاریست.
۵. سلامتی تو، آرزوی هر بیماریست.
۶. لبخند تو، آرزوی هر مصیبتدیدهای است.
۷. پوشیده ماندن گناهانت، آرزوی هر کسی است که گناهش فاش شده و میگوید ای کاش گناهمان فاش نشده بود و دیگر انجامش نمیدادیم.
۸. حتی گناه نکردنت، آرزوی بعضی از گناهکاران است که میگویند ای کاش ما هم میتوانستیم دست از گناه برداریم و تو خیلی چیزها داری که مردم آرزویش را دارند!
🔰 بیشتر به داشتههایت بیندیش تا نداشتههایت و بهخاطرشان خدا را شکر کن.
💕💜💕@AhkamStekhare